تجمع کارگران شهرداری آبادان دراعتراض به عدم پرداخت 5ماه حقوق!
صبح امروز6خرداد،حدود 200 کارگر بخش های خدمات و فضای سبز شهرداری آبادان در اعتراض به عدم پرداخت5ماه حقوق، مقابل شهرداری این شهرتجمع کردند.
کارگران حاضر دراین تجمع اعتراضی به خبرنگاران گفتند:در بخش های آسفالت، فضای سبز، خدمات شهری و دیگر بخش های شهرداری آبادان کار می کنند و حدود پنج ماه است که حقوق و مطالبات آنها پرداخت نشده است.
آنها افزودند،این وضعیت زندگی را برای آنان و خانواده هایشان سخت کرده است.
یکی از کارگران معترض نیز گفت:همسان سازی حقوق برای کارکنان شاغل در شهرداری های منطقه ای آبادان انجام نشده است و به عنوان مثال این تفاوت حقوق بین کارگران منطقه 2 و منطقه کار وجود دارد.
جمعی دیگر از کارگران حاضر درتجمع اعتراضی امروز که به سن بازنشستگی رسیده اند گفتند: میزان چهار درصد حق بازنشستگی کارگران که سهم شهرداری است، تاکنون پرداخت نشده و اگرچه بسیاری کارگران به سن بازنشستگی رسیده اند، نتوانسته اند از مزایای بازنشستگی استفاده کنند.
تجمع اعتراضی کارگران پیمانکاری فاز 13 کنگان نسبت به عدم پرداخت مطالباتشان!
صبح امروزشنبه6خرداد،حدود سیصد نفر از کارگران پیمانکاری شاغل در پروژههای فاز 13 کنگان در اعتراض به عدم پرداخت مطالباتشان مقابل دفتر کارفرمای اصلی تجمع کردند.
به گزارش امروز ایلنا درهمین رابطه،این کارگران از طریق یکی از پیمانکاران به نام پایندان در پروژه در دست ساخت یونتهای 101، 104 و 105 فاز 13 کنگان مشغول کارند و بابت مطالبات مزدی زمستان گذشته تاکنون از کارفرمای خود طلبکارند.
به صورت مشخص یک منبع مطلع در همین باره اظهار داشت: کارگران مورد نظر از دی ماه سال گذشته تاکنون برای دریافت معوقات مزدی خود با مشکل مواجه بودهاند.
ادامه تجمعات اعتراضی تاکسیرانان فرودگاهی تهران!
صبح امروز6خرداد، جمعی از تاکسیرانان فرودگاهی تهران همچون روزهای گذشته به اعتراضاتشان ادامه دادند.
ایلنا ازتجمع این رانندگان مقابل وزارت کاروفارس از تجمعشان مقابل وزارت راه خبردادند.
برپایه گزارشات منتشره، اختلاف تاکسیرانی و فرودگاه خمینی، الزام دارا بودن خودرو هیبریدی برای رانندگان تاکسی ویژه فرودگاه به جای خودروهای تولید داخل آریو و سمند و دستورالعمل توقف سرویسگیری رانندگان دارای خودروهای سمند و آریو در فرودگاه خمینی و بیکاری آنها، از دلایل اعتراض رانندگان تاکسی مقابل وزارت راه عنوان شده است.
درهمین رابطه یکی از این تجمع کنندگان گفت: مشکل ما رانندگان تاکسی که امروز مقابل وزارت راه تجمع کردهایم تعدیل یکسری از خودروهای ناوگان تاکسی ویژه فرودگاه است،ما پیش از این خودروی فرسوده خود را با خودروهای تولید داخل سمند و آریو تعویض کردیم اما شهر فرودگاهی امام خمینی الزام کرده است که خودروهای تاکسی ویژه باید تویوتا هیبریدی باشد.
وی با بیان اینکه تجمع کنندگان امروز حدود 800 نفر از رانندگان تاکسی ویژه فرودگاههای خمینی و مهرآباد هستند، گفت: پیش از این هم مقابل مجلس اعتراضهای خود را عنوان کردیم، ما قادر به خرید تویوتا هیبریدی نیستیم زیرا نرخ آن گرانتر است و هزینههای بالایی دارد.
