شه‌ممه‌ 23 تشرینی دووه‌م 2024

سیاست رهایی بخش: از کوبانی تا ایران / فرح طاهری

«مقاومت شورانگیز ساکنان شهر کوبانی در کُردستان سوریه در جنگ علیه نیروهای داعش در طی ماه‌های اخیر توجه افکار جهانی را در ابعادی وسیع به خود معطوف کرده است.
سرسختی و مقاومت خیره‌کننده‌ای که مبارزان شهر کوبانی از خود نشان دادند در حقیقت حلقه‌ای از زنجیره خودآگاهی و سازمان‌یابی مردمی‌ است که در سال گذشته نظام سیاسی ـ اجتماعی نوینی با عنوان “کنفدرالیسم دمکراتیک” در روژاوا یا کُردستان سوریه بنا نهادند. آنچه در روژاوا می‌گذرد، از دید بسیاری از تحلیلگران، شکلی جدید از سیاست رهایی‌بخش است که می‌تواند همچون الگویی بدیل در منطقه پرآشوب خاورمیانه تکثیر شود….»

اینها جملات آغازین اطلاعیه ای بود که خبر برگزاری پنل “سیاست رهایی بخش: از کوبانی تا ایران” را می داد؛ پنلی که 28 فوریه 2015 در یکی از اتاق های مرکز امور شهری نورت یورک برگزار شد تا طی آن سخنرانان از درس ها و پیامدهای تجربه ی کوبانی برای ایران امروز بگویند.
سخنرانان این پنل، هومن رضوی، سردار سعدی، آناهیتا غفاری و بهنام امینی و گرداننده آن سعید ولدبیگی بودند.
سعید ولدبیگی از گروه برگزارکننده با عنوان “مجموعه همبستگی با روژاوا” نام برد که گروهی دانشجویی به همراه فعالان مدنی و سیاسی شهر هستند.

هومن رضوی اولین سخنران از گروه اگورا در این نشست شرکت داشت.
رضوی در آغاز گفت که می خواهد بحث را از کرد در مقابل غیرکرد، و کرد در مقابل داعش فراتر ببرد و افزود: من مقاله ای می خواندم با عنوان بربریت در مقابل تمدن، و به نظرم چهارچوب بحث ما باید بر این بنا گذاشته شود.
رضوی تأکید کرد که باید یک سری مسائل را در متن بحث قرار دهیم و بحث را در متن اجتماعی، سیاسی، تاریخی پیش ببریم. اول اینکه، ستمی که بر کردها چه در ایران، چه در سوریه و چه عراق و دیگر جاها می رود، مسئله ی تاریخی ست و مسئله امروز نیست. به همین خاطر باید پیشینه ی تاریخی اش را در نظر داشته باشیم.

از راست: آناهیتا غفاری، بهنام امینی، هومن رضوی، سعید ولدبیگی، سردار سعدی  شرکت کنندگان و گرداننده پنل

همینطور جنبش سبز و بهار عربی را در منطقه داشتیم؛ جنبش هایی که نه ایده آل ولی جنبش هایی بودند که می خواستند با اقتدارگرایی حاکم در آن کشورها به شکلی مقابله کنند. آن خیزش ها و جوانه ها برای تغییر در منطقه بوده.
مسئله دیگر، بحث مناسبات در ترکیه و عراق است. که در عراق با حمله به آن و آمدن دولت شیعه، افراط گرایی سنی تبدیل شد به افراط گرایی شیعه که به نوعی به سرکوب اقلیت ها دست زد و این یکی از دلایل ایجاد و شکل گیری داعش شد.
اختلافات بین عربستان سعودی به عنوان یک افراطی سلفی و ایران به عنوان یک افراطی شیعه هم از مسائلی ست که باید آن را در نظر داشت.
اتفاقاتی که در کردستان افتاده و دارد می افتد استمراری ست از سرکوب هایی که در سطوح مختلف در کشور خودمان و کشورهای دیگر دارد انجام می شود. متن حقوق بشری بحث را پررنگ تر می کند اینکه سرکوب اقلیت های دینی و اقلیت های دیگر در ایران و منطقه ادامه داشته مثل اعدام یک معلم کرد ـ فرزاد کمانگر ـ و رفتاری که دولت ترکیه با کردهای آن کشور داشته.
رضوی ادامه داد: خیلی خوشحالم که در کوبانی چنین مقاومت قابل تحسینی انجام شد، گرچه هزینه های زیادی داشت ولی بارقه ی امیدی برای مقابله با بنیادگرایی در مقابل ما گذاشت. پیام مقاومت مردم در کردستان ـ کوبانی ـ همراه با بقیه مقاومت ها ـ چه مدنی و چه سیاسی ـ در ایران، ترکیه، سوریه و … از لحاظ تأثیرگذاری روی کنشگران دیگر، از منطقه ی کردستان فراتر می رود.
مدل هایی که سعی می کنند کانتون ها را درست کنند مدل هایی ست که دیکتاتورهای منطقه نمی توانند از آن مصون باشند. من در این خصوص نگاه خوشبینانه ای دارم.
امیدوارم در ایران، آنها که می خواهند مبارزه کنند، ببینند با استفاده از تجارب آنچه که در منطقه پیش آمده، چگونه می توان صدای فکری متفاوتی در خاورمیانه بود. به کوبانی نگاه کنند که در مقاومت آنجا، مسئله ی جنسیت و سن و نژاد کنار رفته و همه در کنار هم قرار دارند.

