(بخش نخست)
٤٢ سال پیش تودەهای مـــردم ، متشکل از همە قشرهای مختلف و زحمتکش ایران بە خصوص زنان و جوانان انقلابی بە هیجان آمدە بە خیابان ریختند و با همت و والای خود ، رژیم فاصد شاهنشاهی در ایران را سرنگون و متحدانە تاج و تختش را برای همیشە از جا کندند.
سرنگونی حکومت پهلوی ثمرە حرکت آزادیخوانە مردمانی بود کە در نظر داشتند باشکست رژیم شاە ، جامعە ایران را شکوفا و بە دیکتاتوری و سیە روزی و فقر فلاکت ، پایانی بخشند . اینک بعداز ٤٢ بهار از آن تاریخ، پرسش از آیندە آن حرکت و آن بە میدان آمدنها و آن آرزوها، اهمیت بسیاری میبخشد .اهمیت از آن جهت کە میتواند عظمت این انقلاب بزرگ و بە میدان آمدن تودەهای میلونی در بهمن ٥٧ را یا زیر سوال ببرد و یا اینکە بپرسد انقلاب چە شد و آن نسلی کە تغییر از ریشە را در سر داشت چە توضیحی برای نسل بعداز خودش را دارد و چگونە و با چە زبانی حرکت خود را توجیه و یا توضیح میدهد.
مهمترین پرسشی کە امــــــروز نزد نسل دوم و سوم و یا حتی نسل چهارم بعداز انقلاب مطرح است اینست کە چرا انقلاب شد ؟ گرچە این انقلاب در نطفە بەشکست کشانیدە شد ، اما آندستە از مبارزینی کە بعداز انقلاب و بعداز قدرت گیری جمهوری اسلامی ، سلاح بدست گرفتند و دوبارە مبارزە را اینبار علیە یک حکومت اسلامی تازە بە قدرت رسیدە دیگر آغاز کردند چە توضیحی برای بە ثمر نرسیدن اهدافشان بعداز ٤٢ سال آنهم با تمام هزینە های جانی و مالی در عرصەهای مختلف جامعە باید داشتە باشند ؟
ما در این زنجیرە مقالات سعی بر آن داریم این چهل ودو سال فعالییت آندستە از انسانهایی را مورد ارزیابی قرار دهیم کە در قالب گروههای کوچک چند نفرە در چهارچوب سازمانهای سیاسی و صد البتە چپ و مارکسیست ، خود را سازمان دادند و با راە اندازی مبارزە مسلحانە قصد سرنگونی نظام جمهوری اسلامی را داشتند و هدفشان نیز برقراری یک جامعە سوسیالیستی در ایران بود.
کردستان ایران از همان آغاز بە قدرت رسیدن جمهوری اسلامی همچون گذشتە و در دوران رژیم پهلوی ،جامعەایی بود کە در آن مبارزە بر علیە ستم و سرکوب دولت مرکزی پیشینەایی طولانی داشت. در این منطقە و با پیدایش هر درجە ضعف و ناتوانی در ارکان دولت حاکم در ایران و در دورەهای مختلف، مبارزە و اعتراض بر علیە آنها بە اشکال گوناگون وجود داشت.گرچە این مبارزات در گذشتە، تحت رهبری نیروها و احزاب ناسیونالیست بودند و خودمختاری مسالە محوری آن بود ، اما تحول اجتماعی مهمی کە در دهە چهل و بە دنبال اصلاحات ارضی در ایران بە وقوع پیوست مناسبات فئودالی در کردستان را پشت سر گذاشت و عملا بە آن پایانی بخشید وسرمایەداری بر حیات اجتماعی در کردستان مسلط گردید. تودە های وسیعی از کارگران مزدی همراە خانوادەهایشان از روستاها کندە شدە و روانە شرکتهای ساختمانی، کورەپزخانەها و دیگر مراکز کارگری شدند و در روستاها نیز مناسبات سرمایەداری ،کار مزدی، بر روابط بورژوا مالکان ،دهقانان مرفە و کارگران و زحمتکشان حاکم گردید. با این نوع تغییر جمعیت شهرها افزایش فوق العادەای پیداکرد.
با روانە شدن تودەهای وسیع کارگران کردستان بە بازار کار سراسری در ایران، پیوندهای اقتصادی بورژوازی محکم گردید. در چنین پروسەای برای کارگران در عین حال پروسە رشد خود آگاهی طبقاتی آنها و فاصلە گرفتنشان از دایرە فرهنگ و سنتهای قدیمی و بالا رفتن سطح توقعات اجتماعی آنها بود.
واقعییت این بود کە افزایش شهرنشینی و ظهورطبقەی متوسط شهری در جامعە کردستان ودر نیمە دوم قرن بیستم، گسست از زندگی سنتی را در این بخش از جغرافیای ایران تشدید کرد. و این عمل و این اقدام مهم ، سرآغاز یک انقلاب بزرگ فکری را میتوان در این منطقە بر شمرد.
همزمان بافت جامعە کردستان در آن زمان متنوع و دارای قشر اگاە و تحصیلکردە و روشنفکر هم بود کە خواستها و علاقە آنها برای مبارزە سیاسی در جهت خواستها ی انقلابی با افکار و عقاید چپ همراە بودو سوسیالیسم را تنها شرط رهایی خود میدید. رشد افکار و ایدەهای روشنفکران و مبارزین چپ در سطح ایران و بە خصوص در کردستان این زمینە را آمادە کردە بود کە مردم کردستان اعم از مردم شهر روستا با الهام گرفتن ازمبارزات سراسری و شرکت در اعتراضات تودەای علیە حکومت تازە بە قدرت رسیدە ، بسیج شوند و جسورانە برای خواستهای خود بە میدان آیند و مسلح شوند. در این دورە مردم آزادی و دمکراسی را بە معنای واقعی کلمە چە در خیابان و چە در مراکز کارگری و چە در شوراهای شهرها تجربە میکردند . پس در این شرایط سازمانهایی چون کوملە ، چریکهای فدایی ، سازمان پیکار و حتی حزب دمکرات مکانیزمی بودند کە مردم میتوانستند در آنها خود را سازمان دهند و نقش آفرینی کنند.
