چندی پیش آقای فرج سرکوهی نوشت:«فرهنگی کاران امنیتی»، در هر نوشتە خود بهمنی از دشنام، دروغ، جعل و ضد اطلاعات را بر روشنفکران مستقل غیرحکومتی، چپ ها، لیبرال های غیرحکومتی و سکولارها آوار می کنند با این ادعا که «می خواهند گفت و گو کنند»… اصل مقالە (١)
بە نظر من، بررسی و تحلیل شیوە عمل «فرهنگی کاران امنیتی» نظام و خنثی سازی ترفندها آنها برای منتقدین و مخالفین رهبر جمهوری اسلامی، اهمیت حیاتی دارد.برای خامنەای و شرکای نظامش نهان ماندن فساد، بیلیاقتی و عدم پایبندی منسوبین بە رهبری نظام بە قوانین ممکن نیست.
در واقع مردم در اجتماع بە صورت عادی و حتی بدون توجە ویژە از میلیاردر شدن، اعمال نفوذ و سوءاستفادە این مسئولین از قدرت ماوراء قانون آگاهاند.آنها را از قدیمالیام در کوچە و بازار شناختەاند و از شیوە ترقی و راە ثروتاندوزی آنها باخبرند. کتمان این حقایق از جانب حکومت در قضاوت مردم نسبت بە این منسوبین هیچ دستاوردی نداشتە است. مثلا این سخن خامنەای “کشش ندهید” در مورد فساد ٣٠ میلیارد تومانی بە جک روز و وسیلەای برای مزاح در شبکەهای اجتماعی تبدیل گشت.مطمئنا حکومت قادر است کە از افشای ابعاد فسادهای اقتصادی جلو گیری نماید (همچنانکە در قضیە فاش شدن فساد انجام گرفتە بە وسیلە بابک زنجانی از برملا شدن فساد مسئولان جلوگیری بە عمل امد) اما همچنانکە ذکر شد نظام قادر نیست کە پاکداستی و لیاقت مهرەهای خود را بە مردم القا نماید. بر همین اساس نیروهای امنیتی و اطلاعاتی با “دروغ،جعل، بهتان و اتهامات واهی” منتقدین داخلی را نشانە رفتەاند تا آنها را فاسدتر و بیاعتبارتر از مسئولین حکومتی نشان دهند.
بهتان شرم آور نسبت بە محمد نوریزاد، جعل خبر سراسر کذب در مورد مهدی خزعلی و تولید مطالب نامربوط و بیاساس جهت مخدوش نشان دادن استدلالهای منطقی آقای صادق زیبا کلام را میتوان بر همین پایە تحلیل نمود. البتە ملاقات خانم نسرین ستودە و آقای جعفر پناهی با هیئت پارلمان اروپا از مرز واکنش «فرهنگی کاران امنیتی» و «امنیتی کاران فرهنگی» گذشت و بە وسیلەای جهت مجادلە نیروهای متفاوت درون حکومت انجامید و بە شکستە شدن درب منزل و غارت خانەی نسرین ستودە منجر گشت.
برای آشنایی بیشتر با شیوە کار این محفل سری بە صفحە یکی از این «فرهنگی کاران امنیتی» کە از جانب کیهان برای منطقی نشان دادن مطالبش، لقب “مشاور کروبی” بە وی اعطا شدە است اما بە آقای کروبی و همفکرانش بهتان میزند، میروم و تعدادی از پستهای مختلف وی را بە اجمال مرور میکنم.
یکی از پستهای این «فرهنگی کار امنیتی»: از رزم آرا تا زیباکلام!
(در مورد نامە سرگشادە زیباکلام بە حمید رسایی)
ایشان نوشتەاند: “بدون داوری در مورد محتوای قابل مناقشه اظهارات آقای زیباکلام در نامه مزبور که اظهارات شرم آور تیمسار رزم آرا را “تداعی به ذهن می کند” آنجا که با زدن چوب حراج بر صنعت نفت کشور ابراز لحیه فرمودند که: «ایرانی ها عرضه ساختن یک آفتابه را هم ندارند» !!! پ.نقل قول ( به ذهن تداعی می کند، صحیح است)
ایشان تلاشهای هستەای حکومت را با “ملیکردن صنعت نفت مقایسە نمودەاند و بە خیال خود هنوز در مورد محتوای نامە اظهار نظر نفرمودەاند!در پست بعدی خاطرەای را از پدرشان کە در ارتش شاهنشاهی خدمت کردە و سال گذشتە فوت نمودەاند، نقل میکند و آن را بە مسائل مطرح در نامە آقای زیبا کلام مرتبط میکند. چنین مینویسد: روزی در محل خدمت قطعه ای از قطعات هواپیما از دستش به زمین افتاد و یکی از مستشاران آمریکائی حاضر در محل (!) ابوی را مورد مواخذه قرار داد و آن خدابیآمرز هم نگذاشت و نه برداشت و با کوبیدن یک سیلی به گوش آن اجنبی بر سرش فریاد زد که:به تو چه!؟ مملکت خودمه و اینم (قطعه هواپیما) مال خودمونه. اصلاً می خواهم بشکنمش.”
در ادمە آنرا بدین شیوە بە نامە زیباکلام بە رسایی پیوند میزند:” جناب آقای زیباکلام، مرقومه شریفه شما در مورد ضرورت واگذاری انرژی هسته ای بدلیل نارضایتی «کدخدا» رویت شد. محترمانه به آن «کدخدا» بفرمائید:بهمن ماه 57 در این مملکت انقلابی صورت گرفت که بعد از آن ایرانیان مصمم شدند استقلال خود را به بهای «دست تفقد شما بر سرشان» در معرض حراج نگذارند و دیگر قد رعنای خود را با مکیال مُعـَوَج شما گـز نکنند!
