شه‌ممه‌ 23 تشرینی دووه‌م 2024

ابر انسان کورد / ریبوار معروف زاده

تاریخ بشریت رقابت و نزاعی سیکل وار است از انسان به‌ انسان، که‌ از سطح خرد و فردیت در میان اندیشه‌ و کردار انسانها به‌ سمت کلان و جوامع پیش رفته‌‌ و در میان ادیان، ایدئولوژی و ملتها بر سر خاک، دریا، ثروت و قدرت پدیدار و مجددا گریبانگیر انسان میشود. در زمان و مکان متفاوت بر سر یک موضوع اظهارنظر، نوشتار و برخوردهای متفاوتی صورت گرفته‌‌ و سرانجام “حقایق” مختلفی نیز تبلور یافته‌اند. حقیقت تاریخ عبارت است از مواجهه‌ی مداوم میان خدا و انسان، آسمان و زمین، خاک و دریا، دین و علم، اخلاق و سیاست، اشغالگر و رهایی طلب، قدرت طلب و آزادیخواه‌ و سرانجام قاتلان و نوع دوستان. در تاریخ ملت کرد حقیقت قاضی محمد را تعقیب میکنیم، دوباره‌ دادگاهی تشکیل میدهیم تا دریابیم که‌ شخصیت، تعهد و اخلاق قاضی محمد، اندیشه‌ و اعمال او و نوع حیات و مرگ وی از چه‌ جنبه‌ی “وجودی” برخوردار است؟ افقها و ویژگیهای شخصیتی وی را بررسی نموده‌ و سپس با اتکا به‌ مکتب وی، تصویر انسان کورد را ترسیم می نمائیم.
قاضی محمد در ۱۱ اردیبهشت سال ۱۹۰۰ میلادی متولد میشود. در محضر پدر و عموی اندیشمندش به‌ تحصیل علوم، قوانین شرع و نوع دوستی می پردازد. با تلاش و همت خود در کوردستانی چندپاره‌ و تضعیف شده‌، زبان های فارسی، عربی و ترکی را می آموزد. همچنین در ایرانی تحت نفود ابرقدرتها، بر زبانهای انگلیسی و روسی و فرانسوی تسلط می یابد. از سال ۱۹۲٣ تا ۱۹۲۵ مسئولیت اداره‌ی فرهنگی مهاباد را برعهده‌ می گیرد. در سال ۱۹۲۶ پس از استعفای عمویش “میرزا ابولقاسم سیف القضات” به‌ مدیریت آموزش و پرورش شهر می رسد. در این سمت اولین مدرسه‌ی دخترانه‌ی شهر را دایر میکند. تا اینجا قاضی محمد از جوانی آگاه‌ و نوع دوست که‌ مشغول انجام تعهدات اجتماعی خود است فراتر نیست، عملکرد، نگاه‌، بیان و رفتار وی در فضایی انجام میشود که‌‌ با حاکمیت شاه‌ و ملت تحت ستم خود مواجه‌ و در تقابل نیست بلکه‌ مسئولیت وی تنها میان شخص وی و مردم تعریف می شود. در واقع قاضی محمد در چنین شرایطی اقدام به‌ انجام تعامل و تعهد اجتماعی کرده‌ است که‌ در آن تنها شخص وی و مردم حضور دارند. در سال ۱۹٣۶ در میان سربازان پادگان شهر، با زبان کوردی از وضعیت موجود و حاکمیت انتقاد می کند. این اقدام وی خشم رضا شاه‌ را بدنبال دارد و منجر به‌ برکناری قاضی محمد میشود و این مجازات تا ۲۵ آگوست ۱۹۴۱ که‌ متفقین به‌ ایران حمله‌ کرده‌ و شاه‌ را به‌ جزیره‌ی “موریس” تبعید می کنند ادامه‌ می یابد. در اینجا قاضی محمد تعهد اجتماعی را به‌ تعهد سیاسی و ملی ارتقاء می دهد. بعبارت دیگر در فضایی سخن می گوید و رفتار می نماید که‌ هم حاکمیت پادشاهی و هم ملتی تحت ستم وجود دارند. وی با سخنان و رفتار خود با ستم شاه‌ و سستی ملتش مواجه‌ می شود. در همین جاست که‌ قاضی محمد تعهد و دیالوگ سیاسی و ملی را آغاز می نماید، لکن در چنین شرایطی نیز قاضی محمد بعنوان یک فرد آگاه‌، تعهد سیاسی و ملی خود را در خارج از هر چارچوب سازمانی و گروهی دنبال می کند. البته‌ جمعیت تجدید حیات کورد‌ “ژ ک” که‌ سازمانی