هه‌ینی 22 تشرینی دووه‌م 2024

طبقۀ کارگر و پس لرزه های اعتراضات دیماه/ آناهیتا اردوان

دونالد ترامپ، پنجشنبه 12 مرداد در بحبوحۀ پس لرزه های اعتراضات دیماه، طی سخنرانی در ایالت پنسیلوانیای آمریکا مجددا “آمادگی دیدار با مقامهای رژیم، بدون هیچ پیش شرطی” را اعلام کرد. چهرۀ عیان امپریالیسم سه شنبه پیش از این گفته بود: “احساس من این است که آنها به زودی با ما وارد گفتگو خواهند شد”. وی اخیراً در توییتی نوشت:”هیچ شرطی وجود ندارد. اگر آنها بخواهند ملاقات کنند، ما هم ملاقات می‌کنیم. این هم برای آنها خوب است، هم برای ما و هم برای جهان.” به گزارش  یکی از مقامات ارشد سازمان ملل در نیویورک در گفتگو با روزنامه اسرائیلی ، «دونالد ترامپ» رئیس جمهوری آمریکا و «حسن روحانی» رئیس جمهوری ایران، در حاشیه اجلاس مجمع عمومی با یکدیگر دیدار خواهند کرد.

شتاب دعوتنامه های ترامپ در خلال رستاخیز مجدد اعتراضات برای « کار و نان» معنایی جز ” چراغ سبز” به رژیم سردرگم در پایاب بحرانهای عمیق و لاینحل ساختاری اقتصادی- سیاسی- اجتماعی، نمایاندن راه  برون رفت؛ “سرکوب” و ” مانع تراشی” در مسیر تحول بنیادین، ندارد. ” بطحایی”، عضو مجلس خبرگان میگوید: “آمریکاییها از فرعون بدتر نیستند” و مقامهای جمهوری اسلامی هرگز “در مذاکره را نمی‌بندند. در این باره، ” ناسیونالیسم بورژوایی تحت نام  نهضت آزادی، با انتشار بیانیه ای به پابوسی  وزیر امور خارجۀ رژیم رفت و از او خواست: “پیشنهاد مذاکره ترامپ را بپذیرد”. چهره‌های نزدیک دولت روحانی، از جمله برخی مشاوران ارشد؛ استراتژی مذاکره در شرایط سخت و دشوار را مناسب ارزیابی کرده اند. رویکردهای از این دست در اشکال گوناگون بویژه پس از اعتراضات غیرقانونی سراسری دیماه بعنوان گشایش فصل جدیدی در فرایند فرودی رژیم از سوی جبهۀ محافظه کار و راستگرا بموازات  پروژه های بازدارندۀ دستگاه عریض و طویل امنیتی- اطلاعاتی، انتشار می یابند.  با این اوصاف، متافیزیسینها کماکان جنبه های مختلف پدیده ها و رویدادها را در نظر نمی گیرند: “با فرافکنی امپریالیستی، منبع حرکت را به آنسوی حرکت منتقل میکند، ماهیت استثماری و استعماری امپریالیسم را نادیده و بمجرد پیدایی پس لرزههای اعتراضات سراسری دیماه و دعوتنامه پیاپی امپریالیسم می کوشند طرف دیگر تضاد را مستور و بسادگی منتفی سازند. سلسله جنبان دو آلیستی با متد تاکتیک – پروسه پراگما بورژوا، “اولوسیونیسم عامیانه”، با غلطیدن در دنیای شعار و فریبکاری امپریالیستی، سخن و درد دل نمایندۀ امپریالیسم  را نظیر درد دل مردم محروم معرفی می کند. پس از آن، با تجدید حیات اعتراضات غیرقانونی و حدت و شدتِ چراغ سبز امپریالیسم ، “شرایط خارجی را بی تاثیر” اعلام می دارند.  وانگهی، در رد یکجانبه گری و اهمیت اسلوب و ارزیابی همه جانبۀ پدیده ها و رویدادها، حکایت می کنند؛ ” شوی هو جوان”، سه بار به کدخدای ظالم قصبه حمله برد. اما، دو بار بخاطر عدم درک ویژگیهای دو طرف تضاد، شکست خورد و تمامی خطرات از سوی دشمنان را در نظر گرفت با فتح و پیروزی قرین گشت!