لذا بقول ابوی به ایشان بفرمائید: «به شما چه؟» اصلاً ما می خواهیم مملکت مان را با دست خود آتش زده و به دریا بریزیم!” پ.نقل قولنخست، در این پست بە خوانندە القا میکند کە مواخذە پدرشان بە وسیلە مستشار آمریکائی ناشی از تفکر استعماری مستشار آمریکائی و عمل پدر آقای “فرهنگی کار امنیتی” برخواستە از خصلت استعمار ستیزی ایشان بودە است!
مشخص است کە وظیفەی هر مستشار یا مربی ایجاب میکند کە بە کارآموزان ، دقت، مهارت و شایستگی را آموزش دهد و کارآموزی سهل انگار را نکوهش کند. دوم، این پست از جوانب مختلف قابل بررسی است ولی از حوصلە این نوشتە خارج است. تنها بە این مطلب اشارە کنم کە این مملکت همچنانکە متعلق بە این فرهنگی کار امنیتی است بە آقای صادق زیباکلام هم تعلق دارد.
لاجرم، بە دریا ریختن و آتش زدن اموال کشور، همچنانکە در ٣٥ سال اخیر انجام گرفتەاست اگر بە اجانب ارتباطی نداشتە باشد، قاعدتا باید بە ایرانیان از جملە آقای زیباکلام مربوط باشد. (هرچند بدون شک آمریکا بە دلیل فروش محصولات برای نوسازی، از این آتش زدنها استقبال میکند). روشن است کە مسئلە اصلی سلب حق اظهار نظر از امثال صادق زیباکلام در امور کشور است نە نگرانی از دخالت آمریکا در امور کشور.
البتە نامە دردمندانە آقای زیباکلام حاوی دفاع از اجانب نبودە و نیست بلکە شخص ایشان بە عنوان یک شخص متخصص در امور ایران، در مورد موضوع هستەای اظهار نظر کردەاند و بە خوبی نشان دادەاند کە مسئلە هستەای برای اقتصاد ایران فاجعە بودە است نە موضوعی قابل افتخار، همچنانکە رسانەهای حکومت در پی القای آن هستند.
در نتیجە “فرهنگی کار امنیتی” با پیش کشیدن موضوع اجانب، علاوە بر اینکە در صدد خفە نمودن زیبا کلام هست، بە صورت غیر مستقیم بە ایشان اتهام وابستگی بە آمریکا را میزنند تا راە برخوردهای امنیتی با ایشان را در آیندە هموار نمایند.بررسی پستی دیگر بە نام” فکاهی ـ تراژدی حقوق بشر، از همین فرهنگی کار امنیتی.”
در این پست اشارە میکند کە در محل زندگی آنها در «اسکاتسدیل» واقع در ایالت آریزونا آمریکا محوطه ای غیر مسکونی وجود دارد که هر چند وقت یک بار زنان زندانی را با دست ها و پاها و کمرهای در زنجیر برای بیگاری به این محل آورده و آنها را مجبور به پاکسازی محل و کندن علف های هرز و خار و خاشاک می کنند! و در ادامە با “یکی پنداشتن زندانیان سیاسی با مجرمان و متخلفان (تنها بە دلیل تشابە نام محل نگهدارای این دو دستە “زندان”) مینویسد:” حال تصورش را بکنید چنین رفتاری با زنان در ایران می شد و فرضاً نسرین ستوده یا شبنم مددزاده یا ژیلا بنی یعقوب و یا زنان معمولی در زندان را در «غل و زنجیر» مجبور به چنین اموری می کردند!!!” پ.نقل قول
نخست باید بە یاد این “فرهنگی کار امیتی” آورد کە نقض حقوق بشر در آمریکا از جانب سازمانهای دفاع از حقوق بشر بە کررات محکوم گشتە است. و این محکومیتها در رسانەهای مدینە فاضلە ایشان “حکومت ولایت فقیە” بە گستردگی بازتاب یافتە است.
دوم، باید متذکر گشت کە، هر “گردی، گردو نیست و تفاوت “نسرین ستوده، شبنم مددزاده و ژیلا بنی یعقوب ” با این زندانیان کە بدون شک رعایت شان انسانی آنها ضروری است، در این نکتە است کە زنان زندانی سیاسی ایرانی بە خاطر تخلف از قوانین زندانی نشدەاند بلکە بە جرم “دفاع از حقوق مردم” و اعتراض بە “تخلف مسئولین نظام از قوانین خود حکومت” زندانی گشتەاند و فرهنگی کار امنیتی بە نیکی میدانند کە در آمریکا حتی یک نفر بە خاطر ابرازە عقیدە زندانی نیست.
بدون شک خانمها “نسرین ستوده، شبنم مددزاده و ژیلا بنی یعقوب” در هر اجتماع دمکراتیکی افتخار اجتماع محسوب میگردند و آنها کە باید غل و زنجیر گردند منسوبین قانون گریز، شکنجەگر، و قاتل ولی فقیە هستند نە زنان مدافع حقوق بشر.
نامبردە پستهای متفاوت دیگری را در مورد آقایان میرحسین موسوی، مهدی کروبی، محمد نوریزاد، مهدی خزعلی و… بە رشتە تحریر در آوردە است کە مجال پرداختن بە همە آنها نیست.
١- http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=57965