تجربیات آن دورە از تاریخ میتواند نشان دهد کە در هر مقطع تاریخی نسلی از جوانان انقلابی ، رزمنده ، پرشور و مبارز متولد میشوند. این نسل در آن مقطع زمانی و برای یک دورە کوتاە بالنده جانمایه نیروی انسانی تکامل و حرکت پیشروندۀ زمان خود بود و همیشه هم در حال گذر بوده است . این نسل درحیات سیاسی و اجتماعی به مثابۀ یک جنبش، دایم در حال تحول و دگرگونی و شکوفایی بوده است و طبق قانونمندیهای اجتماعی در تکامل و ترقی جامعه خود سهم عمده را بدوش داشته است. به مسائل و پدیده های پیشرفته و مدرن تمایل پیدا کرده و از ظهور آن استقبال کرده است. در برابر رویدادها ، حوادث و حرکت های سیاسی جامعه خود بی تفاوت نبوده است.
نسل اول انقلاب کە در خود گرایش مارکسیستی را تجربە میکرد و در کردستان فعال بود ، علاوه بر اینکه در احزاب سیاسی نقش داشت، در میان تودەهای مردم نیز دارای محبوبیت خاصی بود . این نسل هر آنگاهی که فریاد دفاع از آزادی و حقوق انسانی بلند میشد، با جان و دل در صف اول آن قرار داشت. این نسل سرکوب شده بود، توانایی ها و استعدادهایش نادیده گرفته شده بود. در جهت ساختار شکن قدرت دولتهای مستبد حرکت کرده بود. افکار مدرن و مترقی و غیر مذهبی، و چپ و سوسیالیستی در او برجسته بود و در جهت دگرگون کردن بافت سیاسی و اجتماعی جامعه قدم برداشته بود.
با وجود همه این مسائل اما احزاب سیاسی هم ، بدون کم وکاستی نبودند. گرچە اکثر این سازمانها در بین مردم محبوب و دارای نیروهای رزمندە بودند اما بدون شک استفادە درست و بە موقع از شرایط بە وجود آمدە در منطقە را نکردند.
اکثر آنها خود را چپ و نمایندە زحمتکشان معرفی میکردند. اما هیچکدام برنامە و فعالیت سیاسی منسجمی در آنزمان نداشتند . نە تعریف درستی از خود و نە میتوانستند بە مثابە یک جریان چپ کە خود را منسوب بە زحمتکشان میدانستند ، برنامە و نشریە تئوری برای مخاطبین خود داشتە باشند. این سازمانها بە خصوص در کوملە ، تعدای از روشنفکران کردستان آنرا رهبری میکردند کە در نهایت و با مرور زمان در کردستان مطرح شدند.
کوملە در آن مقطع زمانی توانست با استفادە از شرایط بە وجود آمدە در کردستان و بە خصوص ستم ملی در کردستان و ادامە مبارزات تودەهای مردم علیە جمهوری اسلامی، زحمتکشان و روشنفکران بسیاری را بە طرف خود جذب کند.
مردم کردستان در آنزمان تحت فشار اقتصادی شدید بودند و بیکاری مشکل اساسی و جدی مردم بود ، همزمان مردم کردستان خود را در جبهە مخالفت با جمهوری اسلامی میدیدند و آنرا دشمن قسم خوردە خود میدانستند. این در حالی بود کە جمهوری اسلامی نیز به کردستان یورش آوردە بود و قصد داشت کردستان را بە زیر سلطە خود دربیاورد. اما موضع رادیکال مقاومت مسلحانە در برابر یورش جمهوری اسلامی کە از طرف کوملە مطرح شد ، با استقبال وسیع تودەهای مردم در کردستان مواجە گردید و هر چه بیشتر این جریان را توده ای نمود. سازماندهی توده ها برای مقاومت مسلحانه در شرایطی که مبارزات مردم کردستان با یورش وسیع نظامی روبرو شده بود، جنبش را در موقعیت انقلابی و رودررویی همه جانبه با دولت قرار داد.
در کنار همه اینها مبارزه طبقاتی هم در شرایطی نبود کە مردم بە خصوص قشر کارگرو زحمتکش بە سوسیالیسم و کمونیزم و حکومت کارگری گرایش داشتە باشندو از طرفی دیگر هم چپ در ایران هم دارای موقعیتی نبود کە بتواند با جریان خردە بورژوایی در درون خود تسویە کند و سوسیالیسم انقلابی را استراتژی خود قرار دهد. در واقع میتوان گفت کە همه چپهای ایران در گرداب پوپولیسم و ملی گرائی گیر کردە بودند و نمیتوانستند از چنین گردابی گذر کنند . طبیعتا کوملە نیز در کردستان از این قاعدە مستثنا نبود و در همین محور قرار داشت.
کە خود این مسائل جرقە آیندەای تاریک و بدون استراتژی درست را برای ایندە کردستان و چپ در منطقە رقم زد.
ادامە دارد…
بابەتی هاوپۆل
قفس، یادداشت چهارم: پیشبند “به یاد سپیده فرهان”
مژگان کاوسی تا کنون دو بار بازداشت شدهام و هر دو بار در خانهی خودم؛ …