مارکس [در نامهیی به روگه] میگوید:”نوسازی آگاهی فقط و فقط در این است که دنیا را به آگاهی خودش آگاه سازیم، آن را از رویایی که درباب خود میپرورد، بیدار کنیم، کنشهایش را برایش توضیح دهیم … آن گاه آشکار خواهد شد که دنیا از مدتها پیش رویای چیزی را در سر دارد که اکنون برای داشتن واقعی آن فقط باید به آگاهی دست یابد.”
بارها و بارها كلمه استثمار به گوشمان خورده است و شايد با شنيدن آن ذهنمان به سمت نظام هاي فئودالي و سرواژ سوق پيدا كند ويا اينكه در حالت پيشرفته تر كشورهاي امپرياليست به خاطرمان آيد ولي در واقع نبايد چنين تصور گردد چون اين روزها استثمار از رگ گردن نيز به ما نزديك تر است . استثمار در ايران تا جايي پيش رفته كه استثمارگران با به وجود آوردن وضعيت موجود سعي در بهره كشي بيشتر و به اوج رساندن آن مي كنند. بسياري از كارگران مي دانند كه استثمار مي شوند اما نميدانند به چه شكلي و اين حاصل نا آگاهي طبقه كارگر است ، تا زماني كه كارگران از آن بي خبر باشند موجبات استثمار بيشترشان توسط سيستم بورژوازي را فراهم مي كنند. حال اميدواريم كه با استفاده از اين مطالب سهمي هر چندان هم كه باشد در راه روشن نمودن طبقه اكثريت جامعه داشته باشيم.
استثمار را به سه دوره تقسيم كرده اند
- عريان يا برده داري: به دو طبقه اصلي برده و صاحبان برده تقسيم شده بود كه در آن برده ابزار توليد و خريد و فروش بود. كل 24 ساعت در اختيار مالك قرار داشت و كل كار برده اجباري و اضافي بود كه در قبال آن غذايي ناچيز براي ادامه توليد كار اضافي از مالك خود دريافت مي كرد .اين شيوه تا قرن 19 در امريكا ادامه داشت . در اين شيوه ، استثمار به صورت كاملاً عريان مشخص است.
- 2. نيمه عريان و به يا عبارتي فئودالي:برده و برده دار جاي خود را به دو طبقه رعيت و فئودال دادند اين شيوه به اين شكل استثمار تغيير پيدا كرد كه رعيت قطعه اي از زمين فئودال را تحويل مي گيرد و در انتها محصول كار خويش را با فئودال حتي تا دو سوم تقسيم مي كرد. علاوه بر اين هرگاه كه فئودال مي خواست بايد گاهي تا يك دوم زمان كارخود را به شكل بيگاري (بدون دستمزد) كار اجباري مي كرد.در اين شيوه نيز كار به صورت نيمه عريان مشهود است (براي مثال سه روز كار براي خود و سه روز كار اضافي براي فئودال [پنهان] ) اين شيوه در ايران تا سال 1963 وجود داشت كه بعد از آن نيز دستخوش حوادثي گرديد.
- 3. از همه مهمتر و حاضرتر پنهان يا همان سرمايه داري : با آغاز انقلاب هاي بورژوايي نظام فئودالي از بين رفت و تاجران به سرمايه داران و رعايا به كارگر مبدل گشتند يعني به اصطلاح زمين هم از رعيت گرفته صاحب هيچ كالايي نيست و اين بار تنها نيروي كار خويش است كه در بازو و مغز اوست كه براي او مي ماند تا بفروشد و از طريق آن امرار معاش نمايد.استثمار در نظام سرمايه داري به صورت پنهان است به اين شكل كه سرمايه دار با در اختيار داشتن مالكيت وسايل توليد فروشندگان نيروي كار را به كار وا مي دارد . ناگفته نماند كه باتوجه به رشد جهان كارگر و سرمايه دار داراي اشكال مختلفي گشته كه از حوصله اين بحث خارج است.
در اينجا پنهان بودن اين نوع استثمار را شرح مي دهيم زيرا تشخيص دادن آن مقداري گنگ و سخت است.
كارل ماركس بزرگ فرزانه قرن نوزدهم در مباحث اقتصاد سياسي از اصطلاحاتي استفاده نموده كه ما نيز از همان مطالب سود مي بريم .
كار: سرمايه اي است كه به صورت كالا در دست سرمايه دار قرار دارد. نیرویکار کالایی است که در بازوان و مغز کارگر به صورت انرژی ماهیچهای و شعور علمی – اجتماعی وجود دارد. این کالا مانند دیگر کالاها، خرید و فروش میشود. به عبارت دیگر در کارخانه و در حین انجام فعالیت عملی، نیرویکار به کار تبدیل میگردد و در کالای تولیدی ذخیره و نمود پیدا میکند. یعنی هرگونه فعالیت تولیدی که عملا” کارگر انجام میدهد، نیروی کار را به کار تبدیل میکند. کار به کارگر تعلق ندارد، بلکه مالک آن صاحبکار (سرمایهدار) است. کار کارگر از دستش ربوده میشود، او فقط مالک نیروی کار خودش است.