سعید ولدبیگی گفت، آنچه که امروز در روژاوا در جریان است، تبلور اندیشه هایی ست که عبدالله اوجالان که حدود هفده سال از زندانی شدنش می گذرد، آغازگرش بود. نتیجه ی ضمنی این که بهشت کردها در صورتی هم که محقق شود، در جهنمی به اسم خاورمیانه دوامی نخواهد داشت. بنابراین ایده ی دولت ـ ملت ایده ی تحت خطری ست، ضمن اینکه در روژاوا داریم می بینیم که این ایده با کنفدرالیزم دمکراتیک و تجربه ی اداره ی غیرمتمرکز به چالش گرفته شده است.

سردار سعدی سخنران دوم بود که در آغاز مستندی را که از جنبش فرهنگی روژاوا با سفر به کردستان سوریه تهیه کرده بود به نمایش گذاشت. این فیلم نشان می داد که علیرغم جنگ و سرکوب ها، زندگی در روژاوا جریان دارد و بویژه مردم در فعالیت های فرهنگی مناطقی که داعش در آنها شکست خورده و عقب نشینی کرده، شرکت دارند.
سعدی گفت، بعد از حمله داعش به روژاوا توجه رسانه ها به این منطقه جلب شد، اما من می خواهم در مورد بنیان های تاریخی و اجتماعی و سیاسی روژاوا حرف بزنم. چرا تجربه ی روژاوا مسئله کرد را از فرو کاستن به مسئله قومی درآورده و به میدان سیاسی به عنوان نیروی جایگزین برای سیاست های خاورمیانه کشانده است.
سعدی یک سابقه ی تاریخی از کردستان سوریه به دست داد و گفت: در اوایل قرن بیستم، بعد از تجزیه امپراتوری عثمانی پیمانی مخفی به نام سایکس ـ پیکو بین انگلیس و فرانسه در سال 1916 امضا شد و مرزهایی که در خاورمیانه داریم، آن زمان طراحی شد. در آن زمان مناطق کردنشین به سوریه ملحق شدند که تا پیش از آن به مناطق “بین خط” نامیده می شدند یعنی منطقه ی بین مرز ترکیه و سوریه.
سیاست کمربند سبز در آن زمان مناطق کرد را هدف گرفت برای عربیزه کردن منطقه، کردهای زیادی را به حلب و دمشق و جاهای دیگر سوریه کشاند، کردهای دیگری را به سمت ترکیه فرستاد و سیاست کوچاندن عشایر عرب سوری به این منطقه را در پیش گرفت؛ کسانی که امروزه همپیمانان داعش در این منطقه هستند.
او که توضیحاتش را با نمایش عکس هایی که از منطقه گرفته بود همراه می کرد، افزود: همین مرزی که از سال 1916 به وجود آمد، خیلی از خانواده ها و قبایل کرد را بین سوریه و ترکیه تقسیم کرد و حتی خیلی از شهرهای سوریه مثل قامشلو و سرکانی و کوبانی و آموده و … دو شهر هستند که به خاطر این مرز تقسیم شده اند.
سعدی توضیحاتی در مورد جنبش ها و قیام هایی که در این منطقه در گذشته رخ داده است، از جمله قیام سال 2004 و سرکوب آن، و تجزیه طلب خواندن کردهای سوریه پس از این سرکوب، به حاضران داد و آن را با اتهاماتی از این دست به کردهای سایر کشورها از جمله ایران مقایسه کرد.

