تنها تویی!
تو ای پـاییــز سركش
که در گردش جاودان گیتی
نماد «چلیپـای» منی.
تنها تو و دیگر هیچ…!
«او»،
همیشه از این چشمان بیگناه
«آبشار» دلتنگی میباراند و
تو نیز…
«او» به کامِش خویش،
دوری میگزیند و
رویاهای پاکــــ من
بدست «بــاد» میدهد و تو،
رویاهای مادران همیشه ایستاده در خاكــــ ….
«او»،
پیوندم با «خاكـــــِ » پاكـــــ
بیشتر میكند و
تو،
پیوندت با من، بسیار…
«او» با این همه دوری
همهام، هر روز،
به «آتــش» خویش میكشد هر دم و
تو،
یگانه آتشینگاهِ زمان، بر این زمین…
شگفت نیست هیچ، ای پاییــز!
كه دست در دست میآیید،
تو و «او» هر سال!!!…