زاگرۆس پۆست
“علی یحیی پور سل تی تی”
در گیج گاهی درختی نبود متولد شدم
قافله سالاران مرده بودند
و در ختان فرسوده بودند
و هیچ سلولی زنده نبود
نا گاه جهان غرید
و ده میلیون سال باران آمد
و خزه ها روئیدند
و اکسژن فضای دریا را گرفت
و حیات در خت آفرید
و من متولد شدم
آن گاه زندگی اشراکی ام آغاز گشت
و زندگی در تعاون شکوفه داده بود
و سهم انار تقسیم می شد
و شکوفه ها بوی بید مشک می دادند
در دل این تعاون مازاد متولد شد
و سهم تولید بیشتر به رئیس رسید
و طبقات در درون جامعه ی اشتراکی شکل گرفتند
و تضاد و مناسبات آن آغاز گشتند
و برده متولد گردید و برده دار رهبر شد
و جهان برده گان آغاز شد
و جنگ بود و جنگ فضای انسانها را گرفت
و سر ها بریده شدند
ده هزار سال گذشت
و هم چنان برده گان شکوفائی جامعه ی اشتراکی را داد می زنند
و مرگ بر سایه سیاه در خت ابریشم بی توته می کند
و باز سر های زنان بریده می شوند
این دفعه با نظام برده داری سر مایه
آیا تاریخ شکوفائی جامعه ی اشتراکی را خواهد زائید
این است دلیل جنگ در کوبانی
زنان پیشا پیش مرگ می غرند در ساحل آرام خزر
و کودکان سرود فتح می خوانند
و زنان در مرگ می رقصند
و شکوفه های بهار منتظرند که طعم بید بدهند
برده داران کنسرنهای مالی و نظامی تشکیل می دهند
و گلها پر پر می گردند
و شب بر جهان مستولیست
و روحانیون شراب می نوشند
و جهان در حال تولد زایش دیگریست
و تزویر و فریب فضا را پر کرده اند
اما زنان و یلان دلیرانه هوشیارند .