دیالکتیک در حقیقت بمعنای جستجو و کنکاش در ماهیت و سرشت اشیاء ست. “ماهیت استعماری و استثماری” امپریالیسم با “شعار” یا حتی”سیاست”، “خواه شعارهای رئیس جمهورهای دولتهای کج و معوج جمهوری موسوم به اسلامی، خاتمی و احمدی و روحانی و ..، خواه فرزند جرج هربرت واکر بوش، نماینده فاز سرمایه داری انحصاری- مالی، یا “ترامپ”، تغییر نمی کند. پارامترهای بنیادی ارتجاعی و امپریالیستی که نمودهای فاجعه بار آن در سراسر ادوار تاریخی بر کسی پوشیده و پنهان نیست، همچنان در دوران ما، بمثابه هستۀ اصول مارکسیست- لنینیست، به قدرت و قوت خود باقی ست. ترامپ و دیگر سکانداران خود نمودی از سرمایه اند و باید در تابعیت از ضرورتهای عینی خود سرمایه، عمل کنند. در جهان، نمایندگان ساختارهای ارتجاعی و امپریالیستی روشن ضمیر و نیک دل و غمخوار و دلسوز و شفیق و .. وجود ندارد. ماهیت تعیین کننده است و نه سیاست!

دیالکتیک ماتریالیستی عامل خارجی در روند تحولات کشورها ، اعم از حمایتها، دخالتها، تبانی نیروهای امپریالیستی – ارتجاعی بمنظور خمودی و کژدیسگی و  تاثیر شگرف و عظیم انقلابهای باشکوه در تعالی تحولات کشورهای دیگر جهان را رد نمیکند. شرایط بین المللی و نیروهای خارجی عامل اصلی و تعیین کننده نیستند. اما، تاثیر “پیش رونده و پس رونده” بر تحولات درونی کشورها دارند. حمایت خارجی از انقلاب مهم است. حتی انقلابات اجتماعی متاثر از سیاستهای بین اللملی بودند. اما، پیش شرط ضروری و الزامی و حیاتی دارد: ” تشکیلات وسیع داخل کشوری”. لیکن، شیوۀ تفکر تجریدی کماکان از خطر امپریالیسم و ارکستر ضد انقلاب چشم میپوشد، دست افشان و پای کوبان قطعۀ موسیقی ” خودبخودی” را می نوازد! قطعاً، بدون توانایی خواندن نت ها نیز میتوان موسیقی نواخت. اما، بسیار گوشخراشی خواهد بود.

امپریالیسم آمریکا از دیرباز سودای یگانه سروری بر بازار جهانی در تقابل با اروپا را در سر می پروراند. قدرتگیری ترامپ، بمثابۀ کنش تهاجمی از مولفه های پیشبرد پروژۀ سروری بر دهکدۀ جهانی است. از آنجاییکه امپریالیسم  ماهیتی استثماری و استعماری دارد. سیاست و چرخشهای مقطعی نیز بر اساس ماهیت مزبور عمل میکنند و فضا را برای مانورهای ریاکارانه و عوام فریبانۀ دیکتاتوری، مهیا میسازند.

سازوکار کشورهای سرمایه داری – امپریالیستی دیگر به گونه ایی نیست که در چارچوب صدور سرمایه تعریف شوند. بلکه، نیازمند ارزش بخشیدن به خود و تثبیت هژمونی بر بازار در مقیاس جهانی اند. این در انقیاد چرخۀ نیروی کار کشورهای سرمایه داری- پیرامونی عینیت و تجلی می یابد و گرانیگاه رقابتهای اعضای عمدۀ خانواده بزرگ را نیز- تشکیل میدهد. کشورهای پیرامونی با روبنای سیاسی ناهمساز پای در رکاب سرمایه داری جهانی از جنبۀ زیربنای اقتصادی با تصویب و اجرای سیاستهای نولیبرالیستی دِین خود را به اعضای عمده در نهایت پستی و زبونی، به اثبات رسانده است. نتیجه: تولید و بازتولید انقیاد و استثمار افزونتر و افزوتتر نیروی کار بویژه در کشورهای پیرامونی ست. در مرحلۀ کنونی سرمایه داری جهانی همانطور که هیچ اختلاف ایدئولوژیکی بین اعضای این خانوادۀ بزرگ نیست و نمیتوان رقابتهای اعضایی که روی بخشی از سرمایه جهانی ایستاده اند با آن یکی را با بلوک شرق و غرب که اصولا یک اختلاف ایدئولوژیک بودند، مقایسه کرد. نمیتوان نیز، ” فرافکنی امپریالیستی” را برتر از تشکیلات وسیع انقلابی که ماشین سرکوب را از هم بپاشاند، بشمار آورد. همانطور که گذار به جامعه ایی حتی دموکرات به رهبری طبقۀ کارگر نمی تواند بوسیلۀ انتقالی ساده در قدرت صورت بگیرد، در شعار ” زنده باد هایدگر”، نیز  نمیگنجد. تضاد بین اعضای عمده سرمایه داری جهانی یک تضاد انفجاری و آنتاگونیستی نیست، بازتولید آن هم در کشورهای سرمایه داری پیرامونی سلطه گر مانند دیکتاتوری حاکم بر طهران، به چنین تضادی تبدیل  نخواهد شد.

