آزادیخواهانی، که از ستم حکومتهای دینی رنج میبرند و شیفته-ی سامان مردمسالاری هستند، میتوانند دستکم از خود بپرسند: آیا، در مردمسالاری، عقیده-ای حق حاکمیت و حق حکمرانی بر مردم را دارد یا ندارد؟
اگر عقیده-ای چنین حقی را داشته باشد آن عقیده بر خرد و اندیشه-ی مردم حاکم است. یعنی بیشترین شمار این مردم، با چشم آن عقیده، به جهان هستی نگاه میکنند.
پس به کردار در چنین اجتماعی انتخابات، مجلس، نماینده و آرای مردم تنها پوسته-ای هستند میان تهی که برای نمایش در سازمانهای جهانی به کار میروند. زیرا در این اجتماع فتوا مقدس و هر اندیشه-ای، که در ورای آن فتوا باشد، کفر است. دانش و آزمونهای این مردم راهنمای آینده-ی آنها نیستند و زندگانی-ی آنها در تنگنای آن عقیده مرزبندی میشود.
اگر مردمسالاری، جدا از هر عقیده-ای، تنها برپایه-ی دانش و خرد همگان سامان مییابد پس هیچ عقیده-ای حق حاکمیت و حق حکمرانی بر مردم ایران را ندارد
سامان اجتماعی، “سکولار” یا”لاییک” ، که امروزه برای آینده-ی ایران بر سر زبان برخی از روشنفکران روان شده است، تنها در پندار این کسان میتواند مفهوم مردمسالاری را داشته باشد. زیرا با ویژگیهایی که آنها در این پندار گنجانده-اند، آن پندار در ایران، بازده-ای به جز مردمسالاری خواهد داشت. در آن سامان باورمندان مذهبی آزاد هستند که بینش مردم را تاریک نگهدارند ولی هیچ اندیشه-ای، که بتواند پسماندگیهای این عقیده-هارا آشگار سازد، آزاد نیست.
اگر در اجتماعی از چالش و کاوش، در پیرامون عقیده-ها، پیشگیری بشود در آن سامان آزادی نیست. آزادی زمانی ارزشمند است که مردم به کاستیها و پسماندگیهای جامعه بپردازند تا بتوانند جامعه-ی خود را نو به نو تازه کنند. شریعتمداران که عقیده-ای پوسیده و سست به بازار آورده-اند، آن را حقیقت مطلق مینامند، ولی هیچ خردمندی این دروغ را نمیپذیرد، پس آنها مجبورند به کشتار دگراندیشان فتوا بدهند. پیروان از فتوای یک مفتی یا مجتهد اطاعت میکنند زیرا آنها از خردورزی میترسند و ناخودآگاه آزموده-اند که خرد با ایمان آنهاسازگار نیست
احکام اسلامی با هر حکومتی، به جز حکومت الله، درتضاد هستند. از این روی در اجتماع مسلمانان، که در آن حتا اندکی عقیده-ی اسلامی حاکم باشد، هرگز نمیتواند سامانی “سکولار” یا “لاییک” یا هر سامانی، که بر اندیشه-ی مردم ساختار داشته باشد، پدیدار بشود. زیرا اسلام بر پایه-ی خشم و جهاد استوار شده است نه بر شیوه-ی انباز و نیاز
برخی بهبود و پیشرفت بینش فرهنگ اجتماعی را بابهبود و پیشرفت ابزارهای تولیدی به هم پیوسته میانگارند. این است که آنها آلودگیهای ذهن مردم را روبنایی میدانند و به آنها نمیپردازند
اشاره-ای کوتاه به تفاوت فراهم ساختن ابزار با آماده ساختن بینش اجتماعی
انسان آزموده است که، او میتواند از بیشتر پدیده-های تمدن بهره مند شود، او میتواند همسان فرآورده-های ساخته شده، که ویژگیهایآنها را میشناسد، بسازد یا با پرداخت پول آنها را بخرد. مانند مردمی که سالها با هنر ساختن ابزارهای توانمند آشنایی نداشته-اند و اکنون میتوانند با پرداخت “نفت” از آنها بهره برداری کنند
با این وجود، بهره برداری از ابزارهای تمدن مدرن نسبت به بینش و فرهنگ هر مردمی گوناگون است
میبینیم که کاربرد یک ابزار پُرتوان (مانندجرثقیل) به نگرش مردمی بستگی دارد که بر آن فرمانروا هستند. هنرمندان سختیهای کار را با آن ابزار آسان میسازند و فرومایگان آن را برای ایجاد ترس در مردمان به کار میبرند
مردمان، چه هنرمند و چه فرومایه باشند، کمتر برای ساختن ابزاری، که سود آور نیست، کوشش میکنند. هیج کس(به جز نوح) هراندازه هم که پولدار، حتا نادان باشد، او برروی رودخانه-ی کم آب یا بستر سیلآبی کشتی نمیسازد. برای نمونه میتوان گفت حتا ساختن دانشگاه، که نماد دانش آزمون شده و پیشرفته است، برای برخی از مردمان، که آنها تا کنون با تمدن مدرن برخوردی نداشته-اند، کاربردیندارد. زیرا یک دانش زمانی سودبخش است که بتوان آن را به کار گرفت و از بازده-ی آن بهره مند شد
پدیده-های اجتماعی هم چکیده-ی آزمونهایی هستندکه در درازای زمان در بینش مردمان آمیخته شده-اند. این گونه پدیده-ها ابزاری نیستند که بتوان مانند آن را ساخت یا آن را وارد کرد. پدیده-های پُر ارزش اجتماعی، که درجامعه-های پیشرفته کارآیی پیدا کرده-اند، کارکرد آنها با بینش مردمان همان جامعه-ها پیوند دارد.
