سه قطره خونی که در روز۱۶ آذر ۱۳۳۲ ریخته شد و سنگفرشهای دانشگاه تهران را رنگین کرد، هنوز هم زنده و جاریست و هر سال و در چنین روزی همراه با نسل و بینش وایده دیگر در قلب ایران بحران زده امروز متولد میشود…
شانزدهم آذر سرآغاز حرکتی نوپا درجنبش دانشجویی به حساب می آید. جنبشی که با گذر از موانع و مشکلات سر راه در میان سالهای قبل و بعداز انقلاب سال ۱۳۵۷ مردم ایران علیه رژیم شاه و سر کار آمدن هارترین رژیمهای ضد بشری اوج گرفت و در گرماگرم حوادث روزها و سالهای به قدرت رسیدن خمینی جلاد و جمهوری اسلامی به بلوغ رسید.
جنبش های اجتماعی همواره در گذار به دموکراسی و طرح مطالبات مردمی نقش موثری داشته اند. در این میان جنبش دانشجویی به دلیل حضور دانشجویان و جوانان با انگیزه نقش پررنگی داشته است. جنبش دانشجویی در ایران در تاریخچه خود فراز و نشیب بسیاری دیده و در هر دوره ویژگی های خاصی داشته است. گفتمان و ایدئولوژی غالب از نسلی به نسل دیگر تغییر کرده و راهبردها، تاکتیک و ابزارهای متفاوتی برای رسیدن به هدف انتخاب شده است. بررسی این تجربیات و یافتن دلایل موفقیت ها و شکست ها در هر دوره ای می تواند زمینه ساز توانمندی جنبش دانشجویی باشد.
سالهای ۲۰ تا ۳۲ را می توان دوران تولد جنبش دانشجویی در ایران دانست. در این دوران تاکید اکثر گروهها بر مسئولیت دانشجویان و جوانان در قبال جامعه بود. گفتمان غالب مبارزه با فقر، مبارزه با ظلم و برقراری عدالت اجتماعی بود. ایده حمایت از فقرا به رشد اندیشه های چپ در ایران دامن زده بود و عشق به آزادی و ایده های عدالت خواهی را در میان دانشجویان را گسترش می داد. تاثیر جنبش دانشجویی تنها محدود به همان دوره باقی نمی ماند و برخی از چهره های جنبش دانشجویی در سالهای بعدی نیز از مبارزان و رهبران برجسته سیاسی در این جنبش شدند.
بعداز انقلاب مردمی در سال ۱۳۵۷ دانشگاه به محل مهمی در عرصه فعالیت های سیاسی در ایران تبدیل شد. دانشجویان به عنوان قشر جوان و دغدغه مند جامعه به طور جدی به فعالیت های سیاسی روی آوردند. گروههای سیاسی نیز دانشگاه را جای مناسبی برای عضوگیری و کادرسازی می دیدند. به ویژه گروههای چپ و مارکسیست، مذهبی ها و نیروهایی که رویکرد ضدامپریالیسم را خط مشی اصلی خود می دانستند. جابجایی قدرت موجب شده بود تا امکان سرکوب کم شود و آزادی بیان برای دوره ای گذرا به بالاترین حد ممکن برسد.
اما با در دست گرفتن قدرت از طرف جمهوری اسلامی ، جنبش دانشجویی وارد عرصه دیگری از فعالیت خود میشود و شرایط سختی را در دولتهای مختلف در حاکمیت سران جمهوری اسلامی تجربه میکند.
از همان ابتدا فشار بر تشکل های دانشجویی و دانشجویان منتقد اوج گرفت. دانشگاه به یک پایگاه نظامی تبدیل میشود و هر صدایی در گلو خفه میشود . اکثر نهادهای فعال با گرایشهای مختلف در میان دانشجویان غیرقانونی اعلام شدند. سرکوبها شدت گرفت . شوراهای صنفی و کانون های فرهنگی و هنری در بسیاری از دانشگاهها یا به طور کامل تعطیل شدند و یا در ضعیف ترین و آسیب پذیرترین حالت ممکن قرار داشتند. نشریات دانشجویی نیز حال و روز بهتری نداشتند و با کوچکترین انتقادی توقیف می شدند. دانشگاها به مرور در حصار میله ها قرار گرفتند.