پنل  ازکوبانی تا ایران

سال 2011 همراه با بهار عربی در خاورمیانه، که انقلاب سوریه شکل گرفت و به سرعت تبدیل به جنگ داخلی شد، کردهای سوریه به رهبری حزب اتحاد دمکراتیک PYD اعلام کردند که در این جنگ داخلی نه موضع دولت را خواهند گرفت و نه موضع اپوزیسیون را، و خط سوم و آلترناتیوی پیشنهاد خواهند داد. حزب اتحاد دمکراتیک که سال 2003 بنیان گذارده شد، حزبی ست که وابسته به ک ج ک (اتحاد جامع کردستان) است. PYD می گوید هیچ رابطه ای با پ ک ک ندارند ولی از لحاظ ایدئولوژیک و سیاسی خط اوجالان را کاملا قبول دارند و اوجالان به عنوان یک رهبر سیاسی شناخته شده است و بنیان های اصلی و ایدئولوژیک حرکت روژاوا و پی وای دی براساس کتاب ها و اندیشه های اوجالان صورت گرفته است.
اوجالان بعد از اینکه در 1999 دستگیر شد، شروع کرد به مطالعات جدی در اندیشه های چپ نو و افکار تازه ای که مورد بحث هستند مثل مورای بوکچین. اوجالان اندیشه کنفدرالیزم دمکرات را توسعه داد. اساس این اندیشه این است که بدون تغییر مرزهای کنونی در خاورمیانه، هر کامیونیتی (هر روستایی، هر محله ای، هر جمعی) بتوانند دور هم جمع شوند و کامیونیتی خودشان را درست کنند و این گروه ها در مراحل بعدی جامعه ی بزرگتری را تشکیل می دهند و به این صورت به اتحاد جامع کردستان می رسند. از پایه های این تفکر این است که روی مسئله زنان تأکید ویژه ای دارد. همچنین به محیط زیست و سازماندهی دمکراتیک در هر سطحی اعتقاد دارد. از نظر اقتصادی، تشکیل تعاونی ها و درست کردن آلترناتیو در مقابل مالکیت خصوصی ست.
از سال 2012 ارتش سوریه نیروهایش را از مناطق کردستان عقب می کشد و نیروهای نظامی کردها PYD نیروهای مدافع مردان YPGو نیروهای مدافع زنان YPJ مناطق کردنشین را به کنترل درمی آورند و سه کانتون را تشکیل می دهند. کانتون اول که هم مرز عراق و ترکیه است کانتون جزیره است و مرکز آن شهر آموده است. کوبانی کانتون میانی است و مرکز آن شهر کوبانی و کانتون بعدی اِفرین است که نزدیک به دریای مدیترانه است.
از سال 2012 کردها شروع به سازماندهی تشکیلاتی کردند به صورت از پایین به بالا و تا ژانویه 2014 که این کانتون ها اعلام خودگردانی (self administration) کردند و مشخصا از به کار بردن ادبیات دولت و حکومت پرهیز می کنند و اعلام کرده اند که سیستم سیاسی آلترناتیوی می خواهند درست کنند که بتوانند به صورت مدلی درآیند که در مناطق دیگر سوریه و یا در کل خاورمیانه اجرا شود.
سعدی که خود به همراه دوست روزنامه نگارش از سوئد به کانتون جزیره ـ شهر قامشلو ـ سفر کرده و از فعالیت های فرهنگی آنجا فیلم مستندی تهیه کرده بودند، مثال هایی از نحوه ی اداره کانتون ها گفت و بعد فیلم او به نمایش درآمد.

سخنران بعدی آناهیتا غفاری بود. او در مورد نقش زنان در کردستان و پیروزی های آنها و درس هایی که از مبارزاتشان گرفته شده، سخن گفت.

