تقدیم به همهی فراسو باوران !
در ایران :
بن بست های سیاسی سرانجام بریتانیای جهان خوار را به این قناعت رساند ، که کشتی شکستهی ایران را بدست دیکتاتوری بنام رضا خان بدهد، تا آنرا در تلاطم دریای پر طوفان بعد از جنگ اول جهانی هدایت کند . رضاخان سواد خواندن و نوشتن نداشت و نامههائی که برایش می نوشتند ، بجای امضاء مهر میزد . سیستم دیکتاتوری طولانی رضا خان امکان و فرصتی به ساختار سیاسی و اجتماعی ایران و کردستان شرقی نداد ، تا شیوههای مردم سالاری،شورا،انتخابات دمکراتیک پارلمانی ، دمکراسی وآزادی مطبوعات در پروسهای درجامعه ایران جاری شوند . بطور آشکار نمایندگان مجلس های سنا ، شورای ملی و مقامات حکومتی انتصابی بودند . مثلأ اعیان و اشراف سنندجی نمایندگی مجلس ها را بطور وقیح و مشمئزکنندهای بین خود و به نوبت تقسیم کرده بودند. جنگ دوم جهانی فرا رسید ، شوروی شمال و امریکا و انگلیس جنوب ایران را اشغال کردند .در یک تاتر نمایشی رضا خان را از تخت پایین کشیدند و پسرش، محمد رضاجانشین شد . شوروی و سیاست های ژنرال استالین از خط مشی بلشویک ها ، که تاریخأ دفاع از تهیدستان، کارگران و زحمتکشان بود ، فرسنگ ها فاصله گرفته و بجای منافع طبقه کارگر ، بده و بستان جهانی قالب شد . استالین حزب کارتونی توده را بصورت ابزار بخدمت گرفته و مجری سیاست های خویش کرد . شوروی در تاسیس جمهوری کردستان و آذربایجان کمک های شایانی نمود و،انها را در مقابل ” نفت شمال” بشیوهای فروخت که با پرستیژ های حزب بلشویک هیچگونه تطابق و همسوئی نداشت . سال 1922 بلشوویک ها دستور ترور رضا شاه را صادر کرده و این دستور را به سفارت شوروی در تهران ابلاغ نمودند . اماسال 1923 همین بلشویک ها ، باچرخشی در مواضعشان در ارگان رسمی حزب کمونیست شوروی بنام ” پراودا” مقالهی مطول در مدح و ستایش و رهبری داهیانه و شخصیت سیاسی رضا خان چاپ کردند و این دو روئی سیاسی ( هیپوکراسی) بر خلاف پرستیژ های انقلاب اکتبر بود. محمد رضاشاه همچون پدر و، با کمک های بیدریغ بریتانیا و آمریکا تمام نماد های دمکراسی، آزادی مطبوعات و حرمت شهروندان ایرانی را زیر پوتین هائی که از پدرش بارث برده بود گذاشت . دکتر محمد مصدق ، که پروسهی دمکراسی و انتخابات دمکراتیک، آزادی مطبوعات و حقوق شهروندی را در دوران صدارتش اجرا میکرد و تشکیل ساختار و زیر بناهای مدرن و آبادانی واموزش و پرورس علمی در پلاتفورم سیاسیش داشت، باکارگردانی آمریکا در یک کودتای نظامی و ، همدستی آخوندها میدان مانورش تنگ و تنگ تر شد و در روستای احمد آباد مجبور بهگوشه نشینی گردید . کابینهاش متشکل از باوفاترین، صادق ترین، پیشرو ترین افراد بود. نخبگان این کابینه از جمله دکتر حسین فاطمی توسط پلیس ، رکن دو ، شعبان بی مخ و روحانیون بدادگاه نظامی کشیده و تیرباران شدو بقیه را یا بر کنار و یا ترورگردیدند . حزب توده در آن زمان می توانست وضع سایسی ایران را هدایت و به کانال مطلوبی هدایت کند .اما جسارت تصمیم گیری، اتخاذ مواضغ انقلابی و دوری از فرامین مسکو را نداشت و به استقرار حکومت توتالیتر اسلامی کمک های شایانی نمودودر این راستا به احزاب چپ خصوصأ سازمان پیکار، اتحادیه کمونیست ها، راه کارگر و کۆمهڵه ضربهی مهلکی وارد ساخت . همزمان اپیدمی سازش و اطاعت بهر قیمتی از فرامین مسکو را بصورت کلتور، به سازمان چریک های فدائی منتقل و آنها را دچار انشعاب وسپس چریک های اکثریت ، سازمان مجاهدین و حزب توده بدامن مانیفست خمینی ” ولایت فقیه” سقوط کردند .