این راننده تاکسی گفت: یک دستگاه خودروی تویوتا هیبریدی حدود 200 میلیون تومان قیمت دارد که باید ماهانه 3.5 میلیون تومان قسط و حدود یک میلیون تومان آبونمان و هزینه بدهیم و جمعاً ماهانه حدود 4 میلیون تومان برای ما هزینه و قسط دارد در حالی که ما رانندگان تاکسی درامد چندانی نداریم.
وی ادامه داد: رانندگان تاکسی 10 درصد حق کمیسیون به شرکت تعاونی تاکسیرانی پرداخت میکنند که این رقم هم پیش از این از ما دریافت شده است اما وقتی به الزام شهر فرودگاهی باید تویوتای هیبریدی داشته باشیم دیگر نمیتوانیم با این خودروهای فعلی فعالیت کنیم و اختلاف تاکسیرانی و شهر فرودگاهی خمینی، کار دست ما داده است.
این راننده تاکسی با انتقاد از اینکه چرا باید خودروی تویوتای هیبریدی خارجی را بر تولیدات داخل ترجیح بدهیم، گفت: یکی از شرکتها که متولی تویوتای هیبریدی است خود این خودروها را وارد میکند و به صورت اجاره به شرط تملیک به راننده میدهد اما ما از نظر مالی توانایی خرید و پرداخت اقساط این تویوتاها را نداریم.
وی افزود: رانندگان تاکسی ویژه فرودگاههای خمینی و مهرآباد زیر نظر شرکت تعاونی تاکسیرانی تهران فعالیت میکنند اما پس از الزام بر وجود خودروهای هیبریدی، اجازه فعالیت به ما را در فرودگاه خمینی ندادند و ممنوعالسرویس شدهایم.
این راننده تاکسی یادآور شد: در حال حاضر حدود 20 روز است که نمیتوانیم فعالیت کنیم و خودروهای ما خوابیدهاند و برای پرداخت اقساط همین خودروهای سمند و آریو هم دچار مشکل شدهایم.
وی یادآور شد: به تازگی فرودگاه مهرآباد هم به تبعیت از فرودگاه خمینی الزام کرده است که خودروهای تاکسی ویژه باید حتماً از نوع تویوتا هیبریدی باشد و این برای رانندگان تاکسی مشکلآفرین شده است.
تجمع اعتراضی کارگران عضو تعاونی مسکن منطقه ۷ قدیم شرکت واحد درشهرداری شهر ری!
کانال تلگرام سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه از مراجعه اعتراضی کارگران عضو تعاونی مسکن منطقه ۷ قدیم شرکت واحد به شهرداری شهر ری خبرداد.
بنابه گزارش همین منبع،با وجود اینکه کارگران تعهدات مالی خود را انجام داده اند واحد مسکونی شان تحویل نشده است.
شادباش سندیکای کارگران شرکت واحد برای تبرئه دو فعال کارگری
شاپور احسانی راد و جعفر عظیم زاده دو فعال کارگری که با حکم شعبه اول دادگاه انقلاب شهر ساوه به اتهام ” اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور ” و ” تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی” هر کدام به یازده سال حبس محکوم شده بودند از سوی شعبه هشتم دادگاه تجدید نظر استان مرکزی از اتهامات مذکور تبرئه شدند.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه لغو احکام محکومیت علیه این دو فعال کارگری را شادباش می گوید و امیدوار است احکام زندان علیه دیگر فعالین صنفی و اعضای سندیکای شرکت واحد ابراهیم مددی، رضا شهابی و داود رضوی نیز به زودی لغو گردد.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
۵خرداد ۱۳۹۶
عدم پرداخت3ماه حقوق کارگران ترمینال سلام
در حالی مدیرعامل شرکت احداث و راهاندازی پایانه سلام هفته گذشته بر به روز شدن پرداخت حقوق کارگران طرف قرارداد این پروژه تاکید کرده بودبنابه گفته تعدادی از کارگران،حقوقشان از اسفندماه سال گذشته تابه امروز پرداخت نشده است.
سعید شاهسواری سه شنبه هفته گذشته به تسنیم گفته بود: ترمینال سلام در وضعیت خوبی به سر میبرد و تا پایان امسال به بهرهبرداری میرسد.