كارگر: كسي كه نيروي كار خويش را به سرمايه دار در عوض كار مزدي (كاري كه سرمايه توليد مي كند)مي فروشد و به صورت كار مرده در كالا ذخيره مي شود كارگر گويند در نظام سرمایهداری بیشترین تعداد افراد جامعه را کارگران تشکیل میدهند. کارگران طبقهی اصلی و اکثریت هر جامعهای را شامل میشوند.
كار لازم: کارلازم کاری است برای زنده ماندن، که اگر ما معادل آن را پول دریافت کنیم، به آن دستمزد میگویند. کارلازم در جوامع گذشته وجود داشته است و در جامعهی آینده هم وجود خواهد داشت؛ چون معادل زنده ماندن است.
كار اضافي: کاری که هر انسان کارگری در جوامع طبقاتی، علاوه بر کار لازم انجام میدهد، کار اضافی گویند. کار اضافی به صورت رایگان و بدون دریافت معوض، صورت میگیرد. کاراضافی معادل(همارز) ندارد. کاراضافی آشکار نیست، بلکه پنهان است و در قالب روزکار قرار میگیرد. کاراضافی منشاء استثمار انسان از انسان است. پس کاراضافی کاری است که کارگران بدون دریافت هیچ پولی برای سرمایهدار انجام میدهند.
یعنی کاراضافی= کار بدون پول
کارلازم معادل دارد اما کار اضافی معادل ندارد. معادل کارلازم دستمزد است اما معادل کاراضافی عدد صفر و رایگان است.
ارزش اضافي: كار اضافي كه داراي ارزش است و داراي بها و قيمت مي باشد ارزش اضافي است .
سرمايه متغير: بخشی از سرمایهی شخص سرمایهدار که به مصرف خرید نیروی کار کارگران میشود و به عنوان دستمزد به آنان پرداخت میگردد.
سرمايه ثابت: . بخش دیگر از سرمایهی سرمايه دار که به مصرف خرید زمین، ساختمان، وسایل و تاسیسات کارخانه، مواد خام، مواد سوختی، آب، برق، تلفن و غیره (به غیر از نیرویکار) میگردد.
فرمول زير ميزان درصد استثمار را نشان مي دهد :
بدون شك باتوجه به نظام حاكم آمار روشني از تعداد كارگران مولد و ميزان ارزش اضافي توليد شده توسط آنان نيست ولي در مقاله اي كه در آن آقاي سهراب شباهنگ در نشريه خيزش منتشر نمود به صورت كلي و باتوجه به برآورد 10 ساله مشاغلان و آخرين آمار در دست در سال 1386 خورشيدي و همچنين باتوجه به پارامترهاي مختلف در نظر گرفته ميزان نرخ استثمار كارگران ايراني را مقداري در حدود 420 درصد به دست آورده اند به عبارت ساده تر كل توليد يك كارگر در ماه در همين سال برابر 1560000 تومان بوده كه از اين مقدار 1260000 تومان آن ارزش اضافي بوده كه به جيب سرمايه دار مي رود و تنها 300 هزار تومان آن مزد كارگر مي باشد.
و اين در حاليست كه با توجه به اينكه طبق ماده 51 قانون كار جمهوري اسلامي ميزان كاري كه كارگر در طول يك هفته انجام دهد نبايد بيشتر از 44 ساعت باشد يعني حدود 7 ساعت و 20 دقيقه در روز يا به عبارتي همان حالت عرف 8 ساعت در روز در برابر حقوق ساعتي 3693 تومان در سال 2015 تعريف شده كه اگر قيمت دلار را به صورت ميانگين همين مقدار قراردهيم يعني:
دستمزد هر كارگر ايراني 1 دلار مي باشد يعني اگر ميانگين ساعات كار در ماه را 220 ساعت در نظر بگيريم ماهانه 220 دلار بدست مي آيد . در اين صورت در سال براي 2640 ساعت 2640 دلار دستمزد دريافت مي كند.
به عبارتي دستمزد ساليانه در حدود 2640 دلار .
حال همين ميزان را نه براي كشوري همچون امريكا يا سوئيس بلكه براي كشوري بحران زده همانند يونان در نظر بگيريم 19576 دلار براي 2042 ساعت كار در طول يك سال مي باشد.