دیکتاتوری همچنان مانند آب رودخانه در کردستان شرقی جاری بود . مبارزات مخفی و کار در میان زحمتکشان و کارگران ایران توسط نیروهایی چپ* و سیکولار ، آستانه قیام را مهیا کرد . سرانجام جوانان، روشنفکران ، معلمین ، دانشجویان ، تودههای فقیر، کارگران و عناصری از آخوندها بمیدان آمدند و شاه سقوط کرد . چپ نتوانست هژمونی سیاسی ایران را بدست گیرد .در حالیکه چریک های فدائی و سازمان مجاهدین که از نقطه نظر تاکتیکی و بعضأ استراتژیک نقاط مشترکی با هم داشتند و می توانستند، نگذارند آخوندها بقدرت برسند . چپ از اسلام سیاسی بطور فجیعی شکست خورد و تصاحب قدرت سیاسی را از دست داد .دشمنان ایدئولوژیک در مقاطع تاریخی با هم متحد میشوند مانند: اتحاد استالین با هیتلر و سلسله پهلوی، اتحاد حزب توده با آخوندها و، اتحادطالبان و القاعده با جمهوری اسلامی . در کردستان شرقی کۆمهڵه و حزب دمکرات فرصت تاریخی را از دست داده و بجای اعلام استقلال و حاکمیت مردمی ، خودشان را در پروسهی مذاکرات خستهکننده و کارتونی باحکومت مرکزی در گیر کردند ، در حالێکهفاکتور مذاکرات برای فاشیزم اسلامی ژست سیاسی، وقت کشی و تدارک شبکههای جاسوسی بود . قدرت سیاسی کۆمهڵه و دمکرات در کردستان شرقی بمراتب بیشتر از قدرت جمهوری کردستان در مهاباد، حکومت شیخ محمود ملک، شیخ رضای درسیم و احسان نوری پاشا بود . این قدرت بر باد فنا رفت و ارتجاع اسلامی ، پیشروان جنبش و نیروی قدرتمند پارتیزانی را به اردوگاه هائی در کردستان جنوبی فراری داد که، در انزوا ی سیاسی و اجتماعی بسر برده و اپیدمی انشعاب، تشکیلات هایشان را به مرز پرتگاه رسانده است .
ساختار اجتماعی اسلام سیاسی و فاشیزم اسلامی بمراتب از حکومت دوران پهلوی بد و بدتر است . محتوی سیاسی این رژیم زنده کردن خرافات و افکار فسیلی هزار سال پیش ، مخالفت با گلوبالیزم ، پوست مدرینزم ،افکار مترقی و تصویب قوانین ارتجاعی بر علیه کارگران ، زنان، جوانان و احاد مردم ایران است . عملکرد وسیاست فاشیزم اسلامی در کردستان شرقی اسفبار و مضاعف می باشد . از سال 1300 تا 1392 دیکتاتورها نگذاشتهاند تا جامعه کردستان شرقی روال طبیعی ، شکوفائی وتکامل سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی خویش را بپیماید و اگراجازه میدادند تا هر چهار سال انتخاباتی دمکراتیک و عادلانه انجام میگرفت ،حداقل تا کنون 21 حکومت منتخب مردمی را شاهد بوده و، گذار کلتور دمکراسی را مهیا میساخت . میلیتاریزم و شبکه های جاسوسی، زندگی را بر رنجبران کردستان شرقی تلخ و تلخ تر کردهاست .
در ترکیه !