سرمایه داری مالی- انحصاری ایران بعنوان عضوی از سرمایه داری جهانی تابع دکترین نئولیبرالیسم اقتصادی است و همواره بر طبق نظم نوین جهانی کار میکند. کشمکشها بین امپریالیسم و رژیم؛ خروج از برجام، تحریم و.. در کلیتی بزرگتر در نظر بگیریم در راستای رقابت امپریالیسم  با چندجانبه گری کمپ اروپا و دیگر اعضاء و هژمونی بر بازار جهانی، است.  امپریالیسم آمریکا هیچگونه تضاد آشتی ناپذیری با دیکتاتوری حاکم بر طهران ندارد و از رژیم و عصیان توده ها بعنوان چماقی در رقابت با کمپ اروپا بهره میجوید.

شایان توجه است؛ برجام ابتکار اروپا بود. بنابراین، تثبیت و تحکیم سروری امپریالیسم بر دهکدۀ جهانی مستلزم مذاکره و برجام دیگری- دلخواه- اوست. در این اثنی، مذاکره و برجام آینده با ” کدخدای بزرگ” ناگزیر به نقل از رفیقی گرانقدر در حکم ” قرارداد سفید امضاء” و همچنان از تابۀ کارگران تلافی می شود و خواهد شد.

در عرصۀ جهانی، بار فزایندۀ سیاستهای امپریالیستی در فاز سرمایه داری مالی- انحصاری هر چه بیشتر بر دوش طبقۀ کارگر است. بدین معنی که خارج از ارادۀ خود موجب توفانهای اعتراضی عنان گسیخته ای در سراسر جهان گشته که هر چه بیشتر طبقۀ کارگر را ضرورتاً به سیاست طبقاتی و مبارزۀ بی امان ضد سرمایه داری جهانی برای سوسیالیسم سوق میدهد. طبقۀ کارگر ایران نیز تحت تاثیر بازتاب کشمکشهای مذکور، تعمیم فقر و  تشدید بینوایی؛ تنزل هفتاد و دو درصدی قدرت خرید، ساده تر به مفهوم سیاسی دولت، نمایندۀ سرمایه مالی در نظام به رهبری خامنه ای، بهتر پی می برد و  چشم انداز ضرورت تشکیل ابزار سازماندهی نبردی طبقاتی، انقلاب و تسخیر قدرت سیاسی، روشنتر می گردد. در این مسیر، لایه هایی که با چیرگی سرمایه مالی و از رده خارج میشوند و آیندۀ خود را تیره و تار می بینند بعلاوۀ تمامی تحقیر شدگان هر چه بیشتر خود را  به طبقۀ کارگر نزدیکتر می بینند. پاسخ پرولتاریا در فاز سرمایه داری مالی- انحصاری، اوج دیکتاتوری سرمایه، هیچگونه دوراهی حمایتی را برنمی تابد و هرآینه ضد امپریالیستی است.

منتها، آنزمان که واقعیات انکارناپذیر تاریخی، قدرت تخریبی، بازدارنده، انحرافی نیروهای امپریالیستی، ارتجاعی- تضییقی، بورژوازی، دستجات اپورتونیست، و راست گرا، بقایای استبداد شکست خوردۀ رضا شاهی بویژه در هنگام جنب و جوش کارگران و زحمتکشان، نادیده گرفته شود. به دیگر سخن،  قائل شدن ماهیتی دوگانه برای امپریالیسم و دیگر نیروهای ارتجاعی- یارگیری از قدرت حاکم در حقیقت بمعنای تعلل در ضرورت درک ماهوی نیروها و پدیده هاست. زیرا، اساساً ماهیت دوگانه وجود ندارد و نیروهای امپریالیستی- ارتجاعی بنا بر ماهیت مخرب و سوداگرانه، نقدی کنکرت و رادیکال می طلبند. وگرنه، شیوۀ درک عملی – عینی تضادها، ماهیت پدیده ها، تجزیه و تحلیل رویدادها برای چیرگی بر وضع موجود به بیراهه می رود. از همین روست که سازمانها و احزاب سیاسی با آغاز پس لرزه های اعتراضات دیماه، ” رهبری مسجل طبقۀ کارگر” را نیز بدست فراموشی می سپارند.