غفاری گفت: زنان مبارز کردستان نقش قابل توجهی در رسانه های غربی داشتند مخصوصا در چند ماه گذشته که خیلی در مورد “یگان مدافع زنان” گفته شد. این گروه که از دل پیشمرگه ها رشد کرده اند، تماما از زنان تشکیل شده. زنان همراه با دفاعی که از مردمان کرد می کنند از نفوذ داعش و القاعده و … جلوگیری می کنند و هدف اصلی شان این است که نه تنها حالت دفاعی داشته باشند، بلکه وابسته به نیروهای ارتش مردان نشوند. آنها می خواهند هویتی داشته باشند که بتوانند در صورت عدم حضور مردان از مردم دفاع کنند. مثل فاجعه ای که در سنجار اتفاق افتاد، تعداد زیادی زنان کشته و تعدادی به اسارت گرفته شدند، و واحدهای زنان می خواهند از وقوع چنین فجایعی جلوگیری کنند.
این زنان می خواهند خودشان را از اسارت در چنگ نابرابری و مردسالاری که در منطقه وجود دارد، رها کنند و در این راه دارند تلاش می کنند.
در حال حاضر این رزمندگان از بیش از هفت هزار داوطلب تشکیل شده اند و سن آنها از 18 تا 40 سال است. این گروه از طرف هیچ دولتی حمایت مالی نمی شوند و پشتوانه ی آنها مردم کرد هستند.
غفاری اشاره کرد که نقش این زنان در مبارزه در بین رسانه های غربی آنچنان پررنگ بود که مصاحبه ای هم در یکی از مجلات مد و زیبایی در این مورد منتشر شده بود. او افزود: در این خصوص بین خود این رزمندگان هم بحث های فمینیستی پیش آمده بود که برای زنان در غرب موضوع تازه ای نیست ولی برای آنها در آن اجتماع تازه بود. مثلا در آن مصاحبه یکی از آنها می گفت که من علاقه ی خاصی به ازدواج و نگهداری از فرزندان ندارم. دوست ندارم تمام روز در خانه بنشینم. من می خواهم آزادانه تصمیم بگیرم. من و دگر همرزمانم به دنبال برابری و ارتقا نقش زنان در جامعه هستیم. یکی دیگر در همان مصاحبه می گفت، مردان همرزم من الان دیگر نظرشان را در مورد زنان عوض کرده اند. آنان به این پی برده اند که ما با آنها کاملا برابر هستیم و می توانیم با آنها شانه به شانه همکاری کنیم.
این زنان که فعالیت های نظامی دارند تعریف جدیدی از نقش زن دارند.
نکته ی جالب دیگری که در مقالات مختلف دیده ام، این است که دولت اسلامی داعش از رزمندگان زن می هراسد و این به خرافات آنها برمی گردد که باور دارند که اگر به دست یکی از این زنان مسلح کشته شوند، شانس رفتن به بهشت را از دست می دهند و این باعث شده که در مقابل این زنان ضعیف عمل کنند.