هنگامیکه زمینههای اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی سقوط امپراطوری عثمانی مهیا گشت ، مرزهای این امپراطوری محدود و محدودتر گردید .افسران جوان برای سرو سامان دادن به باز مانده امپراطوری بمبارزه بر خاستند . تشکلی بنام ” افسران جوان ” برهبری مصطفی کمال( آتاتورک ) ایجاد گردید ، که در جنگ های بر علیه یونان ، بلغارستان، شوروی و … شرکت کرد و توانست محدودهی جغرافیائی تورکیای کنونی را تثبیت کند . در پروسهی جنگ ، توانست بهترین سوء استفاده را از نیروی نظامی و اقتصادی کردستان شمالی ببرد . نیروئی نظامی بنام “سپاهیان حمیدیه” سازمان داده شد ، که در حق ارمنیان جنایات کردند و، یک و نیم میلیون ارمنی را ژنوساید وقتل عام نمودند . بخشی از سپاهیان حمیدیه را سربازان کرد تشکیل میدادند که بصورت ” ابزاری و در سطحی نه چندان بالا ” در جنایات بر علیه ارمنیان شرکت کردهاند . اتاتورک زبان کردی را در سال 1924 بکلی قدغه کرده و، سیستم های اجتماعی و ساختار جامعه را بشیوهای از زیرچادر مذهبی در آورد و بگونهای سیکولاریزم را در تار و پود جامعه پیاده کرد .اما محتوی و عمللکرد اتاتورک نسبت به شهروندان کردستان شمالی دیکتاتوری مطلق بود.اتاتورک مانند ادولف هیتلر شعار یک ملت ، یک زبان، یک کشور و یک دولت را اجرا کرد. وبر اثر اعتیاد وافر به مشروبات ، الکلی شده بود و الکل او را در سال 1938 از پای در آورد و مرد . سپس حکومت های درنده تر و خشن تر قدرت را بدست گرفتند . هر انچه در اندیشه و عمل در چنته داشتند بر ضد شهروندان کردستان شمالی انجام دادند . تنها سیمای خوشنام این دوره تورگوت اوزال بود . باوساطت جناب جلال طالبانی، میخواست برای مسئلهی ملی کردستان شمالی را حل و چارهئی بیندیشد، او را با درمان مسموم و سکتهی قلبی کرد . مسئله ملی کردها هنوز در کشمکش داد و ستدهای اتحادیه اروپا ، ناتو ، چین و شوروی دست و پا می زند . سیاست آسیمیلاسیون و ذوب ملت کرد ، بجائی نرسید و این پروژه شکست خورد ، انتیگراسیون و جذب داوطلبانه اقشار و طیف ها در سطح پائینی صورت گرفته است . هنگامیکه حزب کارگران کردستان داشت زمینههای رسیدن به هژمونی سیاسی را می پیمود، آقای عبدلله اوجولان را ناچار به ترک دره بقاع در سوریه کردند، در توطئهائی با همکاری قدرتهای جهانی، اسرائیل و کشور کنیااو را دستگیر و به میت تورکیا تحویل دادند . جنبش کردستان شمالی با رهبری حزب کارگران کردستان علاوه بر مبارزه با ارتش تورکیا و ناتو ، همزمان مقاومت و مبارزات و قهرمانی های پارتیزان های ( پی. کا. کا ) در تاریخ ملت کرد جایگاه ولائی دارند و توانسته اند مبارزات مدنی و نافرمانیهای اجتماعی را در سطح شکوهمندی رهبری کرده و بعنوان وزنهای سیاسی در خاورمیانه مطرح باشند . تودههای فقیر در کردستان شمالی امیدها و رهائی خویش را به پارت کارگران کردستان گره زده اند .
در عراق !