اگر تا دیروز با اعتصابات کارگری تبلیغات راه می انداختند بمحض ظهور پس لرزه های دیماه، بدون برخورداری از نیروی متمرکز و وسیع داخل کشوری، سوژگی و عاملیت طبقۀ کارگر، را از یاد می برند. اسلوبها، متد، تجزیه- تحلیل و بحثها در زمان حساس از تهییج و تبلیغ راجع به سازماندهی کارگران و اتصال به لشکرشان در خیابان بعنوان یگانه راه مبارزه واقعی ضد نیروهای دست راستی، امپریالیستی- ارتجاعی، کاملا دور می گردد. این شیوههای پیاپی انفعالی مبین ژرفایش مضحکۀ عوام گرایی به اسم ” خلق” و کوتاهی از تفهیم سازماندهی و نقش راهبردی و محوری طبقۀ کارگر- از بنیادی ترین اصول نظری- علمی مارکسیسم-لنینیسم- است. رابطه ای متقابل بین پرولتاریا و توده وجود دارد. اما، ارجحیت با رهبری طبقۀ کارگرست که نقش مرکزی و تعیین کننده دارد و اهرم انقلاب است. این، هیچ ربطی به تزهای نظیر رهبری خلق آنارشیستها ندارد. مضاف بر این، ” خلق” گوشت دم توپ سرکوبگران نیست! ایمان به نیروی “خلاق توده ها”،” نه تقدیس ساده لوحانه و زنده باد خلقِ طوطی واری”، بمنظور پی بردن به کُنه ضرورت، ایجاد امکان و بسط اعتراضات به مجرای انقلاب با سازماندهی و رهبری فرهمند طبقۀ کارگر است.

راقم این سطور در حین گفتگویی با افق برابری، تلویزیون حزب کمونیست ایران مورخ 3 بهمن ماه 1396  گفت:

« اعتراضات غیرقانونی سراسری دیماه مظهر بی نظیر و بارز تضاد آشتی ناپذیر بین ستمدیدگان و سرمایه داری حاکم است. رژیم بدلیل ضعف سازماندهی و عدم رهبریت طبقۀ کارگر قادر به سرکوب است. اما، حل و فصل مطالبات رادیکال در چارچوب سرمایه داری حاکم نمیگنجد. بنابراین اعتراضات ادامه خواهند یافت. اما، شورش گرسنگان در تاریخ اگر به رهبری طبقۀ کارگر و سازماندهی نباشد تاریخاً بجهت سوء استفادۀ نیروهای ارتجاعی- فاشیستی- ناسیونالیستی نتیجه ای مصیبت بار خواهد داشت. بنابراین نیازمند تشکیلات وسیع و انقلابی واقعی هستیم. آنگونه که برخی بر طبق عادت می کوشند کمبودها، خطاها، نواقص را تا حد فضیلت ارتقاء دهند بحران انقلابی نیست. بحران انقلابی زمانی ست که پایینیها نخواهند و بالاییها هم نتوانند مثل سابق کنترل یا سرکوب کنند. زمانیکه بحران انقلابی با پیش قراول جنبش انقلابی و اعتصابات کارگری و رهبری انقلابی همه گیر شود وارد فاز شرایط انقلابی میشویم. مضاف بر این، هر موقعیت انقلابی باعث انقلاب نمیگردد . زمانی انقلاب بوقوع می پیوندد، حتی انقلاب سیاسی البته و صد البته به رهبری طبقه کارگر، که  قدرت طبقۀ انقلابی برای به انجام عملیات توده ای انقلابی به قدر کافی توانمند باشد که بتواند دولت قدیم را خرد کند . نیروها و گرایشات انقلابی دچار بحران ژرف و  نیازمند تشکیلات سیاسی – اجتماعی انقلابی و رادیکال در داخلند که سر بزنگاه عمل کند و تنها به صدور اطلاعیه و موضع گیریها که وصف آن در سطور فوق آمد، نپردازند.  جنبشی متشکل از شوراهای روستایی؛ هسته های مخفی؛ فعالیتهای علنی، نیمه علنی مخفی بهمراه بازوی نظامی. اعتراضات اخیر و سرکوب ددمنشانۀ آن نشان داد که اپوزسیون در کارخانه ها، در میان معلمان، پرستاران، حاشیه نشینها، دهقانان، کشاورزان  هسته ها ی انقلابی و همچنین نهادهای اجتماعی داشته باشد که زمانیکه فرودستان اینچنین عظیم بخیابانها سرازیر میشوند انگشت بدهان نماند و قادر باشد نقش پیشقراول را برایشان بازی کند، نه اینکه واکنشی عمل کنند. جنبشی قوی که تنها پایگاه توده ای و اجتماعی نداشته باشد. بلکه با  ایجاد تشکیلات، هسته، نهادهای اجتماعی واقعی، تربیت کادر وانقلابیون مجرب، کنش انقلابی را تا نه تنها سرحد انقلاب و تعیین نظام بعدی سوق دهد. وظیفه همه جانبۀ اگاهی سیاسی و اجتماعی را بین توده ها، «کارگران»، به رغم تمامی خطرها بعهده بگیرد بگونه ای که کارگران با همه و هر گونه موارد خودسری و ظلم و اعمال زور و سوء استفاده اعم از اینکه این موارد مربوط به هر طبقه ای باشد جواب بدهد. توده های ستمدیده زمانیکه تبلیغات جدی سیاسی و افشاگری باشد بطور خودکار دعوت کارگران را می پذیرند.» (1)

