بهارا بنگر این صحرای غمناک
که هر سو کشته ای افتاده بر خاک
بهارا بنگر این کوه و در و دشت
که از خون جوانان لاله گون گشت
بهارا دامن افشان کن ز گلبن
مزار کشتگان را غرق گل کن
بهارا از گل و می آتشی ساز
پلاس درد و غم در آتش انداز
(ه.ا سایە)
امسال، سالیادها رونق چشمگیری داشت، از سالیاد جمهوری خودمختار کردستان تا سالگرد علنی شدن فعالیت کومەلە، و اکنون یادمان عزیزان جان باختە گردان شوان و ثمرە تلخ جنگ دولتهای جنایتکار ایران وعراق و جنایت علیە بشریت هلبجە، همە اینها بازتابیست از تمایل زندە ماندن مردمی کە میخواهد زندە بماند.
هر روز و بی اغراق درهر ساعت میتوان، حادثەای تاریخی و پندآموز از زندگی ملت ستمدیدە کرد پیدا کرد کە شایستە بازگوئی و بررسی باشد.
عمدتا این یادمانها تا حد احساسات عرفانی خلسە آور پیش میروند. حال آنکە بە نظر نگارندە این سطور ضمن سر تعظیم فرودآوردن در برابر عزم استوار عزیزان از دست رفتەمان، با بازنگری بر خساراتی کە متحمل شدەایم، گوشەهائی از واقعیت را کە چندان خوشایند هم نیستند، دوبارە مطرح کنیم شاید راه را بر تکرار اشتباهات سد کنیم.
حادثە گردان شوان هم یکی از این حادثە هاست کە بە رغم همە شرایط نا مساعد، از جملە قرار گرفتن در میدان جنگ حکومتهای ایران وعراق، شواهد دلالت بر آن دارد کە اگر إصرار نابەجا وقرار تشکیلاتی! نمی بود. گردان شوان در آن موقعیت خطر ناک قرار نمیگرفت ، شاید دلایلی پنهانی در کار بودە است کە بر ادامە استقرار این نیرو تاکید میشدە است، بی شک این مورد فقط حدس و گمان است اما حدس و گمانی است کە با جواب ندادن ها و سکوت شک افزا امکان وجودس تقویت میشود. نگارندە سال گذشتە مطلبی را با تیتر “گردان شوان” .منتشر کرد، کە علاوە برآرشیو سایتهائی کە آن را منتشر کردەاند در صفحە فیس بوک نگارندە موجود است کە بە این مطلب اشارەای شدەاست:
https://www.facebook.com/notes/youssef-ardalan/%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D9%88%D8%A7%D9%86/10151572065215804
در جلسهای حبیبالله گویلی درگفتگوئی (نگاهی بە فاجعە گردان شوان)به آن اشاره میکند با شرکت دونفر ازکمیتهمرکزی(ابراهیم علیزادە،کورش مدرسی) ودونفرازکمیتهناحیهسنندج (صلاحمازوجی، فرخکاوه) دونفرازکمیتهناحیهمریوان (عبدالله دارابی، مجید حسینی) راجع بهاستقرار گردان شوان در بیاره صورت گرفتهبودهاست، کمیتههای ناحیهسنندج و مریوان اصراربر نادرستی استقرارگردان شوان در” بیاره” داشتهاند واستدلالشان مبتنی براخبار موثقی بودهاست کهبوسیلهکمیتههای مخفی ویا مردم منطقهبدستشان میرسیدهاست، کورش مدرسی اصرار میورزد کهاطلاعاتی کهبهآنها(کمیته مرکزی) رسیدهاست خلاف این امر است و ارتش ایران مجبور بهعقب نشینی است ودر این حالت ما باید آرایش تعرضی داشتە باشیم وبهسرعت پس از عقب نشینی ایران منطقهرا تحت پوشش درآوریم وابراهیم علیزادهبدون اظهار نظر صحبتهای کورش را تائئید میکند واستقرار گردان شوان در” بیاره” تبدیل به قرار تشکیلاتی میشود!!. با اطمینان کامل نگارندهبهصحت مطلب کهاز یکی از شرکتکنندگان در جلسهشنیدهاست این سوال بی جواب میماند کهمنبع خبری کمیتهمرکزی از کجا بودهاست؟ و ثانیا کومهلهایکهازهمان آغاز جنگ جنایتکارانه دولت های عراق وایران بهدرستی ماهیت آنرا تشخیص داده بود واز آلودهشدن درآن پرهیزداشت چگونهو طی کدام مصوبه از عقب نشینی ارتش ایران کهالزاما همراه با هجوم عراقیان صورت میگرفتە است، میخواستە است استفاده نظامی کند؟ ( نمونە ایکە اتحادیە میهنی در همراهی با سپاە ایران انجام داد ویا مجاهدین با دولت عراق).
آنهم با نظر کسی که قبل از آمدنش بهکردستان و کمیتهمرکزی شدنش (پس از تشکیل حزب کمونیست ، درکنگرە چهارم کومەلە، آن هم باریش گروگذاشتنها! چرائیش جای گفتگوئی دیگر دارد ولی مهم است)، هیچ گونه سابقە وکارائی نظری ، تشکیلاتی و نظامی نداشتهاست. شاید بخاطرآشنائی های پشت پردە کارائی! هائی داشتە اند!. از آنجا کە هیچ مطلبی بیان نمیشود و توضیح دادە نمیشود امثال نگارندە را وا میدارند کە حالت های ممکن را سوال گونە مطرح کنند.
