در سایتهای اینترنیتی و خصوصا صفحههای فیس بوک افیشی مبنی بر دعوت به تظاهرات در استهکلم سوئید برعلیه استقلال کردستان عراق را دیدم. خارج از اینکه چنین تظاهراتی انجام میگیرد یا نه و اساسا تعداد کسانی که فراخوان این اکسیون ارتجاعی را دادهاند ، قابل تامل هستند یا نه؟ نفس طرح چنین موضوعی میتواند بهانهای باشد برای پرداختن به نظریه و دیدگاهی بغایت نژادپرستانه و فاشیستی در ایران معاصر که فارغ از ابعاد کمی و کیفی چنین فراخوانی، چنین تفکریدارای پایگاه است و سخنگو، نظریه پرداز، فعال سیاسی و…, شخصیتهای حقیقی و حقوقی خود را دارد کلیه طیفهای سلطنت طلب. ملی مذهبیون داخل و خاەج حاکمیت،’دمکراسیخواهان ‘برگزارکننده کنفرانسهای پراگ ، استهکلم و.. همگی در این طیف قرار میگیرند.
اگر امضاء کننده چنین بیانیهای در خفا است و شرمگین از ابراز گرایش فاشیستی خود است ، امضاء کنندگان بیانیه پایانی کنفرانس پراگ ، علنی کارهای بسیار مدعی بودند که در برابر چشمان ناباور همگان با حضور نمایندگان احزاب کردستان ایران بیانیه سرتا فاشیستی و نژاد پرستانهاشان را اتفاقا به امضاء احزاب شرکت کننده در این کنفرانس( حزب دمکرات کردستان ایران ، حزب کومله ) نیز رساندند، بعداز انتشار این بیانیه ارتجاعی، حزب دمکرات کردستان ایران اول و با چند روز تاخیر حزب کومله در صدد توجیه مواضعشان در این کنفرانس کذائی بر امدند که به هیچ وجه بیانههای توجیهگرانهاشآن حضورشان را در این محافل که: ارتجاع ، نژاد پرستی، و بدرجه قابل توجهی اسلام سیاسی غالب فضا را اشغال نموده بود ، موجه نمی کرد.
باری به هر جهت زمان گذشت و این دو حزب قراداد همکاری را در بین دو طرف امضاء نمودند . اینبار نیز دوستان دیروزشان بر علیهشان رستاخیزی بپا نمودند که باز هم اقایان ادب نگشتند و دوباره به بهانه کنفرانس ملیتهای فدرال دعوتشان کردند که دوباره برایشان بیانیه بنویسند ! اما اینبار اکثریت قرین به اتفاق ایرانیان برتر حاضر به شرکت در کنفرانس ملتهای پستتر نگشتند یکی از سخنگویان علنی گرایش فکری یاد شده اقای شهریار اهی که جزو محدود کسان شرکت کننده این طیف فکری ( تمامیت خواهان شوینیست)طی اظهار نظری رسمی بیان داشت که اتحاد عمل ما با انها ( گرایشات تمامیت خواه) با انان( نمایندگان اقلیتهای ملی در ایران: کرد اذری، بلوچ ، عرب ووو) بمانند همکاری روزولت(ما) با استالین(انان) بر علیه فاشیسم است. این کنفرانس هم به پایان رسید باز هم بعید بنظر می رسد که اقایان و خانمها درس عبرتی از ان گرفته باشند.