وی با تاکید بر اینکه مشکلی در خصوص پرداختی حقوق نداریم، افزود: خریدهای مورد نیاز پروژه ترمینال سلام به جز پلهای تلسکوپی انجام شده است.
این در حالی است که برخلاف اظهارات مدیرعامل شرکت احداث و راهاندازی پایانه سلام خبر میرسد که کارگران این پروژه حدود سه ماه است که حقوق خود را دریافت نکردهاند.
دیوارهای فرسوده تا کجا قرار است قربانی بگیرند؟
رضا مسلمی
سیزدهم اردیبهشت که تلویزیون را روشن کردیم، فهمیدیم که باز هم قرار است فاجعه بر سرمان آوار شود؛ باز خبر از مرگ است و ریزش و آوار.
حادثه انفجار در معدن زمستان یورت غربی، فاجعهای در ابعاد ملی را رقم زد. غم و اندوه برای این فاجعه در محدوده مرزها هم باقی نماند؛ خیلی ها متاثر شدند و تسلیت گفتند از سفارت افغانستان در تهران گرفته تا وزارت خارجه فرانسه، همه به ایرانیها تسلیت گفتند و ابراز همدردی کردند.
همه این پیام های تسلیت روی کاغذ است و طبیعی است که هیچ کس درد واقعی را نمیفهمد؛ درد واقعی را کارگری متحمل میشود که زنده زیر آوار محبوس میشود و اکسیژن کم میآورد؛ آنقدر در اعماق دو کیلومتری زمین میماند و در بیهوایی دست و پا میزند تا در نهایت جان خود را از دست میدهد؛ درد در چشمان فرزند گریانی است که چند روز کنار محوطه تونلها منتظر میماند ولی پدر برنمیگردد.
به عنوان یک پدر، یک معلم، یک حقوق بگیر، یک ایرانی و یک انسان، فهمیدن درد معدنچیان یورت و خانوادههایشان شاید چندان دشوار نباشد؛ مخصوصا وقتی که با تکرار این قبیل حوادث، دردها و زخمها کهنه نمیشود، هر سال و هر زمان تازه میماند.
حوادث شغلی فقط به کارگران معدن محدود نمیشود؛ چندی قبل فاجعه پلاسکو را داشتیم؛ هر روز کارگران ساختمانی را داریم که یا جان خود را از دست میدهند ویا دچار قطع عضو شده و عمری کنج خانه زمینگیر میشوند.
هر چه جمعیت نیروی کار بیشتر میشود، هر چقدر از سطح استانداردها کاسته می شود و هرچه بدون محابا جلومیرویم، ناامنی محیط کار بیشتر از روز قبل قربانی میگیرد.
ناایمن بودن و عدم رعایت استانداردهای ایمنی به شغل و رده و صنف خاصی محدود نمیشود. خطرات محیط کار حتی جان معلمان را هم گرفته. حمیدرضا گنگوزهی را به خاطر دارید؛ معلم حقالتدریس خاشی که به خاطر نجات جان دانش آموزانش، زیر آوار دیوار ناایمن مدرسه ماند و جان داد. حمیدرضا گنگوزهی معلم دبستان ۵۳ نفری در روستای نوکجوی خاش بود و در زنگ تفریح به همراه معلم دیگر مدرسه متوجه ریزش دیوار اتاق مخروبه در همسایگی ساختمان مدرسه روی بچهها شد و بهسرعت برای نجات دانشآموزان اقدام کرد اما سرعت و قدرت گردباد به حدی زیاد بود که سبب ریزش دیوار شد و معلم فداکار زیر آوار گرفتار و همچنین سبب زخمیشدن عبدالرئوف شهنوازی معلم دیگر نیز شد. معلم شهیدی که هنگام جان باختن، چند ماه معوقات مزدی پرداخت نشده داشت؛ برای ماهها حق التدریسش پرداخت نشده بود ولی با این وجود، او جان خود را در راه نجات دانشآموزانش نثار کرد و به راستی شهید شد.
سالهاست که فعالان صنفی معلمان، ایمن سازی مدارس را یکی از مهمترین مطالبات خود میدانند و این مطالبه را بارها و بارها به مقامات و مسئولان وزارتخانه آموزش و پرورش گوشزد کرده اند؛ در بیانیههای خود به ناایمن بودن بخش قابل توجهی از مدارس و فضاهای آموزشی کشور پرداختهاند؛ در روزنامه ها و رسانه ها از این مساله به کرات گفته اند و به شیوه های مختلف از آنها که در مصدر امور نشستهاند، خواسته اند که مدارس کشور را ایمن سازی کنند.
