سنندج کانون موسیقی مدرن و اعتراضی نه “دف زنی حکومتی” / عبدل گلپریان

“در آیینی که شامگاه پنجشنبه ۲۵ شهریور بمناسبت ششمین جشنواره دف برگزار شد، گفته میشود که بیش از یک هزار دف نواز به صورت همزمان، همراه با مداحان خاندان پیامبر اکرم (ص) با عنوان «دف نوای رحمت» به نواختن این ساز پرداختند. به گزارش ایرنا دف نوازان سنندجی در قسمت هایی از حیاط عمارت خسرو آباد، راهروها و ایوان و پشت بام این بنای تاریخی مستقر شده بودند و به صورت همزمان به نواختن دف پرداختند. این حرکت دسته جمعی دف نوازان با اشعار کردی، فارسی و عربی شاعران این منطقه همراه بوده. اعضای این گروه هزار نفری که شامل دختران و پسران سنندجی و در سنین مختلف بودند، لباس های محلی کردی را پوشیده و روی پوست دف های خود کلمات مقدس ‘الله’، ‘محمد رسول الله’ و ‘یاعلی مولا’ را طراحی کرده بودند. ششمین جشنواره سراسری دف نوازی با عنوان “دف نوای رحمت” با حضور ۲۱ استان کشور از ۲۴ تا ۲۶ شهریور در سنندج برگزارشد و آثارهنرمندان تک نواز و گروه نواز در این دو روز مورد ارزیابی قرار گرفته است. این جشنواره با حضور هنرمندانی از استان های مختلف کشور در سنندج برگزار شد. در این دو روز آثار هنرمندان توسط هیات داوران متشکل از بیژن کامکار، سید علاء یاسینی، شکرالله حیاتی و مهدی احمدی مورد ارزیابی قرار گرفت.”

……..

این “آیین” تحت عنوان “دف نوای رحمت” و “محمد رسول الله” و “یا علی” و غیره بخوبی ماهیت ارتجاعی آنرا نشان میدهد.  در دهه های گذشته، مشخصا در زمان رژیم پهلوی این نوع مراسم و مناسک در تکایا و با حضور دراویش و مریدان شیوخ مرتجع برگزار میشد. نسل جوان آندوره نیز آن اشعاری را که در وصف حال و هوای آنچه که برگزارکنندگان در خلوت خود انجام میدادند بعنوان اشعار آلترناتیو جایگزین میکردند و آنرا مورد تمسخر و ریشخند قرار میدادند و از این مراسمها جوک میساختند. چه آن ایام و چه اکنون ماهیت هر دو مناسک یکی است. تفاوت آنجا است که در دهه های چهل و پنجاه تنها جمع محدودی که اعتقادات مذهبی داشتند در یک مکان بسته شبیه به مسجد یا تکایا جمع میشدند و این مناسک را بعنوان امر خصوصی و شخصی خود به اجرا میگذاشتند و بعد از اتمام آن هر کسی بدنبال کار خود میرفت اما اینبار این مراسم به یک امر کاملا سیاسی و دولتی تبدیل شده و اهداف سیاسی سازمان یافته ای را دنبال میکند.

در سایه رژیم جمهوری اسلامی شش دوره از این مناسک تحت عنوان “جشنواره” و با شرکت دف نوازان از بیست و یک استان کشور به اجرا درمیاید. این مراسم مذهبی از آنجا که شش دوره از آن بعنوان “جشنواره” برگزار شده قطعا بدون صرف هزینه دولت اسلامی در ایران قابل اجرا نیست و به این اعتبارمفهوم و معنای آن امری سیاسی و دولتی است. این برنامه ای است سازمانیافته توسط جمهوری اسلامی با صرف هزینه دولتی و با جمع کردن تعدادی از دف زنها از ۲۱ استان کشور.

 

این مناسک اگر امر خصوصی و شخصی تعدادی آدم که باور مذهبی دارند باشد موضوع متفاوتی است و همچنانکه سابقا جوانان از آن جوک میساختند نسل جدید نیز آنرا به تمسخر میگیرد و تا کنون به اندازه کافی حاشیه ای و بعنوان یک سنت عقب مانده بتدریج و همچنان در حال محو شدن است. جمهوری اسلامی با این بذل و بخشش ها از هستی و سرمایه جامعه تلاش میکند از بر باد رفتن کیان اسلام  قدری بکاهد.

