یکی از معضلات جهانی، ازدواج اجباري دختران است. این پدیده منفی رو به گسترش کمیسیون زنان سازمان ملل متحد را نیز نگران کرده است. تا جایی که این کمیسیون اعلام کرد با این نرخ رشد، تا سال ۲۰۲۰ بیش از ۱۴۰ میلیون دختر بچه ازدواج کرده خواهیم داشت. این معضل در ایران نیز حضور گسترده و غیرقابل انکاری دارد. ازدواج ۴۲ هزار دختر جوان و كم سن وسال بین در سالهاي اخير سال نشان میدهد که این مساله چه اندازه در ایران امروز گسترده است. از نظر يك روانشناس، افراد بعد از يك ازدواج اجباري، نه تنها مشكلات روحي پيدا ميكنند بلكه در سازش با همسران خود نيز دچار مشكل ميشوند. در بيشتر شهرهاي حاشيهنشين و حتي گاهي در شهرهاي بزرگ نيز چنين ازدواجهايي صورت ميگيرد. ( ازدواج زوركي) و اين بيشتر به دختران كم سن و سال ارتباط پيدا مي كند. از دلايلهايي كه بيشتر اوقات باعث ايجاد اين نوع ازدواج ميشود، عبارت است از، فقر فرهنگي و مادي.
و اما عدم آگاهي خانواده از عواقب ازدواج اجباري از عواملي است كه خانوادهها چنين ازدواجي را به فرزندان خود تحميل ميكنند. زنان بعد از ازدواج اجباري از نظر روحي و رواني دچار مشكلاتي ميشوند و حتي گاهي به خودكشي و فرار از خانه سوق مييابند. ناسازگاري با همسر و افسردگي از ديگر عواقب ازدواج اجباري است. هميشه و همه وقت بايد فرد، قبل از دادن تعهد براي شروع زندگي بايد توانايي مقابله با مشكلات را داشته باشد اما فردي كه به اجبار تن به ازدواج دهد هيچگاه توانايي حل مشكل را نخواهد داشت و زندگي او سرانجام خوبي ندارد. در جامعه ايران كه يك جامعه كاملا اسلامي و مرد سالارانه است، ازدواج اجباري دختران يكي از مساله هايي است كه اهميت كمتري به آن داده ميشود، در حالي كه ميتواند يكي از مهترين و حساس ترين مساله يك جامعه باشد. با وجود فقر فرهنگي و قوانين مردسالارانه كه در ميان بسياري از خانواده ها جاي گرفته، دختر حق هيچگونه تصميم گيري براي زندگي خود ندارد، تا كي بخواهد ادامه تحصيل دهد، كي و با كي ازدواج كند! وقتي يك دختر جوان تن به يك ازدواج زوركي مي دهد.
آن هم با مردي مسن كه چند از خودش يزرگتر است، عاقبت خوبي ندارد. همانگونه در قسمت بالا بحثش را پيش كشيدم، زن بعد اين ازدواج، از لحاظ روحي، جسمي و جنسي صدمه ميبيند و نتيجه آن ميشود، يك زن افسرده گوشه نشين. اگر هم يك زن تصميم بگيرد ، ديگر تن به ادامه دادن همچين رابطه زوركي ندهد، آنوقت نه در خانواده ، و نه در جامعه جايي ندارد. چون هم بيوه شده است ، چون بيوه شدن هم در جامعه ايران مشكلات خود را دارد، و هم طلاق گرفتن به نوعي آبرو ريزي براي خانواده محسوب ميشود. فقر یکی از عوامل اصلی ازدواج کودکان با بزرگسالان است. در بسیاری از مواقع با وقوع فقر، والدین بودن دختران را هزینه و بار اضافی بر هزینه خانوار محسوب کرده و با ازدواج او نه تنها بار هزینه را می کاهند بلکه گاه با ازدواج دخترشان با افراد مسن تر می توانند به زندگی اقتصادی و اجتماعی دختر و حتی خودشان نیز سامان بهتری دهند.
در این اجتماعات ازدواج برای خانواده دختر به نوعی امتیاز اقتصادی نیز محسوب می شود. یک دختر در این شرایط به عنوان کالا مورد معامله قرار می گیرد و گاه به عنوان پول و یا به جای بدهی معامله می شود. در بسياري از موارد نابسامان و شرايطهاي سخت، خانواده می داند که دخترانش می توانند زمینه امنیت اقتصادی برای آنان باشند موضوع پرداخت جهیزیه با همین منظر برای تشویق به ازدواج زودهنگام است. در صورتي ديگر اگر هر زني بخواهد طلاق بگيرد يا يا مردي كه دوستش ندارد و نمي خواهد با او زندگي كند، از طرف برادر يا پدر خود كشته ميشوند، و اين يعني ( قتلهاي ناموسي) . ناموس در جامعه ايران يا هر جامعه ديگري كه اسلام در آن حكفرما باشد، يعني مرد مالكيت زن را دارد ، اگر پايش را كج بگذارد كشته ميشود. قتلهای ناموسی به عنوان یکی از انواع خشونت علیه زنان، به بهانه دفاع از (شرف و ناموس) صورت میگیرد و در بيشترين مناطق ایران ديده مي شود. قتل ناموسی یک خشونت دیرپاست که تا سالهای گذشته بیشتر به صورت پنهان در جامعه حضور داشت و کمتر به افکار عمومی راه پیدا میکرد.
اما اکنون با گسترش ابرازهای اطلاعرسانی و حضور نهادهای مدنی تا حدی این خشونتها آشکارتر از پیش شده است. پس در آخر ميتوان گفت، جامعه ايران يك جامعه بسيار ناسالام براي زنان است. زنان در قفس به اميد آزاديشان ، پر پر ميزنند.