با وجود همه این پافشاری ها و مطالبه گری ها، هنوز مدارس غیراستاندارد و ناایمن در بخشهایی از کشور علی الخصوص در مناطق محروم و مرزی وجود دارد؛ کلاسهای درس «خشت و گلی»، «سنگ و گلی»، «چوبی»، «کپری»، «درختی» و حتی آغلی در قصر قند بلوچستان و بشاگرد هرمزگان و جنوب کرمان وجود دارد؛ خود وزارت آموزش و پرورش اعلام کرده است که در حال حاضر، یک سوم مدارس و فضاهای آموزشی کشور، ناایمن هستند. علی اصغر فانی، وزیرِ پیشین آموزش و پرورش در جشن آغاز سال تحصیلی ۹۵ با بیان این خبر که ثلث مدارس کشور ناایمن هستند، گفت: تا پایان برنامه ششم توسعه اقتصادی مدارس غیر استاندارد نوسازی و ایمن سازی می شود. وی میزان فضاهای آموزشی و مدارس ساخته شده در سه سال گذشته را ۴ میلیون و۷۰۰هزارمتر مربع اعلام کرد و به راحتی اعتراف کرد که ۳۰ درصد مدارس ساخته شده توسط مردم وخیرین مدرسه ساز بوده است؛ این سخن یعنی این که اگر خیرین و مدرسه سازها نبودند، تعداد فضاهای آموزشی استاندارد از این هم کمتر میبود.
نکته دردناک ماجرا اینجاست که خطر یک مدرسه غیر استاندارد و ناایمن فقط متوجه معلمان نیست؛ دانشآموزان را هم درگیر میکند. معضلی است که میتواند جان دانش آموزان مناطق محروم را هم در معرض خطر قرار دهد.
این روزها میدانی در خاش به نام معلم فداکار، حمیدرضا گنگوزهی، نامگذاری شده است. گنگوزهی ۲۵ ساله، یک پدر بود؛ از او دو فرزند دختر چهار و پنج ساله بنام های عسل و فاطمه برجای مانده است که عسل از بیماری قلبی و سندرم رنج می برد. حالا فرزندان این معلم حقالتدریس بدون سرپرست ماندهاند؛ جای پدر فداکار و زحمتکش در خانه سوت و کور آنها بسیار خالیست. بدون شک هیچ تکریم و بزرگداشتی این جای خالی را پر نمیکند.
به عنوان یک پدر، یک معلم، یک حقوق بگیر، یک ایرانی و یک انسان، فهمیدن درد معدنچیان یورت و خانوادههایشان شاید چندان دشوار نباشد؛ شاید بشود ادعا کرد که میفهمیم خانواده گنگوزهی چه میکشند، شاید وقتی یاد خانواده آتشنشانان شهید حادثه پلاسکو میافتیم اشک هم در چشمانمان حلقه بزند، ولی اینها همه حرف است، همه روی کاغذ است، هیچ کس این دردها را نمی فهمد. گویا، قرار نیست کسی بفهمد…
فرار سرمایهگذار یا حفظ جان کارگر؛ کدامیک مهمتر است؟
وقتی واحدی به بخش خصوصی واگذار میشود، دستمزدها به موقع پرداخت نمیشود؛ خبری از قرارداد و امنیت شغلی نیست و درنهایت، کارفرمایان نه تنها برای ایمنسازی محیط و حفظ جان و سلامتی کارگران هزینه نمیکنند، بلکه از آنچه قرار است رخ بدهد، هیچ هراسی ندارند؛ چراکه بیمههای مسئولیت، مسئولیت را برعهده دارند و غرامت را میپردازند؛ پس علیالقاعده آب در دل کارفرما تکان نمیخورد.
