شه‌ممه‌ 12 تشرینی یه‌كه‌م 2024

سرگردانی مرزبندی اخلاقی در ایران /زاهد صلواتی

مدت هاست که درگیر پارادوکسی هستم که هنوز جوابی برایش نیافته ام! شاید به این دلیل که به جای تجربه عملی به صورت تئوری و ذهنی به دنبال پرسشهایم میگردم! سوال این است که معیار های اخلاقی و ارزشی انسان در سال2013 چیست و آیا تفاوتی با قبل کرده است؟ آیا اصولا معیار اخلاقی قابل تغییر است؟ به نظرم میرسد که معیار های ارزشی انسان امروزی با فاصله زمانی نه چندان زیاد کاملا با یکی دو دهه قبل تفاوت کرده است. اخلاقیاتی چون خودخواهی و پر رویی و لذایذی چون نوشیدن الکل، کشیدن سیگار و مواد مخدر، سکس آزاد و متنوع، روابط آزاد زن و شوهری، خیانت در رابطه و… از ضد ارزش تبدیل به ارزش شده اند! البته کیفیت و کمیت این ارزشها متفاوت است و به هر حال اگر حتی ارزش محسوب نشوند حداقل ضد ارزش هم نیستند و این موضوع زمانی ذهن انسان را بیشتر درگیر میکند که این تغییر معیارها حتی در قشر تحصیلکرده و افرادی که در سطوح بالا در دانشگاه های معتبر داخل و خارج هستند مشاهده میشود! و وقتی در این لایه از جامعه که اهل اندیشه‌اند این تغییرات دیده میشود تکلیف بقیه افراد مشخص است.

 البته قصد ندارم نسخه کلی برای همه بپیچم اما با توجه به بررسی روابط انسانی در سطوح مختلف اجتماعی در کشور و خارج کشور میتوان حدس زد که ارزش ها به سرعت در حال تغییرند. انسان امروزی گویا پذیرفته که ذاتا خطاکار است و اجازه اشتباه کردن دارد! گویا پذیرفته که چون باید آزمون و خطا کند و حق خطا کردن دارد و حق تجربه، پس بحث ضد ارزش بودن تفریحات و تجربیات امروزی منتفیست! و چون یک بار حق زندگی کردن دارد بهتر است طوری زندگی کند که خودش خوشحال است نه طوری که بقیه خوشحالند! گویا مدل انسان جذاب، موفق و پسندیده امروزی اینگونه طراحی شده! این مدل با مدل های قبلی که در ذهن ما بوده متفاوت است. ارزشهایی مانند تواضع، فروتنی، فداکاری، نجابت‌و سلامت جسمی و روانی گویا در عمل کمرنگ شده و رو به زوال اند. مدل عرفانی مولانا و حافظ و سعدی و… گویا جای خود را به مدل لذت از زندگی خیام میدهد! در این میان مرز اخلاق و ضد اخلاق چیست؟ مرز تجربه کجاست؟ آیا مثلا مرد یا زن متاهلی میتواند برای اینکه تجربه جدیدی داشته باشد به همسرش خیانت کند و بعد تصمیم بگیرد که آیا به تجربه ادامه دهد و یا آنرا متوقف نماید؟ با توجه به فلسفه خطا کار بودن انسان آیا این عمل غیراخلاقی محسوب میشود؟ سوال دیگر در اینجا این است که از لحاظ برخورد با این تضاد چه باید کرد؟ با توجه به تغییر ارزشی مواردی که ذکر شد آیا با همان ارزش های قبلی به زندگی ادامه دهیم و دایره دوستانمان را به همان گروه اندک شبیه به خود محدود کنیم یا با موج جدید همراه شویم و سعی کنیم ملاک های ارزشی خود را تغییر دهیم؟ هر دو طرف فواید و ضررهایی دارند که انتخاب را سخت میکند.

 گاهی وقتها گمان میکنم نکند بجای دهه سی در دهه شصت زندگی هستم و مانند پدربزرگم که تغییرات ما را عجیب و ناباورانه میخواند و نمیتوانست آنها را بفهمد من هم نمیتوانم خود را با تغییرات جدید هماهنگ کنم! اما از طرف دیگر انگار حسی در درونم میگوید که یک خط کشی وجود دارد، در تجارب، در لذت ها، در خودخواهی…  اما اینکه آیا واقعا این مرز وجود دارد یا نه، و اینکه اگر وجود دارد مرز بندی اخلاقی کجاست؟ سوال پیچیده‌ایست که نمیتوان با این جواب ساده حلش کرد که: “برای هر شخصی متفاوت است و شخصی تعریف میشود” به دلیل اینکه زندگی انسان اجتماعیست و قوانین بر پایه اخلاق مشترک انسانی وضع میشوند.

بابەتی هاوپۆل

قفس، یادداشت چهارم: پیش‌بند “به یاد سپیده فرهان”

مژگان کاوسی تا کنون دو بار بازداشت شده‌ام و هر دو بار در خانه‌ی خودم؛ …

وەڵامێک بنووسە

پۆستی ئەلیکترۆنییەکەت بڵاوناکرێتەوە. خانە پێویستەکان دەستنیشانکراون بە *

ئەم ماڵپەڕە لە ئەکیسمێت بۆ کەمکردنەوەی هەرزە واڵە و سپام سوود دەگڕێ. فێربە چۆن زانیاری بۆچونەکانت ڕێکدەخرێت.