بریتانیا سال 1920 کشور عراق را بر صفحهی گیتی آورد و ، کردستان جنوبی را سخت ایزوله و در تنگنا قرار داد . حکومت شیخ محمود ملک ، جنبش های مصطفی بارزانی و اتحادیه میهنی و پارت دمکرات را در مقاطعی با شکست مواجه ساختند . انگلیسی هابرای پیشبرد مقاصد خویش آموزش و پرورش به زبان کردی را رسمیت دادند . اما همیشه موانعی برای شکوفائی زبان کردی بوجود می آوردند . بعد از فیصل ، دیکتاتورهای خون آشام یکی پس از دیگری به اریکه قدرت رسیدند . انگلیسی ها با حکومت شیخ محمود ملک1922 ، به جنگ پرداختند و بمباران های هوائی آنها ، منشا ویرانی ، جنایت و کردستان را از استقلال و دولت خویش محروم ساخت . شیخ محمود را آواره، دربدر، زندان و، به هندوستان تبعید نمودند . درنده ترین آنها صدام بود که ژنوساید ملت کرد را در پروسهی ” انفال ” شروع کرد اما موفق نگردید . حزب بعث با شاه به توافق رسید. عراق کمک های لوجستیکی و نظامی را از جنبش ” ظفار” در یمن جنوبی قطع کرد و شط العرب را به ایران واگذار نمود . ایران پشتیبانی خویش را از جنبش کردستان جنوبی بقیمت جان هزاران پیشمرگ و آواره شدن میلیون ها شهر وند کرد ، کلأ قطع نمود . رهبری پارت دمکرات کردستان عراق ، نتوانست پیشمرگان مصمم و جان بر کف را رهبری کند و به ایران فرار کرد . شواهد و سند های تاریخی موجود است که پیشمرگان آمادهی مقاومت و جنگ در مقابل دو ارتش ایران و عراق بودهاند . در مواردی پیشمرگان مسلح به کلاشینکوف هنگام تسلیم شدن به واحد های ارتش ایران( در شهرپینجوین) خود را کشته و هرگز ننگ تسلیم شدن را نپذیرفتهاند . در حالیکه رهبری پارت دمکرات در نهایت حقارت و زبونی تسلیم ساواک شده بودند . صدام کماکان جنون کشتار و ژنوساید را ادامه داد و با منافع آمریکا در خلیج در افتاد . آمریکا در هجوم به عراق ، که از پشتیبانی پیشمرگان کردستان بر خوردار بود توانست ، عراق را تصرف و سپس باکمک پیشمرگان صدام را اسیر نماید . صدام بدار آویخته شد و هزاران راز قدرت های بزرگ را که از آنها اطلاع داشت ، بزیر خاک برد و نهفته ماند . غرب ومبارزات بالنده کردستان جنوبی ، مالکی را به سکوی قدرت پرتاب کردند . در کردستان جنوبی حکومتی که غیره ممکن بنظر می آمد ، ممکن گردید. هروقت مالکی توانست شوینیزم و ناسیونالیزم عرب را آشتی بدهد ، بلا شک حکومت کردستان جنوبی را که امروزه مستقلأ نفت خام را به جهان می فروشد ، تحمل نخواهد کرد . عراق در بحرانی نامحدود غوطهور و،شیرازه حکومت مالکی بهم پاشیدهاست . اسلام سیاسی ، خالق ماجرا ها ، کشتار، انتحار های جنون آمیز و توسعهدادن به تضاد های فیئودالی و عشیرتی است . کردستان جنوبی حقیقتأ از حاکمیت دو گانهی اتحادیه میهنی و پارتی رنج می برد ، کابینه هشتم دوران نقاهت را می گذراند و دیدارها و توافقات کارتونی احزاب ، فساد مالی و دزدی های مسئولین حکومتی مردم را خسته ، نا امیدو مایوس کرده است . نیرو های چپ از جمله حزب شیوعی کردستان و حزب کمونیزم کارگری در انتخابات پارلمانی، حتی یک کرسی پارلمان را بدست نیاوردند .
در سوریه !