شاید بتوان گفت که از همان ابتدای به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی در ایران، دو گروه مخالفان اصلی آزادی های آکادمیک بوده اند. یکی تجددستیزانی که با هر پدیده نو مخالفت می کنند و دانشگاه را به عنوان مرکز ترویج ارزش های مدرن خطری برای خود می بینند، و دیگری حاکمان اقتدارگرا که دانشگاه را تنها برای پرورش متخصصین و تکنوکرات های لازم برای اداره دستگاه حکومت خود می خواهند و با کارکرد آگاهی بخشی و پرسشگری آن سر سازش ندارند. با پیروزی انقلاب مردم ایران در سال ۵۷ این دو گروه با یکدیگر پیوند خوردند و جبهه متحدی را در جهت سرکوب دانشگاه و دانشگاهیان تشکیل دادند و به همین بهانه هم به جنبشهای دیگر نظیر جنبش کارگری و جنبش زنان هم رحم نکرده و آنها را نیز مورد سرکوب بیشتر قرار دادند.
جنبش دانشجویی در طی دوران حاکمیت جمهوری اسلامی تا به امروز نیز روزهای سختی را پشت سر گذاشته است و قربانی ها داده است . روزگاری که دولت مردان ایران کوچکترین نقد های دانشجویی را نیز برنمی تافته و به سرعت در صدد مقابله با آن بودند ، هنوز نیز تکرار میشود و یاد سه قطره خون هر روز و هر ساعات در دلها زنده میشود و قلب خیابانها را میلرزاند.
تا به این تاریخ و بعداز سالها از رویداد تلخ ریخته شدن سه قطره خون و بعداز سر کار آمدن رژیم جنایتکاری چون جمهوری اسلامی بارها جنبش دانشجویی خود را محک زده است و بارها هم در موقعیتی قرار گرفته است که ایران و حاکمان آنرا به لرزه در آورده است. در میان این سالها و در شرایط های مختلف در جامعه ایران نسلی برخاسته است که نیروی اصلی اش با شعارهای دوران گذشته خود خوانایی ندارد. این نسل از دانشجویان شعارهای دیگری را در دستور کار خود قرار داده است و با شعار مرگ بر دیکتاتوریت می خواهد قدم جدی تری را در راه بر آورده کردن خواسته های خود بر دارد.
روشن است که در دوره گذشته چه به دلیل جنگ و چه به دلیل بسته بودن دانشگاهها و سرکوب های پی در پی، زمینه چندانی برای حضور جنبش دانشجویی مستقل وجود نداشته بود. اما با این همه این جنبش پس از سالها دوباره سر بر کشیده است و توان این را دارد که ادامه دهد. شاید بتوان گفت که یک جرقه سیاسی می تواند موقیت را به نفع گرایش چپ در این جنبش تغیر دهد و سرنوشت دیگری را برای خود رقم زند.
همچنانکه در بالا هم به آن اشاره مختصری شد بخش چپ جنبش دانشجویی به عنوان حساس ترین بخش روشنفکران جامعه تاریخا تلاش کرده است که به آگاهانه ترین و قاطع ترین وجهی منافع اقشار فرودست و محروم جامعه را منعکس کنند.
حال که اعتراضات و مبارزات کارگران روند رو به گسترش دارد و بستر مناسبی را برای دخالتگری فعالین سوسیالیست جنبش کارگری فراهم کرده است، گسترش فعالیت پیشروان سوسیالیست جنبش دانشجویی نیز به یک ضرورت سیاسی در این جنبش تبدیل شده است. امروز این حرکت میتواند خواستهای خود را در جهت هماهنگ کردن با خواستهای دیگر جنبشهای اجتماعی در ایران و در هماهنگ با اعتصابات کارگری و جنبش معلمان و فرهنگیان و جنبش زنان به پیش برد.
در چنین شرایط و در چنین موفقیتیهایی می توان شاخه گل یاد بود را نثار عزیزان از دست رفته جنبش دانشجویی کرد و یاد سه قطرە خون ریختە شدە را برای همیشه زندە نگاه داشت.
بابەتی هاوپۆل
قفس، یادداشت چهارم: پیشبند “به یاد سپیده فرهان”
مژگان کاوسی تا کنون دو بار بازداشت شدهام و هر دو بار در خانهی خودم؛ …