حد اقل با باز گو کردن گوشە هائی از رویدادها متوجە میشویم کە تشکیلاتی کە در تداوم قیام ایران خوش درخشیدە بود وتوانستە بود نیروی عظیم رزمندگان آزادیخواه و سوسیالیست را بدور خود جمع کند، با تمام نقطە ضعفهایش” کم تجربگی، کمبود های نظری و…” تنها تشکل چپ و سوسیالیستی بود (بهتر است گفتە شود تنها جنبش چپ وسوسیالیستی بود)کە در مقابل تهاجم وحشیانە جمهوری اسلامی ایستادگی کرد. و میتوان گفت بانی جنبش مقاومت خلق کرد بود. این ظرفیتانقلابی عظیم و پشتیبانی تودەای، کە با تلاش، رنج و فداکاری همین گردان های شوان و سایر رزمندگان انقلابی و کمونیست کومەلە بوجود آمدە بود، هیهات کە گنجینەای اینچنین عظیم انقلابی، سرشار از شوق پیروزی مبارزە کارگران و زحمتکشان، اکنون تا حدی سقوط کردە است کە فردی از همەجا بی خبرکە بە جرات میتوان گفت جغرافیای منطقە را هم نمیدانست، تصمیمگیرندە این چنین تصمیم هولناکی باشد. گنجینەای کە تاهم اکنون تشکلات حزب کمونیست ایران و شعبات بە اصطلاح کارگری و غیر کارگریش از آوار این گنجینە عظیم انقلابی ارتزاق میکنند.
در اینجا با تشکیلاتی روبروئیم کە معلوم نیست فرماندە نظامیش کیست و چە مسئولیتی دارد؟ آیا این جناب تصمیمگیرندە فرماندە نظامی بودەاست؟(کە نبودە است). خلاصە کنم با سازمانی روبروئیم کە در بهترین حالت( پشتپردە را کنار بگذاریم) ارادە گرا ست، او فکر میکند چون او این گونە میخواهد پس واقعیت هم آنچنان خواهد بود کە او میگوید(دراینجا تصرف منطقە بهانە فکری اوست)! آیا این لطمە و صدمات نظیر آن ثمرە ماجرا جوئی و ارادەگرائی نیست؟ کە دو(٢) مشخصە برنامە حزب کمونیست ایران و مشتقات کارگری آن است. متاسفانە بحث و تحلیل بر سر موارد برنامەای در سطح جنبش کردستان نە تنها شکوفا نیست بلکە امری است بە حاشیە راندە شدە و همین ضعف در مورد نقد نظرات حکمت(کە در آن زمان حاکم بر تشکیلات حزب کمونیست و سازمان کردستان آن بود) نگارندە بە دو اثر کە با اکثر نکات آن موافق است اشارە می کند.
http://www.aazarakhsh.org/doc/magale/Pasokh%20be%20naghd%20Jamal%20Zamani.1137593953.pdf
http://www.aazarakhsh.org/doc/ketab/File0018.1131395796.pdf
این نکات نباید در تقابل با افراد نگریستە شود، بازگو کردن این تجارب شاید، مانع از تکرار این گونە اشتباهات گردد. دوبارە بە دام برنامەهای ارادەگرایانە و ماجراجویانە، نیفتیم، بە حاضر خوران پر مدعا میدان ندهیم، رهبران اعتمادی را کە از طرف بدنە تشکیلات و بە تبع آن تودەهای مردم بدست آمدە است فدای توهمات ارادەگرایانە و رهبری های خودگماردە نکنند.
در میان مطالبی کە سال گذشتە منتشرشد آقائی بنام(م.م)کە گویا کادری از حزبی بنام حکمتیست!؟ هستند، ضمن توصیف دلاوری های خود!؟ فرمودەبودەاند کە گویاکسانی هستند (بدون اشارە بە کسی)کە دنبال مقصر میگردند و… البتە این جناب و کسان دیگر مثل او برای خلط مبحث و بەفراموشی سپردن حوادثی اینچنینی اینگونە اظهار لحیە میفرمایند وگرنە هر انسان نرمال بالغ(باسواد یا بی سواد) میداند کە هر اندیشە و فکری (ایدەای) هنگامی بە عمل در میآید، عامل و فاعلی میخواهد. “ایدە” بە خودی خود عمل نمی کند، در نتیجە بەعمل درآورندە ایدە نادرست هم باید زیر سوال برود، ومورد مواخذە قرار بگیرد. چنانکە اشارە شد خوشبختانە در یادآوری حوادثی کە از سرگذراندەایم و گرامیداشتهائی کە برگزار میشود حاوی این جنبە مثبت است کە دست اندر کاران و مسئولین آن دوران بە محاسبە کشاندە شوند. اگر کسانی کە هنوز تفکر وادامە زندگیشان درگرو رشد مبارزە و رهائی کارگران و زحمتکشان است بدون انتقاد بیرحمانە از اشتباهات، هیچ امیدی بە نقش مثبتشان در آیندە وجود نخواهد داشت.
” من پیشمرگم
تو مرا می شناسی
تو مرا می شناسی
من عصاره ی خشم رنجبران جهان ام
من از ثلاله ی ستاره های سرخ کهکشان خلق ام
من پیشمرگم
قلبم برای تو می تپد
ای دورترین انسان رنجدیده ی زمین
قلبم برای تو می تپد
کردستان
این سرزمین خون و حماسه
اینک قلب خونین ایران است
که آزادی را پر جوش و پر توان فریاد می کشد “(جلال ملکشا)
پاریس 163\2014