ناسیونالیستی بود، از سال ۱۹۲٨ به‌ بعد بطور مخفیانه‌ فعالیت کرده‌ و نوعی تشکل و پایه‌ی سیاسی و ملی مخالف و معاند با سلطه‌ی پادشاهی را پایه‌ریزی کرده‌ بود. در سال ۱۹۴۰ که‌ ارتش اتحاد جماهیر شوروی در بخشی از خاک شرق کوردستان مستقر می شود، در راستای تأمین امنیت منطقه‌، ٣۰ تن از روسای قبایل و فئودالها و شخصیتهای منطقه‌ را به‌ باکو دعوت مینمایند. قاضی محمد یکی از مدعوین بود. با وجود آنکه‌ در آن زمان قاضی محمد عضو “جمعیت تجدید حیات کورد”‌ نبوده‌ است، ولی به‌ دلیل شخصیت والای وی، متانت و جرأت و تسلط بر زبان روسی، عملا ریاست هیأت را بر عهده‌ می گیرد. در این شرایط قاضی محمد تعهد بسیار بزرگی را عهده‌دار می شود زیرا در برابر ملتی دیگر (روس ها) خواست، هویت و شخصیت ملتش را نمایندگی می کند. پس از بازگشت این هیأت، مردم شهر، انجمنی را تشکیل می دهند که‌ ریاست آن را به‌ قاضی محمد واگذار می کنند. پس از قبول این مسئولیت است که‌ قاضی محمد ناگزیر می شود همواره‌ با مردم خود در تعامل و دیالوگ باشد، به‌ مردم گوش فرا دهد و در قبال انان پاسخگو باشد. از این لحظه‌ به‌ بعد قاضی محمد بعنوان یک فرد، تنها طبق خواست و نگرش خود مسئول نیست، بلکه‌ در برابر امنیت و حیات مردم مسئول است. همین مسئولیت و پایگاه‌ مردمی عظیم و شایستی قاضی محمد، رهبری جمعیت “ژ ک” را ناگزیر می کند تا از وی درخواست عضویت نمایند و بالاخره‌ قاضی محمد در سال۱۹۴۴ رهبری جمعیت را بر عهده‌ می گیرد. سپس در اواخر سپتامبر ۱۹۴۵، قاضی محمد مجددا به‌ باکو می رود ولی این بار به‌ عنوان رئیس جمعیت “ژ ک” و با همراهی اعضای رهبری سازمان به‌ جمهوری آذربایجان رفته‌ و با “باقروف” دیدار می کند. پس از بازگشت از باکو در ۲۵ مرداد ۱۹۴۵ در اطلاعیه‌ای که‌ به‌ امضای ۷۱ نفر از شخصیتها و اعضای جمعیت (ژ ک) رسیده‌ بود، تأسیس “حزب دمکرات کردستان” را اعلام می نمایند. در نخستین نشست حزبی ۴٣ نفر به‌ عنوان کمیته‌ مرکزی و قاضی محمد به‌ عنوان مسئول کمیته،‌ انتخاب میگردند. در دوم بهمن ماه‌ همان سال با حمایت ۲۰ هزار شهروند متشکل از عشایر، روشنفکران و طبقات مختلف مردم کوردستان، حکومت جمهوری کردستان را اعلام نموده‌ و قاضی محمد به‌ عنوان رئیس جمهور کردستان تعیین می گردد. از آن تاریخ به‌ بعد، قاضی محمد مسئولیتی سیاسی و ملی را عهده‌دار میگردد. ولی تفاوت اینجاست که‌ جایگاه‌ وی یعنی ریاست جمهوری کوردستان که‌ در آن، سخن می گوید، عمل می کند، می نویسد، تصمیم می گیرد و فرمان میدهد جایگاهی شخصی نیست که‌ خود آن را ایجاد کرده‌ باشد بلکه‌ جایگاهی مردمی است، جایگاهی که‌ مردم در زمان و مکان شخصی به‌ وی اعطا کرده‌اند و همین مردم نیز می توانند آن را بازپس گیرند. در چنین وضعیتی، قاضی محمد شخصیتی حقوقی است که‌ هر انچه‌ را انجام دهد، به‌ حساب یک ملت نوشته‌‌ خواهد شد. با ذکر نمونه‌هایی از نوشتار، کردار و تصمیمات رئیس جمهور کوردستان تلاش می کنیم نحوه‌ی انجام وظیفه، تعهدپذیری و اخلاق قاضی محمد نسبت به‌ شهروندان، نسبت به‌ ملتهای دیگر، نسبت به‌ حاکمیت پادشاهی و ابرقدرتها و بالاخره‌ نسبت به‌ زمان و مکان خود را تبیین نمائیم:

۱_ رئیس جمهور کوردستان و شهروندان: در دوران حاکمیت جمهوری کردستان، روزنامه‌ و مجله‌ به‌ نحوی هدفمند و با افقی بلند مدت و در مقیاسی گسترده‌‌ تکثیر و توزیع گردید. از نشریات آن دوره‌، میتوان به‌ انتشار روزنامه‌های “کوردستان، “هاواری نیشتمان” و “گروگاڵی منداڵان” (اولین نشریه‌ی ویژه‌ی کودکان در تاریخ کورد)” و …. اشاره‌ نمائیم. قاضی محمد رئیس جمهور کوردستان در اظهارات خود در روز تأسیس جمهوری کوردستان در دوم بهمن ماه‌ سال ۱۹۴۵ اینگونه‌ اهداف خود را از چاپ و نشر بیان می کند: “چند مدرسه‌ی پسرانه‌ و دخترانه‌ را تأسیس نمودیم، مدرسه‌ی شبانه‌ دایر کردیم و کتاب به‌ زبان کوردی ترجمه‌ گردیده‌، پسران و دختران و بزرگسالان در مدارس شب و روز با زبان کوردی درس می خوانند به‌جای آنکه‌ شش یا هفت سال مشغول تحصیل و یادگیری زبان فارسی باشند. برای تجلی لیاقت ملی و حیات ادبی و فرهنگی ملت کورد و برای رساندن فریاد خود به‌ گوش جهان بشریت و عدالت، نیاز به‌ تجهیزات چاپ و توزیع داشتیم، چاپخانه‌ی عالی در شهر خودمان و با زبان خودمان تأسیس گردید. در چاپخانه‌ی خودمان مجله‌ و روزنامه‌ چاپ می کنیم و اندیشه‌ و احساس و خواست ما در جهان منعکس می گردد.”
در واقع در جامعه‌ای که‌ چاپ و توزیع وجود نداشته‌ باشد، در جامعه‌ای که‌ مردم بی سوادند و توان خواندن و نوشتن ندارند، انسان حضوری محدود و ضعیف دارد و چیزی بنام ملت ابدا وجود ندارد. اگر کسی نتواند بخواند و بنویسد، بدین معناست که‌ در جغرافیای خانه‌، عشیره‌، محله‌ و شهر خود، خود را محدود و زندانی کرده‌ است، در ورای زمان و مکان محدودی که‌ در آن قرار دارد نه‌ قادر به‌ حرف زدن است، نه‌ میتواند ببیند و نه‌ میتواند از خواست و هویتی برخوردار باشد. در جامعه‌ای که‌ مدرسه‌ و چاپ و پخش وجود داشته‌ باشد فرد میتواند اندیشه‌ و خواست خود را برای هزاران فرد دیگر بازگو کند و هزاران نفر میتوانند از خواستها و وضعیت همدیگر مطلع باشند. هر فردی فرصت دیالوگ و مشارکتی ملی می یابد و همگان از تکیه‌گاه‌ ، مبنا و تاریخی مشترک و ملی برخوردار خواهند گشت. آنچه‌ که‌ رئیس جمهور کردستان انجام میدهد عبارت است از فراهم کردن فرصتی برای دیالوگ ملی و زمینه‌ای برای “شهروند” شدن، همچنین ایشان برای بنیاد نهادن اندوخته‌ای برای همه‌ و در حقیقت وجود یک تاریخ ملی مشترک تلاش مینماید. حاصل این تلاش این است که‌ ما میتوانیم به‌ ۶۵ سال پیش رجوع کنیم و دریابیم که‌ در جهان امروزی چرا به‌ عنوان یک کورد از کشور و دولتی برای خود برخوردار نیستیم. حاصل این تلاش این است که‌ عمل و اندیشه‌ای با گذشت زمان از بین نمی روند و تاریخی مشترک را ایجاد می کند.