 

تحلیل مشخص از شرایط مشخص پس لرزه های اعتراضات غیرقانونی دیماه ایجاب میکرد؛ سازمانها و احزاب انقلابی و مدعی مارکسیسم – لنینیسم در نقش حمایتی –روشنگری- بی درنگ بر پایۀ منافع مشخص طبقاتی به  ضرورت مداخله و رهبری طبقۀ کارگر و حمایت از غریو عدالت طلبانۀ در خیابان، فراخوان دهند، وسعت دید را افزایش دهند، هر گونه توهم، زائیدۀ دسایس نیروهای ارتجاعی- اطلاعاتی در صحنه، را بیرحمانه بشکنند، و آنان را  از کلیۀ خطراتی حالایی و آتی که تهدیدشان میکند باخبر سازد.  گفتنی ست که اعتصابات کارگری قابل توجه ای همزمان با پس لرزه های اعتراضات دیماه در جریان بودند و هستند.

به عنوان نمونه، اعتصاب رانندگان کامیون با شعار ” آی زحمتکشان، آی معلم، درد ما، درد شماست”.

اما، اینگونه نبود و نیست! برخی گرایشات از ضرورت حیاتی سلطۀ طبقۀ کارگر پرهیز و صلای انقلاب را مجدداً حتی در تئوری، به خیابان بی سپر واگذار کردند. در این اثنی، شناساندن و برجسته کردن مهمترین فاعل و عامل انقلاب؛ “طبقۀ کارگر”، پافشاری بر رهبری و سرکردگی این طبقه بواسطۀ درون مایۀ رهایی بخشی شان، در هر اعتراضی برای رهایی انسان از ستم و استثمار جای خود را به “رهبری خلق” آنارشیستی و وصله و پینه های دموکراتهای خوش خیال، لیبرالیستی، پوپولیستی، سوسیال لوسینر، خرده بورژوازی و … داده است.  شیوه ای که  به نفی مبارزۀ انقلابی طبقاتی و ضرورت رهبری طبقۀ کارگر، ضد سازماندهی و سامان دهی، منتهی میشود. این همان عارضۀ بی توجهی به نیروی طبقۀ کارگر و ایزوله شدن از نیروی تعیین کننده ایی می باشد که بلشویکها سالها با آنها جنگیدند تا حزب طراز نوین را بنیان گذاشتند. شایسته است به این نکته اشاره شود؛ یکی از دلایل شکست انقلابات موسوم به بهار عربی ضعف طبقۀ کارگر در ایفای نقش رهبری علیرغم آغازگری و مداخلۀ جانانه، بود. انقلابهای عربی در صورت رهبری طبقۀ کارگر مطمئناً بسیار ارزنده بالیده بودند.