پدیده-هایی مانند “سکولاریته” ،”لاییک” یا دموکراسی، که برخی از روشنفکران برای وارد کردن آن به ایران کوشش میکنند، تنها با بینش انبوه-مردمی پدیدار میشوند که آنها در دیدگاهی”سکولار” ، “لاییک””یا دموکرات به جهان هستی بنگرند. تا زمانی که هسته-ی این مفهوم-ها در بینش مردم آمیخته نشوند آنها پوک و گنگ هستند و به کردار کارآیی نخواهند داشت
یک مفهوم اجتماعی، که در آمیختگی با بینش مردم به وجود میآید، خواه ناخواه در کردار همان مردم آشگار میشود. یعنی با ستایش کردن شگفتیهای یک مفهوم، که تنها در پندار نیکاندیشان درخشان شده است، بازده-ی کردار مردم ایران دگرگون و زیبا نمیشود
روشنفکران، برای بهبود جامعه-ی ایرانی، از سامانی به نام “سکولاریته”، که درپندار آنها آراسته شده است، سخن میگویند و بر این باورند، که با وارد کردن چنین ساختاری، نگرش مردم ایران هم سکولار میشود. آنها فراموش میکنند که این پدیده ساختمان یا دارویی نیست که بتوان آن را برای مردم ساخت یا آن را به آنها خورانید
بینشی که، به خشم و کینه آلوده باشد، او با جهان آزاد و آزادگان در ستیز است او نمیتواندبه جامعه حتا به خودش بپردازد. این پدیده-ها، از راه بازگو کردن نیکیهای آنها، دربینش مردم کاشته نمیشوند. یعنی اگر همه-ی مردم ایران هم بدانند، که جامعه-ی سکولار زیبا و سودبخش است، آنها به کردار سکولار نیستند. این مردم، به امر الله خلق شده-اند، از ترس جهنم و در آرزوی بهشت زنده-اند، آنها از اوامر الله پیروی میکنندنه از خرد خویشتن
>> ره نمودن به خیر ناکس را —– پیش اعمی چراغ داشتن ست
>>نیکویی با بدان و بیادبان —— تخم در شوره بوم کاشتن ست
آزادیدرختی ست گسترده که باید نخست تخم آن در بینش (ذهن) مردم کاشته و سپس آبیاری بشود تا جوانه بزند و اندک اندک بروید. ذهن مردم ایران به پلیدی آلوده و در تصرف آخوند است. پس نخست باید در ذهن مردم رخنه و آن را از پلیدی پاک کرد تا بتوان تخم آزادی را در آن کاشت
سامان هر کشوری با بینش مردمان همان جامعه پیونددارد نه با منشور جهانی-ی حقوق بشر یا دیدگاه کانت و نیچه. مسلمانان تسلیم و مطیع اوامر الله هستند. وظیفه-ی آنها جهاد با کسانی است که به الله و احکام اسلام ایمان نیاورند. این مردمان از هر اندیشه-ی سودبخشی هم، مانند ابزاری تازه، برای پیشبرد اوامر الله سود میبرند
شیوه-های سکولار، منشور آزادی-ی حقوق بشر، سامان دموکراسی، که از اندیشه-ی آزادیخواهان برخاسته-اند، فرآورده-هایی هستند که در جهان بینی-ی مسلمانان راه ندارند. ولی والیان اسلام، که تضاد آنها را با شریعت اسلام میشناسند، هسته-ی”آزادی”را از این مفهومها جدا میکنند و آن واژه-های بدون هسته را مانند جنگ افزاری بهسود خود و زیان آزادی به کار میبندند. شوربختی در این است که بیشتر روشنفکران ایران نمیخواهند، در سامان کشورداری، به نقش بازدارنده-ی عقیده-ی همگان برخورد کنند. آنها، در برنامه-های خود، نیازی به شکافتن عقیده-های مذهبی نمیبینند. شاید هم آنها خود را در پیکار، با هیولای سرسخت مذهب، ریز و ناتوان میپندارند. به هر روی آنها، در راه مبارزه، سرسختترین دشمن آزادی را، که در ذهن مردم پنهان است، نادیده میگیرند.
( یادآوری: کلمه-ی “عقیده” درنوشتارهای من به مفهوم باورهای مذهبی است نه اندیشه-ی آزموده شده)
دموکراسی نمیتواند با پیام همزیستی از خشونت در اسلام بکاهد ولی اسلام میتواند با شعار ” لا اله الا الله” آزادی را از آزادگان بگیرد. زیرا دموکراسی از رُشد شاخه-های اندیشه و اسلام از سوختن آنها پایدار میشود.