موضوع: رسانه ؛ رساله یا رسالت (یک نوشته رسمی و سیستماتیک برای توضیح یک موضوع )
رسانه به معنی رساندن است و در حالت کلی به وسیله ای ارتباطی بین دو یا چند نفر گفته می شود که پیامی را از فرستنده به گیرنده انتقال می دهد.
حال به طور اخص در این موضوع منظور از رسانه به وسایل ارتباط جمعی مانند تلوزیون، رادیو و بخصوص اینترنت اطلاق می شود.
خود را جلوی تلوزیون تصور کنید، دکمه روشن شدن را فشار می دهید ، حال سرگردان به دنبال برنامه ای خاص کانالها را یکی پس از دیگری عوض کرده و گاه گداری مکثی کوتاه می کنید( هدف چیست ؟ آیا دنبال موضوع خاصی می گردید) رادیو ، گردش بین امواج ( هدف چیست ؟ آیا دنبال موضوع خاصی می گردید) اینترنت و گستردگی جستجوی شما ( هدف چیست ؟ آیا دنبال موضوع خاصی می گردید) روزنامه ، مجلات، بولتنها و غیره . . .
اما کتاب ( هدف چیست ؟ آیا دنبال موضوع خاصی می گردید)
رسانه در واقع به مثابه یک چرخونک بازی، موضوعی را با تمامی خصوصیات منحصر اعم از نوع ، رنگ ، شکل ، صافی و سیقلی برای مخاطب انتخاب کرده و آنرا به چشم و گوش مخاطب می رساند.
اما انتخاب موضوع ارسالی بر چه اساس و بنیاد و با ترازوی صداقت کدام منبع صورت می گیرد و اساسا چه تفکر و فلسفه ای پشت این موضوع منتخب گذاشته شده .
مخاطب می تواند از هر طیف و قشری باشد و بر اساس نوع ادراک و اطلاعات و آگاهیهای درونی یا اکتسابی از برنامه در حال پخش استفاده کند .
موضوع صداقت اطلاعات و اینکه مبنای انتخاب یک برنامه و موضوع و هدف پشت انتخاب و فلسفه آیتمهای آن ، کفه های ترازوی تمدن یک ملت را به حرکت در آورده و به جراءت ، خرده خرده پایه های یک فرهنگ را بنا می نهد .
رسانه اگر در قالب مبلغ شروع به تبلیغات کرده و موضوعی بدون استدلال و صرفا انگیزشی را بارها و بارها با تاثیر جمعی نه فردی تکرار کند ، پس از مدتی شخص مخاطب بدون اینکه موئیدی پشت قضیه باشد صرفا به دلیل تکرار و فریب ذهن ، مهر تایید را ناخواسته بر موضوع زده و حتی روی آن تعصب ( عصبانیت ) دارد .
رسانه دارای قدرتی وصف ناپذیر است آنقدر چسبنده و محکم نقوشی را بر ذهن مخاطب حک می کند که هیچ استاد و معلمی قادر به انجام چنین کاری نیستند.مجسمه ای که استاد بدون حظور بدون قلم و تیشه و بدون خون دل خوردن بدون دست می سازد ،اما مجسمه ای زنده که میکلانژ هم نتوانسته چنین تندیسی را بسازد ، چون میکلانژ بیچاره نتوانسته روح را در ارگان تندیسهایش بدمد!
یک فیلم یا یک سریال، رادیویی و بخصوص تلوزیونی چنان مخاطب را میخکوب خود می کند که بعضا حواس شش گانه و حتی هفت گانه او را تسخیر خود می کند .به جای مخاطب حرف میزند ، می شنود، نگاه می کند ، فکر میکند و تصمیم میگیرد و این بنیاد یک ایدولوژی تزریقیست که دیگر نمی توان با پیروش حتی کوچکترین بحثی کرد و همه این پیروان در کنار هم شاد و خرسند با قلوبی آکنده از رضایت مدام در حال تایید همدیگرند.
رسانه نیازی به پیدا کردن مخاطب ندارد ، این مخاطب است که با گستردگی دسترسی و پهنای باند رسانه بر اساس نیازهای درونی و عاطفی و گاها تکه های پازل گمشده از دوران کودکی تا کنون خود را می یابد و بدون هیچ سوالی دروازه ذهن خود را از راه چشم و گوش باز می کند و محصور جعبه جادو می شود ( تلوزیون، گوشی، رادیو ) .دقیقا مثل کارتونهایی که مار یکی دیگر از حیوانات دهکده را هیپنوتیزم می کند و شکل هیپنوتیزم با دایره های سیاه نشان داده می شود ، فکر می کنم تصاویر رسانه همان دایره های سیاه هستند که احتمالا به شکلی جذابتر تبدیل شده اند اما با هما نیت که مار دهکده ( اصحاب رسانه ) از آن به خوبی استفاده می کرد.
اما کتاب ، این یار با وفا و بی زبان حتی اگر رگهایش آکنده از ایدئولوژی باشد ، چون چرخدنده های مغذ را به کار می اندازد ، می توان آن را ثبت و یا حتی حذف کرد.
و در نهایت ما می مانیم و افکار ما و مسئولیتی که در قبال فکرمان داریم.