سوریهجزء امپراطوری عثمانی بود که فرانسه این کشور را جدا و بنیان نهاد. بعد از کودتای حافظ الا سد ، جمهوری سسوسیالیستی ؟ سوریه تشکیل و ساختار و اتمسفری نظامی داشته و در قالب دیکتاتوری تبلور یافته است . حافظ اسد سرطان گرفت و تاج و تخت را به بشار الاسد واگذار کرد . سوریه یکی از اقمار شوروی بوده و مجری سیاست های مسکو بوده و انبار اسلحه های شیمیائی شوروی می باشد . چاههای نفت ، آب معدنی، فراوردههای کشاورزی و معادن زیرزمینی در کردستان غربی واقع شدهاند . بااین وصف حزب بعث سوریه ساکنین کردستان غربی را ” مکتومین یا شهروندان بدون ملیت” می نامد و، حتی آنها را از شناسنامه ،پاسپورت،حق خرید و فروش ساختمان، مالکیت بر زمین های زراعتی خویش محروم ساخته است . اکنون سوریه با جنگ خونین داخلی روبرو شده و از طرف شوروی، چین، فاشیزم اسلامی و حزب الله کمک می شود . اپوزیسیون های سوریه از طرف دلار های عربستان،قطر و کشورهای غرب کمک می شوند . در چنین شرایطی تنها زنان ، کودکان ، پیران ومردم بیدفاع قربانی میشوند . مانفع شوروی و چین و دنیای غرب،ایجاب می کند، تا زمانی کهبه توافق میرسند ، بشار اسد را نگه دارند و خود تماشاگر حمام خون در سوریه باشند . کردستان غربی با رنج سختی روبرو بوده که، علاوه بر جنگ با حکومت مرکزی، القاعده و سلفی ها نیز جنگی فرساینده و خونین را بر آنها تحمیل کردهاند .
گذار سختی در راه است !
رنج تهیدستان کردستان فقط ستم ملی نبوده و نیست . کردستان سرزمین پاره پارهی ملت کرد بوده ووسعتی باندازهی وسعت فرانسه و بیشتر از وسعت آلمان دارد . قدرت های جهانی از ملت کرد ، مانند پیادههای صفحهی شطرنج استفاده کردهاند . تاریخ بر اساس نیاز، مملو از درس عبرت است . ملت کرد مبارزان راه آزادی و دمکراسی بوده و شایسته هر گونه احترامی از طرف افکار عمومی و جامعه جهانی بوده و هستند .
کشورهای اشغالگر کردستان، سیستم های مردسالاری، عشیرتی و فیئودالی را تقویت کرده ، و مانعی جدی برای گذار به دوران پیشرفتهی شهر نشینی و سرمایهداری خصوصأ در کردستان جنوبی و شمالی شدهاند. اشغالگران در کردستان زمینه ها و بستر های مناسب ایدئولوژی را ، برای از دست دادن اعتماد به نفس مهیا کرده و این بی اعتمادی درد بی درمان ملت کرد است . فرار مغزها، بدین معنی روشنفکران کرد را فراری داده و ملت کرد را از این سرمایه گرانبها محروم کردهاند . بمباران و شتشوی مغزی را بنحوی سازمان دادهاند که ساکنین کردستان خود را شهرونددرجه دو حساب کنند . مانع تکامل و شکوفائی زبان کردی شده و آنرا بی ارزش و زبانی مهجور جلوه دادهاند . از منظر پسیکولوژی، استراتژی خویش را بنحوی تبهکارانه وبا ظرافت خاصی پیاده کردهاند ، که اشغال کردستان را در میان افکار عمومی بر حق جلوه داده و تحمیل نمودهاند .