شروع به صحبت میکند، بیحوصله و گرفته است. نمیخواهد اطلاعات زیادی بدهد؛ برایش مهم نیست چقدر قرار است به عنوان غرامت بپردازند یا مسئولان چقدر تعهد بر گردن میگیرند. برایش آنچه قرار است اتفاق بیفتد اهمیتی ندارد؛ وقتی یک کسی اینقدر راحت روز چهارم کارش در تونل محبوس میشود و جان میسپارد، دیگر چه چیز میتواند اهمیت داشته باشد؟
«پسرخاله من تازه چهار روز بود که کارش را در این معدن شروع کرده بود؛ نه آموزش ایمنی دیده بود و نه کار با تجهیزات را بلد بود. تازه روحش هم خبر نداشت که این کار میتواند تا این حد خطرناک باشد. پسرخالهام فقط سی و چند سال داشت.»
اینها را با استیصال و درد میگوید؛ حاضر نیست بیشتر صحبت کند؛ تونل معدن، جرقه اگزوز لوکوموتیو، کمیته حقیقت یاب، بیمه خیاطی و آرایشگری معدنکاران، خصوصی سازی معادن استان گلستان و هر آنچه هست و نیست، حالا دیگر اهمیتی ندارد؛ صحبت از جبران، از پرداخت غرامت، از ایمن سازی معادن حالا دیگر هیچ سودی ندارد؛ ۴۴ معدنچی مُردند؛ آنهم به بدترین شکل ممکن، با گاز متان خفه شدند و زیر آوار ماندند تا جان سپردند….
انفجار معدن زغالسنگ زمستان یورت غربی اولین و آخرین حادثه مرگبار کارگری نبود، اولین بار نبود که کارگران قربانی عدم رعایت اصول ایمنی و ضعف استانداردهای کار شدند و بدون تردید تا اوضاع همین باشد، تا زمانی که کارفرمایان و پیمانکاران، بیخیال و دل آسوده، فقط در فکر پر کردن جیب خود باشند و نظارت بر اجرای قانون نیز در ضعیف ترین شکل ممکن انجام شود، این قبیل حوادث بارها و بارها تکرار خواهد شد.
چند وقت قبل از معدن یورت، تونل متروی قم ریزش کرد؛ این حادثه که بهمن ماه سال گذشته رخ داد، دو کشته برجای گذاشت، در آن حادثه هم کارگران قربانی سهل انگاری کارفرمایان و پیمانکاران شدند؛ مسئولان شهرداری قم همان زمان در مورد حادثه گفتند: دیواره تونل A در ایستگاه ولیعصر قم ریزش کرده است. اما چند روز پس از حادثه همه چیز به راحتی فراموش شد؛ هرگز خبری از علت یابی و کشف جریان حادثه و یا دستگیری و مجازات مسببین و مقصرین احتمالی نشد. اما اگر باز هم کمی قبلتر برگردیم، به چندماه قبلتر از حادثه قم، به حادثه پلاسکو میرسیم به مرگ کارگران کارگاههای کوچک و آتشنشانان در انفجار و ریزش بهت آور و دردناک پلاسکو.
در خردادماه، هنوز کارگران از بهت حادثه یورت خارج نشده بودند که انفجار کارخانه فولاد بویراحمد باز هم کارگران را قربانی کرد؛ تا این لحظه (ظهر ششم خرداد ماه)، دو کارگر با سوختگی صددرصد جان خود را از دست داده اند، یک مصدوم در همین وضعیت در شیراز بستری است و دکترها امیدی به زنده ماندنش ندارند؛ سه مصدوم هم همچنان در اصفهان بستری هستند.
در این بین، چیزی که جلب توجه میکند، خصوصی بودن این واحدهای تولیدی و معدنی است؛ انگار در این مملکت خصوصی سازی واحدها، با فلاکت کارگران گره خوردهاست: وقتی واحدی به بخش خصوصی واگذار میشود، دستمزدها به موقع پرداخت نمی شود؛ خبری از قرارداد و امنیت شغلی نیست و در نهایت، کارفرمایان نه تنها برای ایمن سازی محیط و حفظ جان و سلامتی کارگران هزینه نمیکنند، بلکه از آنچه قرار است رخ بدهد، هیچ هراسی ندارند؛ چرا که بیمههای مسئولیت، مسئولیت را برعهده دارند و غرامت را میپردازند؛ پس علی القاعده آب در دل کارفرما تکان نمیخورد.