۲_ رئیس جمهور کوردستان و ملت های دیگر: “در هفته‌ی نخست سال۱۹۴۶ زمانیکه‌ قاضی محمد از مناطق شمال غرب استان ارومیه‌ دیدار کرد به‌ شهر ارومیه‌ رفت و تلاش کرد از کشیش کلیسای آشوریها دیدن کرده‌ و به‌ وی اطمینان دهد که‌ کوردها حافظ آشوریها بوده‌ و اجازه‌ نخواهد داد حوادث تراژیک گذشته‌ تکرار گردد. وی به‌ کشیش چنین گفت: دوران بیم و ترس سرامده‌‌ است.”
باید به‌ این موضوع دقت نمائیم که‌ کسی میتواند سالها رئیس جمهور باشد، سالها دبیر کل باشد ولی هرگز رهبر نباشد. ولی رئیس جمهور کوردستان، رهبر بود زیرا در عین حال که‌ ارتباط میان دو مرحله‌ از جنبش ملی را مشاهده‌ می کند، تلاش می نماید اشتباهات گذشته‌ را بازبینی کرده‌ و جنبش ملی را به‌‌ مرحله‌ای نو هدایت کند. تلاش می کند ارتباط میان کوردها و آشوریان را از نو پایه‌ریزی کند و جنبش رهایی طلب کوردها را به‌ جنبشی آزادیخواه‌ بدل نماید، جنبشی که‌ فراتر از آزادی خاک می نگرد و قصد تحقق امنیت و آزادی برای ملتش و برای انسانها را دارد.