رضا شاه ، جنبش کردستان شرقی برهبری اسماعیل آقا سمکو را با تمام قدرت کوبید ودر سال 1930 میلادی او را بمهمانی در شهر آشنویه دعوت کرد و ناجوانمردانه او را بقتل رساند .رضا شاه زبان کردی را در سال 1324 شمسی بکلی قدغه اعلام کرد . محمد رضا شاه، با کمک های بریتانیا ، آمریکا و شوروی جمهوری نو پای کردستان و رهبرانش را در میدان “چوار چرای ” مهاباد بدار آویخت . جنبش انقلابی سال 1347 را نیز تار و مار کرد و رهبران آنرا قتل عام نمود ومانع شکوفائی زبان کردی در همهی ابعاد گردید . احزاب و نیروی چپ در پهنهی کردستان، با پایگاه اجتماعی نه چندان وسیع موافقت چندانی با تشکیل دولت کردستان ندارند . خود را با کنگرهها، کنفرانس ها و پلنوم های متعدد بشیوهای در گیر کرده که رهبری طبقه کارگر برای چنین احزابی مطلقأ آسان نیست . پان ترکیسم، شوینیسم و ناسیونالیسم اعراب ، سلطنت طلبان،فاشیزم اسلامی و بعضی از احزاب چپ در زمینهی جدائی ملت های درون خاورمیانه همسوئی و مخالفت هائی دارند و محدودهی مرزهای فعلی را می ستایند . روند طبیعی، شکوفائی و تکامل جوامع بشری می گوید : اگرچه تمایل شدید به جدائی و تشکیل کشور مستقل آرزوی دیرین ملت کرد بوده و هست ، لیکن در شرایط دمکراتیک ، که حکومت های توتالیتر سقوط کردهاند و کلتوردمکراسی در میان ملت ها جاری است، گرایش بسوی تشکیل اتحادیهای از نوع اتحادیه اروپا در سطح بالائی است . ” حزب شیوعی عراق 1934 تاسیس گردید، جنبش انقلابی کردستان را ، عامل و فاکتور مزاحمی بر سر راه مبارزه طبقاتی ارزیابی می کنند و آنرا بعنوان خیانت خرده بورژوازی به انقلاب طبقه کارگر تلقی می نمایند.” اما شجاعت در آنست که در بارهی مفاهیم مارکسیم باز بینی و تفسیر شوند و باسرعت زمان منطبق گردند . طبقات ، اقشار و طیف های اجتماعی بحدی در گذر تحولات قرار گرفته که مرزهای آنها بسختی مشخص میشوند. تداخل، نوسان و جابجائی این پدیده اجتماحی مشهود است .در اروپا خرده بورژوا باسانی میتواند به موقعیت طبقه کارگر برسد و برگردد . در عربستان کسی کار نمی کند تا استثمار شود و، تمام کارها را خارجیان انجام می دهند . امروز با منظر و قرائت استالینی نمی توان مارکسیزم را ترجمه کرد . مارکس می گوید : ارزش اضافی در جامعهی آسیائی بوسیله دولت غصب شده و ، تضاد عمده بین تودهها و حکومت است . روشنفکران کرد اسیر الگوهای وارداتی که متکی بر ترجمه های دست سوم بوده ، هستند . ترجمههای آثار لنین و مارکس از آلمانی و روسی به انگلیسی،سپس از انگلیسی به فارسی ، ترکی و عربی ترجمه و سپس به کردی ترجمه می شوند . حزب کمونیست شوروی یادداشت های 1844 مارکس و یاداشتهای فلسفی لنین را در سال 1914 سانسور کردهاست . آیا در ترجمه ی آثار اندیشمندان مارکسیزم آمانت داری رعایت شده است ؟
مبارزات شهری، جنگ اطلاعات و نافرمانی های مدنی !