انقلابها صرفاً شورشی عظیم و امری خودجوش توسط همۀ اقشار خلق نیست و از خودآگاهی طبقاتی آغاز و دقیقا از سوی پیشتازان طبقۀ انقلابی- اینجا طبقۀ کارگر- خواه انقلاب سیاسی- خواه اجتماعی- سازماندهی و هدایت میشوند. کمالیابی خواست” نان، کار، مسکن؛ مطالبه ای رادیکال و سوسیالیستی محتاج انقلابی رادیکال به رهبری پیشتازان طبقۀ کارگر است. خط مشی مشخص انقلابی که عالیترین نمود کمالیابی منافع استراتژیک را به سوژه های انقلاب یادآور شود در “مداخلۀ مشترک و سازمان یافته- ایجابی- طبقۀ کارگر و استفاده از پتانسیل حی و حاضر در خیابان” تبیین و تعیین میگردد. چنین خط مشی ناگزیر تاثیرات مخرب ارکستر ضد انقلاب را  برای حمایت از نضج اعتراضات و اعتلاء تا حد جنبش انقلابی، هشدار خواهد داد. کارگران با مساعدت پیشتازان طبقۀ کارگر، و سازماندهی مشترک  نیروی ضربۀ انقلاب و در عین حال رهبر تمام عیار سایر توده های تحت استثمار در خیابان، خواهان نان و کارند.

البته، تمامی تاریخ، داستان بیگانگی پردرد و رنج، مظهر اندیشه، مداخله و ارادۀ آگاهانه است. پیشتازان انقلابی و مارکسیست- لنینیست بعنوان مبلغ و مروج، سازمانده مسلماً ساکت ننشسته و از دیرباز با تشکیل هسته ها و کمیته های انقلابی، تلفیق کار علنی- مخفی، شرکت در اعتصابات روزمرۀ کارگری، میکوشند بر پراکندگی، تحکیم پیوندهای واحدهای کارگری غلبه کنند و راه را برای تکوین نطفه های اولیۀ اتحادیه ها و سازمانهای کارگری ، هموار می سازند. این مساله از آنجاییکه کلیۀ مبارزات روزمرۀ کارگری در مطالبۀ حداقلها نیز با یگان ضد شورش روبرویند امکان انتقال پتانسیل بالفعل از خودانگیخته به آگاهانه را سرعت بخشیده، و تشکیل جنبشی طبقاتی، سیاسی، صف آرایی قهرآمیز طبقۀ کارگر برابر طبقۀ حاکم را، ممکن میسازد.

راه حل انقلابی- عملی- علمی  و ممانعت از هرگونه سوء استفاده ارتجاعی- امپریالیستی از پتانسیل بالفعل و بالقوۀ  اعتراضات در روشنگری میان مبارزات کارگرای پیرامون منافع طبقاتی و نقش راهبردی شان، نشسته است. براستی که اگر فعالیتها و مبارزات بلشویکها دوره های موسوم به سالهای 90  لنین بدان اشاره میکند انجام نمی گرفتند، دورۀ  بعدی، ممکن نبود.

انقلاب در دوران ما مفهوم جدید و پویایی بخود گرفته است؛  دیگر بمعنای واژگونی صرف نیست و اتمام وظایف انقلاب ضد الیگارش پهلوی- به یک ضرورت تبدیل شده است. مارکس و انگلس در خطابیۀ کمیتۀ مرکزی به مجمع کمونیستها در سال 1850 خاطر نشان میسازند؛”پرولتاریا نه به دنبال بورژوازی لیبرال باشد و نه بدنبال خرده بورژوازی دمکرات، بلکه، با حفظ استقلال خود لغو مالکیت خصوصی، لغو طبقات، بنیاد نهادن جامعه ای نو “رادیکالیزه” کند. کارگران با موضع گیری هر چه سریعتر بمثابۀ یک حزب مستقل و حتی برای یک لحظه گمراه نشدن در اثر عبارت پردازیهای دموکراتیک خرده بورژوازی که مانع سازمانیابی مستقل آنها همچون حزبی پرولتری میگردد، بیشترین خدمت را در راه پیروزی خود، انجام دهد”

 

  1. https://www.youtube.com/watch?v=FDbNWGFOSBQ

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بابەتی هاوپۆل

قفس، یادداشت چهارم: پیش‌بند “به یاد سپیده فرهان”

مژگان کاوسی تا کنون دو بار بازداشت شده‌ام و هر دو بار در خانه‌ی خودم؛ …