ما سازمان همكاري و توسعه اقتصادي Organisation for Economic Co-operation and Development و يا OECD را فعلاً به عنوان مرجع قرار مي دهيم كه معمولا كشورهاي سرمايه داري در آن عضو هستند و يكي از اهداف آن ارتقاي سطح زندگي و سياست هاي اقتصادي در سطح جهاني است . هرچند كه اين سازمان سازماني سرمايه داريست ولي براي مقايسه دولت سرمايه داري مانند ايران با ساير كشور هاي سرمايه داري خالي از لطف نيست. اين سازمان ساعات كار كارگران و همچنين ميزان درآمد كشورهاي عضو خود را به شكل زير نشان مي دهد . قابل عرض اينكه ايران عضو اين سازمان نمي باشد ولي براي تعيين قياس ايران با اين سازمان آورده مي شود.
مشخص است كه شدت اسثمار در ايران تا چه اندازه ايست . بعضي از دولت مردان و بورژوايي هاي حاضر بهانه اي همچون اينكه تعداد روزهاي تعطيل در ايران بالاست سعي در تشديد استثمار دارند كه شكل زير حاكي از كذب بودن اين ادعاي سرمايه داران است .
سرمايه داران براي تدام حيات خود واستثمار هر چه بيشتر كارگران سعي بر اين دارند كه ارزش هاي اضافي را در حالت هاي مختلف به خورد پرولتاريا دهند آنها با پنهان كردن ارزش اضافي در قالب هايي چون نوسازي و تسريع عملكرد تكنولوژي وسايل توليد ويا ترفندهايي ديگر سعي در بالا بردن سود خود و بيشتر نمودن اسثمار دارند.
سرمايه دار تشنه افزايش ارزش اضافي است به نحوي كه هرچه ارزش اضافي رشد يابد انباشت سرمايه بيشتر و تركيب ارگانيك بالاتر در نتيجه نيروي كاري كه در روند توليد جذب مي شوند كمتر مي نمايد بدين ترتيب بخش بزرگي از جامعه از كمترين وسيله توليد براي معاش خود وخانواده شان باز مانده و هيچ كاري پيدا نمي كنند. در اين حالت ارتش عظيمي از بيكاران شكل ميگيرد ويا به نوعي در حال حاضر شكل گرفته و به اين وسيله با تهديد كردن كارگران به اخراج بهانه هرچه بيشتر بهره كشي از آنان را فراهم نمايند.
اين ارزش هاي اضافي توليد شده توسط كارگران از طريق كارفرمايان دوباره از جهات مختلف به چرخه سرمايه داري برگشته و موجبات هر چه بيشتر استثمار را فراهم مي كند ويا مقداري از آن به صورت ماليات و.. به دولت براي ميل به اهداف نظامي گري و شوونيستي براي ادامه حيات خود و پاسداري از سرمايه داري هزينه مي گردد.
دولت سرمايه داري ايران نه تنها عملكردش به صورت بورژوايي خاص نيست بلكه سعي در تداوم مكانيسم اوليگارشي قدرت و ثروت واهداف پان اسلاميست خود است . متاسفانه اشرافيت كارگري در مناطق مختلف باعث تقسيم شدن طبقه كارگر به يقه سفيد(اداري و كارمندي) و يقه آبي ها (كارگري) كه خود حربه سرمايه داران مي باشد موجب شكاف ميان اين قشر گرديده كه اميدواريم با شناخت بيشتر اين شكاف ها از بين برود.
و اما در مناطق كردنشين ايران وضع از اين هم وخيم تر است چرا كه نظام سرمايه داري جمهوري اسلامي با محدود ساختن كليه عمليات وتوليدات به شيوه هاي مختلف باعث به اوج رساندن استثمار در اين مناطق شده است به نحوي كه خيل عظيمي از مردم اين مناطق از روي ناچاري تن به كار براي سيستم سرمايه داري چه در مناطق خود و چه در ساير نقاط ايران و شهرهاي بزرگ دهند تا جايي كه فقر روز افزون و بيكاري با توجه به اينكه بيش از 70 درصد جمعيت اين مناطق را كارگران و خانواده هايشان تشكيل مي دهد روز به روز افزون و گلوي آنان را بيشتر مي فشارد.مناطق كردنشين ايران اين روزها با موضوعي براي مثال كولبري دست و پنجه نرم مي كنند كه خود نماد دو نوع استثمار است يكي بيكاري به وجود آمده در اين مناطق كه آنها را به چنين كارهايي وا مي دارد كه يكي از مشتقات سرمايه داريست و دومين نوع استثمار سودجويان و سوداگراني كه از اين شرايط سوء استفاده نموده و با استثمار آنان از آب گل آلود ماهي گرفته و براي به جيب زدن ثروتي هنگفت با اين افراد چنين معامله اي را مي نمايند.
حال باتوجه به تفاسير بالا به اين نتيجه خواهيم رسيد كه جامعه كارگري براي رسيدن به سيستمي سوسياليستي هرچه بيشتر بايد تلاش خود را درجهت افزايش آگاهي و دفاع از اصل برابري خود و همچنين تبديل ايدئولوژي حاكم به يك شناخت و آگاهي جمعي براي در هم شكستن استثمار پنهان و مقابله با آن مبدل سازد.