توافق جامع هستەای و قطعی شدن اجرای آن توسط ایران و پنج بە اضافە یک، دیروز بە امضا رسید. این توافق سرتیتر خبری همە خبرگزاریهای جهان را بە خود اختصاص داد. بە ویژە مسئولین جمهوری اسلامی در بوق و کرنا دمیدە و آن را پیروزی بزرگی برای خود قلمداد نمودند بە طوری کە بخشی از اپوزیسیون را نیز نگران نمودە است. بیگمان این توافق حادثە مهمی در حیات جمهوری اسلامی و مناسباتش با جهان خارج محسوب میشود. از سوی دیگر دولت باراک و دمکراتها نیز از این امر بە نفع خود در انتخابات پیش رو بهرەبرداری مینمایند. اوباما نیاز داشت تا اثبات نمایند کە از طریق مذاکرە و نە جنگ، میتوان از مسایل مهم در روابط خارجی گرەگشایی نمودو، هم امیدوار است تا در حل بحران سوریە همکاری ایران را بە دست آورد.
حقیقت اینست سالهاست کە اقتصاد ایران با بحران اقتصادی جدی و گستردە دست و پنجە نرم میکند. هزینە سنگین پیشبرد پروژە اتمی، عامل اصلی رکود در دیگر بخشهای صنعتی و اقتصادی بود و صد البتە تداوم آن ناممکن و بار کمرشکنی بود بر دوش رژیم. البتە تحریمهای بین المللی نیز دوچندان بر دامنە این فشارها افزود. نهایتآ دولت اسلامی ایران، عڵیرغم بعضی اختلافات درونی، همە جناحها و رقیبان هرکدام با منطور خاص خود، بە “برجام” و فشارهای روزافزون آمریکا و کشورهای اروپایی گردن نهادند. این جام زهر دیگری بود کە اینبار توسط خامنەای سرکشیدە شد. ایران اما با زرنگی خاص در جستجوی کسب بیشترین امتیاز بودە و هست. سیاست فریب و دروغ با جهان خارج بخش اصلی این سیاست را تشکیل میدهد.
اکنون جناحهای رقیب در ایران هرکدام سعی دارند خود را قهرمان میدان معرفی کنند، یکی سرسختی و بر سر موضع بودن خود در قبال غرب را بە رخ میکشد، دیگری حکمت و درایت دیپلماتیکش را برجستە مینماید. بویژە کە انتخابات مجلس اسلامی و خبرگان نیز در راە است، هر جناح زاویە برخوردش با این توافق و یا تسلیم شدن در پروژە اتمی، منافع جناحی و کسب سهم بیشتر در مراکز قدرت است. یکی در مورد نفوذ خارجیها از طریق “برجام” هشدار میدهد، آن دگر از آشتی با جهان و ثبات در منطقە میگوید. اما مردم ایران انتظار دارند تا از برداشتن تحریمها و بازگشایی دروازەهای بازرگانی بیشتر با دنیای خارج، بە گشایشی از بار گران اقتصاد و زندگیشان دست یابند. مردم میخواهند و خیال میکنند فشارهای سیاسی کاهش یابد. از یکسو این یعنی ایجاد رشد توقع برحق و بیشتر در مردم و لذا رشد جنبش مدنی و مطالباتی، از دیگر سو بیگمان دامن گرفتن بیشتر جنگ جناحی در بالا را موجب خواهد شد کە از هم اکنون میتوان خط و نشانها را دید.
آیا در این رویارویی سە جانبە کدام پیروز میشود؟
برای جواب درست بە این پرسش ضروری است با دقت روند سیاسی و جهتگیریهای رژیم اسلامی و ارگانهای اصلی قدرت را در شرایط کنونی مد نظر قرار دهیم. سخنان خامنەای در مورد ترکیب مجلس و اینکە مجلس آیندە باید حال و هوای مجلس کنونی را داشتە باشد، رد صلاحیتهای گستردە از سوی هیئتهای نظارت، حملە بە و سوزاندن سفارت عربستان، سرسختی و پافشاری بر ماندگاری اسد در سوریە و اعزام نیروی نظامی، افزایش دخالت نظامی و سیاسی در عراق، همە و همە نشان میدهند کە از جانب جناح غالب در ایران، “برجام” وسیلەای است برای تضعیف بیشتر اصلاح طلبان و افزایش فشارهای درونی و داخلی، محدودتر نمودن جنبش مدنی، گسترش ماجراجوییهای خارجی و دخالت بیشتر سیاسی و نظامی در منطقە و تقویت نفوذ نیروی نظامی پاسداران. اما اقتصاد ایران در شرایط کاهش شدید بهای نفت، افزایش هزینەهای دخالت در خارج مرزها، ضعف تکنیک در تولید و بازار آشفتە و ناامنی سیاسی، نمیتواند رونق بە خود ببیند(خود رژیم نیز حداقل طی سال آتی بە این امر اعتراف مینماید). آزادی پولهای بلوکە شدە نیز بە هیچوجە در حدی نیست کە وضع آشفتە اقتصادی را بتوان با آن سر و سامان داد.
در نتیجە جناح غالب در موقعیت کنونی میتواند از “برجام” بە نفع سیاست نشنج آفرینی در منطقە، گسترش فشار سیاسی در داخل و بە دست آوردن امتیاز بیشتر در قدرت، بهرە برد. جناح بە اصطلاح اصلاح طلب بە دلیل موقعیت کنونی اقتصادی و سیاسی نمیتواند امتیازاتی آنچنانی بە دست آورد و خود را بیشتر تثبیت نماید، چون بە هیچوجە نیز حاضر نیست با جنبش مردمی همراهی کند. اما نە در کوتاە مدت، بلکە در مدت زمانی بیشتری جنبش اعتراضی مردمی افزایش بیشتری خواهد یافت و با شکستهای سیاستهای ماجراجویانە رژیم در منطقە اوج نوینی خواهد یافت. آمریکا و غرب نیز علێرغم عقب نشاندن جمهوری اسلامی از ادامە و پیگیری فعلی سیاستهای اتمی، اما همکاری ایران برای تشنج زدایی و کاهش توسعەطلبی این رژیم در منطقە را شاهد نخواهند بود. آنان نمیتوانند از متحدینی چون عربستان، اسرائیل و ترکیە در برابر ایران چشمپوشی نمایند، نمیتوانند حکومتی اصلاح طلب در جمهوری اسلامی بر سر کار آورند، این امر با وجود ولایت فقیه و قبضە نمودن نهادهای اصلی قدرت از جانب اصولگرایان، ناممکن است. لذا فرجام “برجام” در این مرحلە کاهش تنشهای دولت اسلامی ایران در خارج مرزهایش را موجب نخواهد شد، رونق اقتصادی و گشایش سیاسی را همراە نخواهد داشت و قدرت جناح اصولگرا بە رهبری خامنەای را نە تنها کاهش نمیدهد، بلکە امکان ترکتازی بیشتری خواهد یافت. سیاست اوباما و آمریکا اینبار نیز بە خوبی بە هدف نزد. اما شکی نیست کە زمینە برای گسترش اعتراضات سیاسی در داخل بە ناچار رشد خواهد نمود و اینجاست کە اپوزیسیون ایرانی باید از مانور مابین جناحها دست بکشد و بر این محور مبارزە مردمی متمرکز گردد.