پێنج شه‌ممه‌ 10 تشرینی یه‌كه‌م 2024

تلاشِ ما برای رفاه، امنیت و حرمتِ انسان است / فرهنگ قاسمی

طرفدارانِ این سه اصل باید بکوشند با احترام به حقوقِ افراد و گروه‌های اجتماعی، و نه با سوداگری و منفعت‌طلبی که تحتِ عنوان «منافع ملی» از سوی اصلاح‌طلبانِ نگهدارِ رژیم ارائه می‌گردد، راه‌کارهایی بیابند و عملی سازند تا بر آن اساسْ این اصولِ سه‌گانه در جامعه هستی پیدا کرده و پاسداری شوند.

تمامِ دغدغه و کوشش‌های دماغیِ اهل علم سیاست برای این است که راه‌کارهایی ارائه دهند و در جامعه عملی سازند تا بر آن اساس انسانها بتوانند در رفاه و امنیت و با حرمت زندگی کنند. به همین دلیل اندیشمندان هر کدام از زاویه دید خود برای رسیدن به این اهدافْ نظریات و تئورى‌هایی ارائه می‌دهند و مکاتبی به وجود می‌آورند كه گاهى مكمل‌اند و زمانى متضاد. ملاحظه می‌شود كه تضادهای متاثر از خودمحوری‌ها و روحياتِ بيمارِ قدرتمداران غالباً تا جایی پیش می‌رود که این اندیشه‌ورزی و آفرینشِ راه‌کارها كه در ابتدا برای پيشرفتِ بشریت بوده، خود تبدیل به مشکلات و معضلاتی شده و صاحبانِ اندیشه‌هاى قدرتمدار و یا دست‌نشاندگان آنان، برای اعمال نظریات خود به زور متوسل می‌شوند. این امر در نهایت به‌ سود انسانیت نبوده و عامل بروز جنگ‌ها می‌گردد؛ و این جنگ‌ها خود در نهایت باعث از بین رفتن رفاه و امنیت و حرمت انسان‌ها می‌شود.

طرفدارانِ این سه اصل باید بکوشند با احترام به حقوقِ افراد و گروه‌های اجتماعی، و نه با سوداگری و منفعت‌طلبی که تحتِ عنوان «منافع ملی» از سوی اصلاح‌طلبانِ نگهدارِ رژیم ارائه می‌گردد، راه‌کارهایی بیابند و عملی سازند تا بر آن اساسْ این اصولِ سه‌گانه در جامعه هستی پیدا کرده و پاسداری شوند. به جرات می‌توان ادعا کرد که متاسفانه آپوزیسیونِ جمهوری اسلامی در این ۳۷ سال از ظرفیت خود استفاده نکرده که هیچ، از گذشته‌ی خود هم درسی برای اتحاد و همبستگی نگرفته است، و بنابراین کماکان در چنددستگی و ناهماهنگی به سر می‌برد. در نتیجه، امروز آپوزیسیون جمهوری اسلامی همانند منظومه‌ای است بدونِ مرکزیت اما پر از اقمار کوچک و بزرگ که به شدت از نبودِ گرمای هسته‌ی مرکزی رنج برده و در تاریکی سیر می‌کند. در این منظومه،‌ گرمای اتحاد و همبستگی جایش را به سرما و پراکندگی داده است.

ما هنوز نتوانسته‌ایم به عظمتِ قدرتی که در اثر همسازیِ نیروهای مخالف جمهوری اسلامی به وجود خواهد آمد پی ببریم؛ یا اگر در مقامِ نظر به این درک رسیده باشیم، کارنامه ما نشان می‌دهد که هنوز آن را در عمل نیاموخته‌ایم. در چنین شرایطی، اگر این گره گشودنی است، تنها از طریقِ مشارکتِ آزادانه‌ی مردم سرانجام خواهد گرفت. اگر معضلاتِ آپوزیسیون از مسیرِ احترام به آزادی و مشارکت شهروندان گشوده نشود، جامعه‌ی شکست‌خورده نیروی سازندگی و رمقِ ایستادگی در برابرِ استبداد را نخواهد داشت، و می‌توان گفت که قدرتِ رزمندگیِ خود را از دست داده است. راهِ رهایی از این شکست و سستی و بی‌‌رمقی، همتِ بلندِ فکری و عملیِ استوارِ زنان و مردانِ آزادی‌خواه و متعهد به حقوق انسانی است .

همه واقفیم که امروز قحطیِ آزادی در جامعه‌ی ما به مراتب از زمانِ قبل از انقلابِ ۵۷ نیز بیشتر است – که البته از بیانِ این واقعیت نباید برای مشروعیت دادن به رژیمِ قبلی و ادعای طرفدارانِ امروزیِ آن بهره‌برداری شود. پس به تبعِ آنْ هر کوششی در جهتِ دگرگونی در سامانه‌ی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادیِ جامعه‌ی امروز باید به ‌مراتب از اهمیت و دقتِ بیشتری نسبت به سال‌های قبل از آن انقلاب برخوردار باشد؛ چرا که در غیرِ این صورت خطرِ شکست و سرخوردگی و از هم پاشیدگیِ شدیدتری در چشم‌انداز خواهد بود.

در چنین شرایطی، راه‌کارهایی که می‌توانند موفقیتِ فردای ما را تضمین کنند تجربیاتِ تاریخی ماست که بزرگترین ثروتِ غیرمادی ایران را تشکیل می‌دهد؛ اندیشه‌های مدرن و جهانشمولِ کنش‌گرانِ ماست که راه‌سازِ آینده است؛ و همسازی و هماهنگیِ ما درعمل است که راه‌گشای سدِ مشکلات در هنگامِ حرکت می‌شود. در نهایت، این تواناییِ ما در تساهل و خلاقیتِ ما در برابرِ دشواری‌های امروزِ ماست که واقعیت‌های فردای ما را می‌سازد. این واقعیت‌ها باید در بر گیرنده‌ی ارزش‌های تازه و نابِ انسانی باشند تا بتوانند به حیاتِ خود ادامه دهند و نقشی اساسی در راهِ استقرارِ رفاه و امنیت و حرمت مردمِ ما بازی کنند.

بابەتی هاوپۆل

قفس، یادداشت چهارم: پیش‌بند “به یاد سپیده فرهان”

مژگان کاوسی تا کنون دو بار بازداشت شده‌ام و هر دو بار در خانه‌ی خودم؛ …