٣_ رئیس جمهور کردستان و ابرقدرتها: در اسناد اتحاد جماهیر شوروی از قول روزنامه‌ی (اطلاعات) آمده‌ است: “پیشه‌وری و قاضی در باکو بودند، پیشه‌وری و مسئولین خارجی اصرار میکردند که‌ کوردستان به‌ عنوان بخشی از آذربایجان تلقی شده‌ و به‌ آن ملحق گردد، ولی قاضی محمد شدیدا با آن مخالفت نمود و اعلام کرده‌ است اگر قرار باشد کوردستان به‌ تبریز ملحق شود بهتر ان است که‌ تحت سلطه‌ی حکومت مرکزی باقی بماند.”
در اینجا استقلال و مردمی بودن رئیس جمهور کوردستان و جنبش ملی کورد آشکار میگردد. جنبش ملی جنبشی است نشات گرفته‌ و متکی به‌ خواست و توان مردم، که‌ مطالبات مردم را در برابر دیگر نیروها نمایندگی کند نه‌ آنکه‌ به‌ بازرگان و دلال میان ملت و ابرقدرتها بدل گردد. بایستی دقت نمود که‌ سیاست، نزاع بر سر قدرت است؛ ولی مبارزه‌ تلاش در راستای مطالبات عمومی و مردمی است. یک شخص می تواند سیاست کند، بدون آنکه‌ با تهدیدی جدی مواجه‌ باشد، بدون آنکه‌ با خطر کشته‌شدن مواجه‌ گردد ولی چنین شخصی هرگز مبارز نیست. این حالت زمانی رخ میدهد که‌ بعد اخلاقی فرد کمرنگ‌ و منطق بازار و سود، بر وی حاکم‌ شود. در چنین فضایی کنش سیاسی از اخلاق و تعهد در برابر مردم برخوردار نیست، بلکه‌ حرفه‌ای بسان مغازه‌داری و بازرگانی است.
به‌ دلایلی چند از قبیل خروج نیروهای اتحاد شوروری از ایران، سقوط جمهوری آذربایجان در ۱۲دسامبر که‌ در آن رهبران جمهوری آذربایجان و در صدر آن پیشه‌وری به‌ اتحاد شوروی گریختند و همچنین بدلیل خیانت روسای قبایل، جمهوری کوردستان در ۱۷ دسامبر ۱۹۴۶ پس از ۱۱ ماه‌ سقوط کرد. قاضی محمد به‌ عنوان رئیس جمهور کوردستان برای آخرین بار در مسجد “هه‌باس ئاغا” با مسئولین جمهوری کوردستان و روسای قبایل مشورت می کند. در این نشست قاضی محمد و صدر قاضی موضع مقاومت در برابر ارتش شاه‌ را مطرح می کند، ولی روسای قبایل با این نظر مخالفت می ورزند. ارتش شاه‌ در ۲۶ آذرماه‌، مهاباد را به‌ اشغال در می آورند. در این مرحله‌ دیگر قاضی محمد رئیس جمهور کوردستان نیست و هیچ نوع تعهد حقوقی و گروهی ندارد، زیرا در هیچ قانونی در حالیکه‌ مردم آماده‌ نیستند مقاومت کنند از رئیس جمهور خود نمی خواهند که‌ حتی در صورت احتمال کشته‌ شدن، فرار نکرده‌ و میهن خود را ترک نکند. بنابراین فرار نکردن و ماندن قاضی محمد حاصل تعهد و اخلاق شخصی وی است.
البته‌ در محاکمه‌ی قاضی محمد ۱۲ اتهام از جمله‌ دعوت از بیگانگان برای ورود به‌ کشور، تهیه‌ کردن نقشه‌ی کوردستان بزرگ، اعلام استقلال حکومت کوردستان و اشغال بخش بزرگی از خاک ایران تحت عنوان خاک کوردستان و …… مطرح‌ شده‌ بود. آنها چنین می پنداشتند که‌ قاضی محمد فرار می کند، ولی قاضی محمد مانده‌ بود و آنان تلاش می کردند شخصیت رئیس جمهور کردستان را تخریب نمایند. در چنین فضایی قاضی محمد با تهدید مرگ مواجه‌ می شود، ولی هدف از این تهدید جسم او، نابودی اندیشه‌ و شخصیت رئیس جمهور کردستان است. بدین ترتیب قاضی محمد با انتخابی دشوار مواجه‌ می گردد، انتخاب میان مرگ و زندگی، جسم و اندیشه‌، روح و ماده‌. روشن است‌ که‌ انسان ترکیبی از جسم و اندیشه‌ است یعنی نمی شود انسانی بدون جسم وجود داشته‌ باشد. در چنین شرایطی است که‌ قاضی محمد فراتر از اخلاق انسانی گام نهاده‌ و شروع به‌ دیالوگ میان اندیشه‌ و آزادی می کند، ایشان جسم خود را برای حفاظت از اندیشه‌ها و شخصیت رئیس جمهور کردستان فدا می کند. در جهان رهبران زیادی بوده‌اند که‌ زندگی خود را فدای آزادی کرده‌اند ولی مرگ آنها خارج از اراده‌شان بوده‌ است. قاضی محمد ابر انسان کوردستان است زیرا نه ‌تنها حیات خود، بلکه‌ مرگ جسمش را نیز در اختیار گرفته‌ و فدای آزادی ملتش می کند. خداوند ملت کورد بنیانگذار مکتبی است که‌ در آن حیات و جسم انسان به‌ خدمت اندیشه‌ی آزادی در می آید.

منابع:
۱_ بختیار عه‌لی: ئه‌خلاق له‌ کوێوه‌‌ سه‌ر هه‌ڵده‌دات؟
۲_ ژرژ پویستر، مبانی فلسفه‌، ترجمه‌ به‌ کوردی: هادی محمدی
٣_ د.‌ افراسیاب هورامی، رۆژهه‌ڵاتی کوردستان له‌ سه‌رده‌می شه‌ڕی دوهه‌می جیهانیدا.
۴_ محمد رضا یوسف قاضی، نهێنیه‌کانی دادگایی کردنی قاضی محمد، ترجمه‌ به‌ کردی: علی اکبر مجیدی
۵_ انتشارات حزب دمکرات کردستان، یادبود ۶۰ ساله‌ شهادت پیشوا و رفقایش.
۶_ بدرالدین صالح، رئیس جمهور کردستان در مقابل دادگاه‌ ایران.

بابەتی هاوپۆل

قفس، یادداشت چهارم: پیش‌بند “به یاد سپیده فرهان”

مژگان کاوسی تا کنون دو بار بازداشت شده‌ام و هر دو بار در خانه‌ی خودم؛ …

وەڵامێک بنووسە

پۆستی ئەلیکترۆنییەکەت بڵاوناکرێتەوە. خانە پێویستەکان دەستنیشانکراون بە *

ئەم ماڵپەڕە لە ئەکیسمێت بۆ کەمکردنەوەی هەرزە واڵە و سپام سوود دەگڕێ. فێربە چۆن زانیاری بۆچونەکانت ڕێکدەخرێت.