برادرکشی
شب که فرا می رسد
ستارگان
یکی…
یکی…
بامن قدم می زنند.
تادیرهنگام!
برای واژه های من وهمرزم ام
گوش می سپارند
شباهنگام نیز…
سرگذشت ورویدادها را
برایم بازمی گویند
فیلم انسانهای تشنه بخون همدیگررا
نشانم می دهند
من نیز!
درخط مقدم جنگ برادرکشی
جویای حال «ریزان »می شوم
سکوت همه رادربرمی گیرد
باعلامت سوال؟
به همدیگرمی نگرند
باعکس و
طعم و
بو…
وآوازهای بی صدایش
خواب بارانم می کنند
به عالم بی خیالی
پرپروازم می دهند
روزکه می آید
درتاریکی وروشنایی سپیده دم
ستارگان
کم …
کم…
درون آزارودردگرسنگان
ذوب می شوند؟!
“ریزان” نامی است برای دختران کورد
“شعری از:هندرین حمدامین (شاعرکرد)
ترجمه از:خالد بایزیدی (دلیر)”