مبارزات ملت کرد در ابعاد وسیع بر علیه دیکتاتورهای ایران، تورکیا، سوریا و عراق در اشكال گوناگون و بدور از جنگ مبتذل انتحاری که فلسطینی ها آنرا ابداع کرده بودند، انجام گرفته است . سپس جریان “اسلام سیاسی و القاعده” جنگ وقیح انتحاری را بصورت ابزاری در خدمت اهدافشان قرار داده و مبارزات لبریز از خشونت و بیرحمی آنها بقیمت جان و کشتار زنان و کودکان و مردم بیدفاع تمام شده است . پیشمرگان هرگز به چنین شیوههای غیره انسانی پناه نبرده و از آن صد در صد بیزار بودهاند . حقیقتأ مردم کردستان در جانفشانی کم نیاوردهاند ، اما هرم رهبری در مقاطعی ، توانائی و ظرفیت هدایت مبارزات مدنی و شهری را نداشتهو با ناتوانی هائی روبرو است . اگر چه مقطع زمانی مسئله کرد، مشابهتی با گذشته های دورندارد ، اما مبارزات و رهبری شخصیت های دیگر جهانی برای ملت کرد می بایست الگوئی موفق و آموزنده باشد . بیسمارک * که توانست همهی دوک نشین ها و حکومت های محلی را زیر یک چتر بنام دولت آلمان جمع کند . بیسمارک و ” تی یر” توافقی را بر علیه کمون پاریس که لنین کمون را جنین دولت شوراها می دانست ، امضاکردند . هوشی مین* که احاد مردم را با دیدگاههای مختلف در تشکلی بنام حزب زحمتکشان ویتنام سازمان و به پیروزی رساند . گیوسپ گاریبالدی* که حاکمیت های پراکندهی سرزمین روم راملغی کرد و آنها را در قالب حکومت ایتالیا تجلی و رسمیت دادو مردم جزیره سیسیل را از تشکیل دولت مستقل خویش محروم ساخت . نلسون ماندیلا* که طغیان سیاهان و تنفر آنها را در جریان آپارتاید * بر علیه اقلیت سفیدها با سیاستی حکیمانه و هوشمندانه هدایت و از خونریزی ، کشتار و حمام خون جلوگیری کرد و راه دشوار آزادی را در افریقای جنوبی با سربلندی پیمود . امروزه جنگ اطلاعات و روابط عمومی در اولویت قرار دارد . مردم کشمیر که بین چین، پاکستان و هندوستان تقسیم شده، ایالت های باسک و کاتالونیا در اسپانیا،فلسطینی ها،مردم ویلز و اسکاتلند در بریتانیا و بلو چها که بین ایران، افغانستان و پاکستان تقسیم شدهاندسرنوشتی کما بیش مشابه با ملت کرد دارند .
پایان
15 ژانویه 2014
اطلاعات و روشنگری :
1- آپارتاید : یک لغت آفریقائی بوده و مقوله تفاوت و جدائی را معنی داده و بیان می کند .
2- آسیمیلاسیون : حل شدن و ذوب شدن طبقات و اقشاری از جامعه در میان جامعهای بزرگتر ، که فرهنگ، کلتور و آداب و رسوم ادغام شونده با حرکتی کند رو به نابودی میرود.
3- انتیگراسیون : جذب و قاطی شدن اقلیت ها در جامعه ی بزرگتر ،که پروسهی جامعهای همگون را آماده می سازد.
5- Nilson Mandela , Giuseppe Garibaldi, Bismark, Hochi min .
6- ژنوساید: کشار و نابودی فیزیکی انهائی ، که مخالف قدرت حاکم هستند . یهودیان آلمان بوسیله هیتلر( نازی ها) ، ساکنین کردستان جنوبی بوسیله صدام ( حزب بعث ) و ارمنی ها بوسیله اتاتورک( حکومت ترکیه) قتل عام گردیدند .
منابع انگلیسی :
1. Mullahs without mercy . by: Geoffrey Robertson 2012
2- The kurdish Genocide , anfal and … by: Dr, kareem Toufiq Arif Sweden ,feb 2013
3-Darkness at noon .by: Arthur Koestler
نویسنده مجارستانی آقای آرتور کویستلیر، تصفیههای خونین استالین در سال 1938 ) (
سهرچاوهی کوردی :
1-پهنجهکان یهکتر دهشکێنن ! نوسینی نهوشیروان مستهفا 1997 سلێمانی.
Fingers that crush each others
2- ئهزمون و یاد ، پشکۆ نهجمهدین ،چاپی سێههم سالی 2011
3- ڕهشهبای ژههر و ئهنفال . نوسینی عبدوالله کهریم مهحموود ،سال 2003
4- پشکۆیهک له خۆڵه مێشدا ، ژیاننامهی هۆمهر شێخمووس ، نهوزاد عهلی ئهحمهدئامادهی کردووه .
2010 An Ember in the Ashes
منابع فارسی :
1- تبار شناسی استبداد ایرانی ما ! نویسنده هوشنگ ماهرویان ، تهران نشر بازتاب نگار 1381 شمسی .
Oriental Despotism
2- تند باد حوادث ، گفتگو با عیسی پژمان ، عرفان قانعی فرد .
The Strom of Events .
پانزدهم ژانویه 2014 میلادی