کافی است اظهارات یکی از این سرمایهداران، از این شبه کارفرمایان که هنوز نیروی کار را فقط ابزار سودآوری خود میدانند را مرور کنیم تا عمق فاجعه دستمان بیاید:
پس از وقوع حادثه فولاد بویراحمد، رئیس اتاق بازرگانی، صنایع معادن و کشاورزی یاسوج مرکز کهگیلویه و بویراحمد به رسانه ها گفته است: همه مردم کهگیلویه و بویراحمد بویژه فعالان اقتصادی و به خصوص سرمایه گذار بخش خصوصی مجتمع فولاد بویراحمد از انفجار پیش آمده و کشته و زخمی شدن کارگران خود ناراحت و بسیار متاسف هستند. وی چنین اتفاقاتی را طبیعی قلمداد میکند و میگوید متاسفانه برخی با ایجاد حواشی ها سبب بروز برخی رفتارهای نادرست در جامعه میشوند که شایسته است در برابر چنین مباحثی با آرامش و منطق برخورد کرد. ادامه صحبت های کیانی جالب است. میگوید: در اردیبهشت ماه امسال متاسفانه شاهد تلف شدن جان بیش از ۴۰ معدنکار در شمال ایران بودیم و سرمایه گذار آن هیچگاه علاقمند به بروز چنین حادثه ای نبود اما این حادثه پیش آمد و همه مردم را نگران کرد.
وی میافزاید: سرمایهگذاران بخشخصوصی با هزاران زحمت و سختی در بخشهای مختلف سرمایهگذاری کرده و به فکر فراهم کردن بسترهای اشتغالزایی برای افراد جویای کار هستند و با وجود مشقات مختلف کاری می کوشند که نان کارگران خود را تامین کنند و در نهایت تقاضا میکند که زیاد پر و بال به حادثه ندهند و جوسازی نکنند؛ مبادا که سرمایهگذار استان فرار کند. او می گوید: حادثه مجتمع فولاد یاسوج، سبب نگرانی سرمایه گذار بخش خصوصی بیشتر از همگان شده و نباید با رفتارهای حاشیه ساز بدنبال فرار سرمایهگذاران از این استان بود!
این نمونه ای از نگاهی است که در بخش به اصطلاح خصوصی حاکم است؛ نگاهی که به جذب سرمایه بیش از حفظ جان کارگر اهمیت میدهد.
وقتی از او که نامش را هم نمیدانم میپرسم که فکر میکنی سطح ایمنی در معدن یورت چطور بوده، در پاسخ میگوید: من از این چیزها سر در نمیآورم؛ از روز حادثه تا حالا، هزارتا کارشناس در موردش نظر داده اند؛ بروید از همانها بپرسید؛ اما همین که پسرخاله من بعدِ چهار روز کارکردن جانش را از دست میدهد؛ کلی حرف برای گفتن دارد؛ شما خودتان تا تَهَش بروید..
این روزها همه منتظرند ببینند از کمیته حقیقت یاب چیزی بیرون میآید یا نه و آیا مقصر یا مقصران مجازات میشوند یا خیر؛ هرچند نمی شود انتظار چندانی داشت ؛ با این فضایی که در بخش خصوصی حاکم است و با این تفکرعلیحده که این به اصطلاح سرمایهگزاران و حامیانشان دارند و با این بوروکراسی سرگیجه آور و پر کش و قوس روندهای تشخیص و حقیقت یابی، کُمِیت این قبیل کمیته ها طبیعی است که همچنان لنگ میزند….
بخشی ازیک گزارش ایلنا بتاریخ6خرداد
سومین کارگرمجروح حادثه کارخانه فولاد یاسوج جان باخت
سومین کارگر حادثه فولاد بویراحمد به نام قاسم پشت چمن به دلیل سوختگی بالای 90 درصد در ساعت 11 و 59 دقیقه ظهرامروز6خرداد در بیمارستان صدرای شیراز فوت شد.
جان باختن یک کارگر ساختمانی در شهرستان ایوان زیرآوار!
روزگذشته(5خرداد)،یک کارگر ساختمانی به علت فروریختن دیوار در شهرستان ایوان جان خود را از دست داد.
درهمین رابطه امروزپلیس استان ایلام اعلام کرد: یک کارگر ساختمانی در شهرستان ایوان از توابع استان ایلام دیروز به علت فروریختن دیوار جان خود را از دست داد.
ششم خردادماه1396