در طول ادوار حاکمیت جمهوری اسلامی , در مراسم های مختلف از زبان سران و روسای آن بارها شنیده شده است که باید موانع پیش روی اتحاد دانشگاه و حوزه های علمیه برداشته شود ودر این راستا از هیچ کوششی هم دریغ نشده تا آنجا که امکان داشته باشد با هر طریق ممکن و با انواع شگردها مختلف قصد نفوذ و تخته کردن آن نموده اند و در فرایند این کشمکش ها و جدال فکری و با تکیه بر انواع تشکلهای ساختگی و بهره گرفتن از امکانات مادی و رسانه ای و کشش های فیزیکی , هیچ گاه نتوانستند آن را به انقیاد خود در آورند .
بنا به این بهانه خالی از لطف نخواهد بود نگاه مختصری بر روند جاری افکار حوزوی بر بستر علم نگاهی گذرا داشته باشیم . علم بر پایه و اساس تغییرات عینی و مستند بنا شده است .
در منش دانشورانه داده ها, از راه مشاهده و آزمایش گرد آوری می شوند و پس از تدوین و فرمولبندی با فرضیه های موجود سنجیده می شوند.یک روش پژوهشی هنگامی علمی بکار می آید که بر پایه داده های مشاهده پذیری تجربی سنجیده شود و از سری بنیادهای شفاف استدلال و پیروی کند .
در مراکز علمی بدون( در نظر گرفتن موانع پیش پای روی آن ) طبیعت با همه ابعاد آن برای جوابگوی مطالبات و خواسته های بشری در فرایند زمان استمرار یافته مورد کنکاش و مطالعه قرار گرفته و می گیرد.
به معنی دیگر ضرورت نیازها و خواسته های بشری این امکان برای علم فراهم ساخته که موانع پیش رو شکافته و هیچ خللی نتوانسته مانع سد راه آن گردد و این خواسته ها حیاتی و ضروری بوده که امروز توانسته با کشف دست های نهان و آشکار طبیعت را افشا نماید و آرامش و رفاه را برای خود به ارمغان بیآورد.
هر چند که در گذشته و امروز نظریه های علمی کماکان مورد تهدید و ارعاب علم ستیزی از جانب مذاهب واقع شده است و با توجه به این خطرات راه خود را تا به امروز در پیش گرفته است . اما در واقع مذهب برای خواست و نیاز بشری برای رفاه نبوده بلکه انگیزه ای برای بلند پروازی و شکافتن دست های نهان مافوق خویش که بتواند جوابگوی توهمات و تصورات خود باشد و فرایند این کشش ها چالش جدی را در فرا روی خود قرار داده و نتیجه و سرانجام آن گسست و ناهنجاریهای اجتماعی در سالیان متمادی بوده است .
مذهب جهان بینیست که حول و حوش تقدس و تقدس گرائی می چرخد .مذهب بر اساس بایدها و نبایدها شکل گرفته و بر روی همین پاشنه تا به امروز خود را باز تعریف کرده است . جهان بینی و سیستم فکری مذهب این اجازه را به دانش بشری هرچند که علمی و مستند هم باشد که حریم مقدسات توسط آن شکافته شود زیرا که نه عقوبت دنیوی را در پی دارد بلکه اخروی را هم چون شبحی بر کلیت آن سایه افکنده است.
یکی از دلایل زنده ماندن ادیان را باید در این زوایا جستجو کرد . پایه و اساس تمام مذاهب همه بر یک اصل استوار است آن هم حریم تقدس است تقدس مانع از افشای ماهیت آن می شود تا مادامی که تقدس بر کالبد آن خودنمائی کند چهره آن هرگز عریان نمی شود, زیرا که در صورت افشا و برداشتن ماسک اساس و بنیاد آن روی هم فرو می ریزد هم چنانکه در قرن بیست و یک و عصر تکنولوژی شاهد لنگان لنگان رفتن آن بوده و خواهیم بود .
اگر هر پیغمبر دینی یا علمای دین با استناد به کتاب های دینی یا به اصطلاح آسمانی , امری یا کاری را حرام و نهی نماید این تکلیف و اجبار می شود و هیچ منطق و علم و دانشی نمی تواند آن را حلال و حرام نماید و این به عنوان یک اصل پذیرفته می شود و دقیق در راستای اقتداس شناخته و شناسه خواهد شد که خط قرمز نام گرفته و تختی از آن عقوبت دنیوی و اخروی را به دنبال دارد .اما علم بر خلاف مذهب است .اگر علم امروز سیستم تلویزیونی را اختراع کند فردا سیستم دیگری را جایگزین آن کند سیستم کهنه به دور انداخته می شود وبه عقب برای باسازی سیر سقوط را طی نخواهد کرد و هیچ عقوبتی هم در کار نیست و تنها خطری که آن را تهدید کند همان مذاهب که برای آن خط و نشان خواهد کشید .
علم نوگراست اما مذهب پس گرا , بنا براین این دو هرگز نخواهند توانست خود را با هم تطبیق دهند و در تقابل یکدیگر خواهند بود.
جهان بینی مذهبی و جهان بینی علمی در هیچ کجای تاریخ قرابتی با هم نداشته و آنچه که گفته و می شود در حد یک تعارف بیش نیست و در ادوار مختلف تاریخی در جدال فکری بسر برده اند همانطور امروز نظاره گر و شاهد آن هستیم .
هر شعار دمکراسی خواهی که در زیر آستین مذهب در رابطه با قرابت علم و مذهب بیرون آید به دور از واقعیت بوده و در این راستا نه هر خود فریبیست بلکه برای زنده ماندن آن نقاب علم را بر چهره و تن آن می پوشانند ودر قرن بیست ویک این نوع جامه به تن کردن برازنده فکر بشری نیست.