آخرین سخنران بهنام امینی بود. او گفت از اتفاقی که در روژاوا افتاده استفاده می کنم و از دریچه آن به وضعیت ایران و به طور مشخص اقلیت های ملی و به طور مشخص تر مسئله کردستان و کردها نگاه می کنم.  امینی با اشاره به توجه ویژه در سطح جهانی به مسئله کوبانی و تلاش رسانه ها برای انعکاس خبرهای آنجا و نگاه همدلانه در سطح جهانی که در ایران هم به طور مشخص و به طور ویژه در اپوزیسیون این مسئله عیان بوده، در واقع خط اصلی، تحسین مقاومت است و عده ای حتی پا را فراتر گذاشته و داعش را خلف صالح جمهوری اسلامی دانستند، اما نکته ای که جالب است با این که داعش را با جمهوری اسلامی همسان سازی می کنند، ولی به طور مشخص همسان سازی سیاست و مبارزه ای که مردم کوبانی و چریک های منطقه داشتند، در ایران صورت نمی گیرد و این مسئله ی مهمی ست و نشان از این دارد که حمایت اپوزیسیون یک نوع ژست توخالی سیاسی ست که مبتنی بر درک سطحی و عقیم دمکراسی ست و هنوز دید مرکزمحور و مرکزگرایانه در اپوزیسیون جمهوری اسلامی کماکان غالب است.
امینی از این بحث به این نتیجه رسید که اپوزیسیون جمهوری اسلامی که مخالف جمهوری اسلامی ست وقتی به مسئله اقلیت های ملی و مبارزاتی که در کردستان بوده می رسد، موضعش چندان تفاوتی با جمهوری اسلامی ندارد.
او افزود، به همین خاطر است که مورد سامان نسیم (که قرار بود اعدام شود و هنوز وضعیتش در هاله ای از ابهام است) یک مورد سیستماتیک از اعدام زندانیان سیاسی کرد و مخالفان منتسب به اقلیت های ملی است که باید دید چرا جمهوری اسلامی به راحتی می تواند آنها را اعدام کند. این به طور مشخص برمی گردد به اینکه زمینه ی ایدئولوژیک و زمینه ی توجیه پذیری این نه تنها به وسیله جمهوری اسلامی، بلکه به وسیله ی اپوزیسیون جمهوری اسلامی هم تا حدود زیادی فراهم می شود.
اتفاقی که بعد از انقلاب برای کردستان افتاد مثل همان اتفاقی است که در کوبانی امروز افتاده، البته نه شباهت طابق النعل بالنعل، ولی مشابهت هایی دارد. هر دو طرف کرد هستند، اقلیت های ملی که سالها تحت سیستم آسیمیلاسیون در کشورهای خودشان سرکوب شده اند، توسعه نیافتگی اقتصادی به صورت سیستماتیک در این مناطق اعمال شده، و نسبت به مناطق دیگر کشورهایشان عقب نگه داشته شده اند و در عین حال اقلیت هایی هستند که علیرغم تمام این مسائل، سازماندهی و مقاومت و مبارزه سیاسی علیه سیستم حاکم کرده اند. این شباهت های ناچیزی نیست و مسئله اصلی سر همین شباهت هاست.
چطور می شود که در اپوزیسیون جمهوری اسلامی به غیر از یک اقلیت چپ که به طور مشخص در تجربه ی بعد از انقلاب از کردستان حمایت کرد، اکثریت چپ در آن مقطع مشخص تاریخی جانب جمهوری اسلامی و سیستم سرکوب حاکم را گرفت. چطور این اپوزیسیون به راحتی از تجربه ی کوبانی حمایت می کند، ولی به کردستان بعد از انقلاب که می رسد موضعش کاملا با جمهوری اسلامی یکسان است.
او در این خصوص چند نمونه مثال زد از جمله به مصاحبه بنی صدر در مورد کوبانی و کردستان ایران اشاره کرد. مصاحبه ای که در آن بنی صدر گفته بود، “کردها گفتمانشان براساس ضدیت با ملیت های دیگر است، برای همین هیچگاه نمی توانند حمایت ملیت های دیگر را جلب نمایند.” امینی بخش هایی از مصاحبه بنی صدر که در گویانیوز منتشر شده بود، خواند.
او برای نمونه ی دیگر به جدال قلمی محمدرضا نیکفر و محمد سهیمی و اکبر گنجی اشاره کرد و نظر آنها ـ سهیمی و گنجی ـ را به عنوان بخشی از اپوزیسیون در مورد سرکوب در کردستان بیان می کند. امینی نظرات آنها را به چالش می گیرد از جمله اینکه سهیمی تحریم رفراندوم جمهوری اسلامی را از سوی کردها اشتباه خوانده است.
امینی گفت فقط در بین اپوزیسیون سیاسی این نگاه وجود ندارد، بلکه در بین روشنفکرها هم چنین نگاهی وجود دارد. او به مصاحبه رامین جهانبگلو در شهریور 89 در سایت رادیو زمانه با عنوان “کرد و شیوه های مبارزه” اشاره کرد و گفت، نوع نگاه روشنفکر سکولار، دمکرات، زندان رفته وقتی به مسئله کرد و اقلیت های ملی می رسد تفاوتی با جمهوری اسلامی ندارد. او بخشی از این مصاحبه را خواند و به نظرات عنوان شده در آن پاسخ گفت و تصویری که جهانبگلو از کردها می دهد را تصویری غیرواقعی از جامعه ی کردها خواند.
در پایان سخنرانی، امینی به مبارزات سیاسی و مدنی کردها در کردستان بعد از حوادث کردستان و بویژه بعد از ترور قاسملو اشاره کرد و گفت، اپوزیسیون متکبر مدعی دمکراسی خواهی آنقدر درکشان از دمکراسی سطحی ست که نمی فهمند وقتی کردها، یا جنبش ترکمن صحرا، یا جامعه ی عرب اهواز و خرمشهر اگر به اتکای نیروی خودشان حزب سیاسی تشکیل می دهند و جنبش سیاسی ـ اجتماعی به راه می اندازند، این نشانه ی پیشرو بودن و توسعه یافتگی سیاسی آنهاست، و این نگاه که من در اپوزیسیون می بینم همواره به دنبال این است که حرکت را در مرکز متمرکز کند و در نهایت اقلیت های ملی و حاشیه ای را به شعبه ای از مرکز تبدیل بکنند، این نگاهی ست که اصلاح طلبان حکومتی هم دارند.

بخش پایانی برنامه به پرسش و پاسخ اختصاص داشت.

بابەتی هاوپۆل

قفس، یادداشت چهارم: پیش‌بند “به یاد سپیده فرهان”

مژگان کاوسی تا کنون دو بار بازداشت شده‌ام و هر دو بار در خانه‌ی خودم؛ …

وەڵامێک بنووسە

پۆستی ئەلیکترۆنییەکەت بڵاوناکرێتەوە. خانە پێویستەکان دەستنیشانکراون بە *

ئەم ماڵپەڕە لە ئەکیسمێت بۆ کەمکردنەوەی هەرزە واڵە و سپام سوود دەگڕێ. فێربە چۆن زانیاری بۆچونەکانت ڕێکدەخرێت.