نکته جالب توجه این است که در این میان  تعدادی “هنرمند” سرشناس نیز در مقام  داور سرگرم پر کردن جیب خود و تحمیق مردم هستند. شاخص ترین اینها “بیژن کامگار” است. اگر گروه کامگارها تا کنون جایگاهی در میان مردم داشت با تبدیل شدن ایشان به صحنه گردان و قاضی این مراسم بشدت عقب مانده، بدون شک هم خود و هم گروه کامگار را برای همیشه از اعتبار ساقط کرده است.

 

اما باید دید که علت برگزاری این خزعبلات اسلامی آنهم در دورانی که اسلام و جمهوری اسلامی بمثابه هم مسلک داعش مورد عمیقترین  تنفر از سوی مردم ایران و شهرهای کردستان قرار دارد با چه هدفی برگزار میشود؟ جمهوری اسلامی و سیاهی لشکر دف نوازانش همراه با چهار قاضی این مناسک این را بخوبی میدانند که مردم شهرهای کردستان با مدرنترین راه و روش در تلاش هستند که سنتهای سالم، انسانی و پیشرو را در جامعه نهادینه کنند. میدانند که مردم شهرهای کردستان همگام با مردم در سراسر کشور عمیقا علیه جمهوری اسلامی هستند. باب شدن جنبش دوچرخه سواری زنان و رواج فرهنگ مدرن و امروزی، ابراز وجود طیف وسیعی از فعالین روشنبین کارگری برای احقاق حقوق جامعه، جنبش برابری زن و مرد، دفاع از حقوق کودک و حمایت از مهاجرین، جنبش گسترده دفاع از حقوق حیوانات و محیط زیست و بسیاری دیگر از این اقدامات اکنون دیگر به امری روزمره در شهرهای کردستان تبدیل شده است. تمامی این تلاشهای انسانی مستقیما در مقابل حکومت اسلامی و قوانین و عملکرد تاکنونی این حکومت متحجر داعشی قرار دارد. جمهوری اسلامی با میدان دادن و رواج این آیین ها با شعائر “یا علی” و “محمد رسول الله” و غیره میخواهد این فضای رادیکال را کمرنگ کند. میخواهد بجای موسیقی مدرن و اعتراضی و غیر اسلامی، که سابقه دیرینه ای دارد و امروز مدرنتر دارد عرض اندام میکند، سبک و سنت های مذهبی و دراویش را رواج دهد و از طریق چنین ترفندهایی جای پایی برای خود و ارگان هایش پیدا کند.

 

جمهوری اسلامی، جشنواره دف زنهایش، داد و فغان خامنه ای در مورد دوچرخه سواری زنان، خوشخدمتی بیژن کامکار و دیگر صحنه گردانان این نمایش مسخره دولتی، همانگونه که تا کنون نتوانسته اند فرامین و قوانین اسلامی را در کشور جاگیر کنند، قادر هم نخواهند بود که شهر سنندج سرخ  را به جایی برای ترویج این سنت ارتجاعی و عقب مانده تبدیل کنند. این را ما مردم مبارز، ما کارگران، زنان و جوانان تضمین خواهیم کرد و اجازه نخواهیم داد این بساط که از جنس تلاشهای مکتب قرآن مفتی زاده است و اینبار با رهبریت ارکستر، بیژن کامکار و امثال او و با حمایت و هزینه های حکومت اسلامی کارگردانی شده است جامعه و زندگی مردم را به تباهی بکشاند. جا دارد مردم شهرهای کردستان بویژه مردم مبارز شهر سنندج شرکت کنندگان این مناسک و بیژن کامگار را مورد مواخذه قرار داده و با رشد و گسترش فعالیتهای مدرن و انسانی خود و افشای ماهیت مجریان و کارگردانان این مراسم قاطعانه در مقابل آن بایستاند و اهداف این حرکت ارتجاعی را افشا و رسوا کنند. سنندج همیشه کانون موسیقی مدرن، اعتراضی و پیشرو بوده است نه دف زنی حکومتی. بی گمان مردم سنندج سرخ و دیگر شهرها با قاطعیت هر چه تمامتر تکرار این دست از مناسک و حرکتهای اسلامی، دولتی و سازمانیافته جمهوری اسلامی را بایکوت و ماهیت آنرا بیش از پیش افشا خواهند کرد.

 

۳۰ شهریور ۹۵

۲۰ سپتامبر ۲۰۱۶

بابەتی هاوپۆل

قفس، یادداشت چهارم: پیش‌بند “به یاد سپیده فرهان”

مژگان کاوسی تا کنون دو بار بازداشت شده‌ام و هر دو بار در خانه‌ی خودم؛ …