شه‌ممه‌ 23 تشرینی دووه‌م 2024

کاریکلماتورهای از:خالدبایزیدی(دلیر)

به فرزندان مام میهنم که ازطرف حکمرانان مستبدبه تنگ آمده اندوروزبه روزحلقه ی زندگی رابررویشان تنگ تروتنگ تر می کنند

وبه ناچاراین سرمایه های مام میهن به زندگی خودپایان می دهند

1-وقتی که مرد همه پرندگان درآسمان برایش هق هق گریستند

2-وقتی که مرد پرندگان تاب گریه رانیاوردند وبغض کرده برایوان خانه اش پروبال زدند

3-وقتی که مرد باران واپسین گریه اش را به امانت به قطره قطره های بارانی اش سپرد

4-وقتی که مرد همه آرزوهای ناکام اش پیرهن سیه پوشیدندودرمجلس ترحیم اش بماتم واندوه نشستند

5-وقتی که مرد آسمان بغض کرد و کرور کرور بارید وبه مرده شورگفت:نشورداش…من خودم می شویم اش

6-وقتی که مرد مادرش آنقدرگریست تاکه آب شیرین دریا«شور»شدوماهیان درشوری آب مردند

7-وقتی که مرد آرزوهایش بغض کرده گفتند:داشتیم به رویاهایش نزدیک می شدیم

8-وقتی که مرد آرزوهایش دیگرتاب تنهایی رانیاوردندوازپلی خودرابه پائین انداختند

9-وقتی که مرد درخت بیدباغچه اش ازغم وفراق اش کمرش خم گشت

10-وقتی که مرد خدابه اندوه نشست وگفت:ازچه آرزوهایش رابرنیاورده ام

11-وقتی که مرد همه آرزوهایش خودراانتحارکردندوگفتند:بعدازتو آرزوی نداریم

12-وقتی که مرد قطارآرزوهایش آزایستگاه مرگ برای همیشه بازایستاد

13-وقتی که مرد درواپسین نگاه اش به زندگی تف انداخت

14-وقتی که مرد عقربه های ساعت مچی اش باندوه وماتم واپسین لحظه های زیستن اش رامی نواخت

15-وقتی که مرد عقربه های ساعت مچی اش هیچ میل به بازایستادن قلب اش رانداشت

16-وقتی که مرد کفش های تازه اش حکایت راههای نرفته رابرایش می گفت

17-وقتی که مرد ماهی درچشم های دریایی اش آب تنی می کرد

18-وقتی که مرد غمهای قدونیم قداش چون فرزندان اش دوروبراش راگرفته بودندومویه می کردند

20-وقتی که مرد بهارشکوفه های درخت اش رابه پائیزسپردوجسدبی جان اش رازیرانبوه برگهای زردمدفون کرد

21-وقی که مرد باران چه اندوهگینانه روی جای پاهایش گام برمی داشت

22-وقتی که مرد روبه غمهایش کردوگفت:بعدازمن غمهایتان بهاری بادوگاه گاهی یادی ازغم های جاودانه ام بکنید

23-وقتی که مرد گفت :میمیرم تاکه شایداین باربه«شادی»به خشت بیفتم

24-وقتی که مرد گفت:آخرکجای جهان دیده اید…که ماهی درخشکی زندگی کند

 

بابەتی هاوپۆل

قفس، یادداشت چهارم: پیش‌بند “به یاد سپیده فرهان”

مژگان کاوسی تا کنون دو بار بازداشت شده‌ام و هر دو بار در خانه‌ی خودم؛ …