آخرین نمونه ان مصاحبه اقای عبدالله مهتدی با برنامه صفحه 2 بی بی سی است. این مصاحبه به چند لحاظ قابل تامل است: ایشان در طول مصاحبه اگر چه تند خۆ،عصبی و نا منسجم ظاهر میگردد ، اما کاملا مشهود است که دارای موضعی شفاف و بدور از معامله و بده بستان نیست، در مقام اندرزگو ی جمهوری اسلامی به نصیحت و پند دادن به این رژیم می پردازد و بجای اعلام موضع خود بعنوان رهبر یکی از احزاب کردی برای رژیم ایران تعیین تکلیف می کند که چه بکند و چه نکند؟ ظاهرا حکومت غیر متمرکز فدرال تنها شاه کلید دست ایشان برای باز کردن قفل ولولای هر در بستهای ایست، انتظار از رهبرانی که خود را به هر حال رهبران جنبشهای اجتماعی قلمداد میکنند این است که درچنین مصاحبههایی به جنبههای عملی فعالیتشان بپردازند و به مردم بگویند انها برای تحقق خواستههایشان چه میکنند و چه نمیکنند!؟
اما اقای مهتدی چرا چنین اظهار نظر میکند؟ اولا کاملا مراقب است که متحدان شوینیستش را دل ازرده نکند، در ثانی هنوز به جناحهای از رژیم امیدوار است. نباید از یاد برد که ایشان از طرفداران پر و پا قرص انتخابات آزاد در جمهوری اسلامی بود و در کمیته مرکزی حزبش قطعنامه برایش صادر کرد اگر چه این قطعنامه هیچگاه روی مجلس نیافت و پخش علنی نگردید اما ایشان در یک برنامه تلویزیون حزبش به تفصل در مورد مزایای ان سخنرانی کرد و به هوادارانش قول داد که این شعار جنبش عزیمی را موجب می گردد!! مضآفا در اظهار نظری دیگر و به مناسبتی دیگر ایشان معتقد بود که باید به دولت روحانی مچالی یکساله داد! اما روحانی در روزهای اول حکومتش با اعدام جندین نفر و طی چند ماه حکومتداریش با اعدام دهها تن از زندانیان سیاسی این مجال را نپذیفت. بنا بر این فاکتهای غیرقابل انکار میتوان نتیجه گرفت که نصایح جمهوری اسلامی از سوی ایشان بنا به منطقشان در مبارزه سیاسی پر هم بی جا نیست.
در عین حال این نصایح میتواند شامل حال مبارزان نستوه ‘راه دمکراسی’ شریعتمداری، سازگارا اهی رضا پهلوی و… نیز گردد. اگر زمانی چرخ زمانه طور دیگری چرخید.! باید امادگی روبرو شدن با ان را داشت در این نوشته دسته دوم مخاطبین اقای مهتدی مورد نظر است.
تا زمانی فعالین کرد در برابر شوینیسم عظمت طلب و تمامیت خواه ایران دارای موضعی شفاف و دور از ابهام نباشند و در این رابطه از ارائه خواستههایشان بطور روشن، بپرهیزند. شوینیسم حی و حاضر در میدان را جریتر نموده و در عمل و بطور واقعی، اظهار وجود فاشیستی انان را قبول می کنند، موضع دو حزب یاد شده در عمل و در عالم واقع در برابر این فاشیسم لجام گسیخته برسمیت شناسی انان است. این برسمیت شناسی است که گستاخی انان را به مرحلهای سوق داده است ، که در برابر ازادی ملتی دیگر در کشور دیگر بمخالفت عملی برخیزند، اینان دوستان احزاب ما هستند؟ پس چرا که نه ؟؟ از ماست که بر ماست.
باید در بیان این مطلب و این حق انکار ناپذیر صریح و روشن بود و دراین رابطه اشاعه هیچ نوعی از ابهام به هیچ وجه جایز نیست . اینکه شعار مرحلهای مبارزات مردم در مراحل مختلف چیست بستگی به توازن قوا و مصالح این ملت دارد تصریح در بیان این حق تنها راه اصولی است که به هیچ بند و بست مصلحتی نا رهبران از یکطرف و لجام گسیختگی فاشیستها از طرف دیگرمجال نخواهد داد. که حقی مسلم در لابلای بازیهای چندش اور غیر دمکراتیک اتفاقا به اسم دمکراسی سر به نیست گردد.اما ابدا این بمعنای تعیین شعارها و خواستههایی نیست که با منافع تودههای مردم کردستان منطبق باشد. در عین حال ابدا به معنی همکاری و همیاری با ازادیخواهان واقعی در ایران نیست .جنبه دیگری که باید بدان توجه داشت عروج گرایشات ارتجاعی در محافل کرد است که بجای تاکید بر هویت خود در صدد انکار و تحقیر و توهین به هویت دیگران میپردازد.
جامعه ایران نباید به میدان تاخت و تاز جدالهای ملی تبدیل گردد و تنها تقویت افکار وارمانهای ازادیخواهانهای که حق همه را درتعیین سرنوشت خود برسمیت بشناسد ضامن برقراری دمکراسی واقعی است مسجل است یکی از این ارمانها برسمیت شناسی بدون قید و سرنوشت ملل ساکن ایران(از جمله ملت کرد) در سرنوشت خویش در قبول انتخاب همزیستی و یا مستقل از ایران از جانب خود انان است. همزیستی مدرن، صلح امیز و عاری از خشونتهای قومی، مذهبی و ارتجاعی را تنها در برسمیت شناسی این حق مهم و مسلم میتوان تامین نمود، عدول از این ارزش دمکراتیک هیچ بهانهای را از سوی هیچ کس بر نمیتابد.