چوار شه‌ممه‌ 9 تشرینی یه‌كه‌م 2024

پژواک سیاە سال ها! بررسی، نگرش و ارزیابی⁄ رشاد – مصطفی سلطانی

کتابی معتبر بنام ” آواز نگاە از دریچەی تاریک ” توسط جناب آقای مهدی اصلانی کە در واقع روایت هاو خاطرات و اشک های خونین آزادگان و آزاد اندیشان و اعضا خانواده های زندانیان سیاسی بودە ، توسط انتشارات باران چاپ و منتشرشدەاست . گردآوری خاطراتی بینهایت غمگین بعنوان سندی تاریخی از زندانیان سیاسی کاری آسان نبودە و بینهایت دشوار است . خصوصا در مواردی نویسندە فایل های صوتی را با رعایت امانت داری و رازداری ،خود پیادە و کنترل و بە تایید صاحبانش رساندەاست . نام کتاب ، خردمندانە وبا ظرافت خاصی انتخاب شدە و کتاب محتوای غنی و وزینی دارد . کتاب٤٣١ صفحە بودە و در چهار کاپیتال از جملە١- پدران و مادران٢ – همسران ٣- فرزندان٤ – برادران و خواهران تنظیم گشتەاست. سر تیترها جالب و بە نحوی طنز آمیز بودە و، بیانات اشخاص را مزین و آرایش دادەاست . بندە کتاب را بدقت مطالعە و در پروسەی خواندن ، درد های مشترکی را یافتم ، کە بر خانوادەام در” کردستان ” تحمیل شدە بود. فاشیزم اسلامی کردستان را با کشتار و جنگ اشغالگرانە میلیتاریزە کردە و اگر آزادیخواهانی، حتی مدتی در کردستان بر علیە فاشیزم اسلامی مبارزە کردە ، جرم آنها مضاعف گردیدەاست. ارزیابی و داوری هایم را از صافی وجدانم عبوردادە و در مورد این کتاب بگونەای فرمول بندی نمودە و عرصە میگردد . محاسن و نقاط قوت :

١- پلورایسم و زبان فاخر : نویسندە در بیان و انعکاس ، زبان مادری و دیالکت هامواضع انسانی وشهامت فراوانی نشان دادە و در مواردی مادران با زبان مادری خویش انزجار و نفرت خویش را نسبت بە فاشیزم اسلامی ابراز نمودە ، کە ضمن چاپش ، ترجمە آنهارا نیز بیان کردەاست . نویسندە بدون ترس و واهمە بە دگر اندیشان و زبان های متنوع و احزاب گوناگون در کشورایران احترام نهادە و مواضع مدرن و پیشرو را بر تابیدە کە شایستەی تحسین و احترام است .
٢. در گذر تاریخ : در لابلای بیانات بی آلایش و عاطفی مادران و پدران ، بوضوح درد و محنت و ستم مذهبی و اعماق جنایات و خشونت عریان فاشیزم اسلامی لبریز بودە و بی پروا آنها را آنطوریکە بیان شدەاند، بازگو و در کتاب منعکس گردیدەاند. آزادیخواهانی و انقلابیوانی کە در خیابان ها فریاد بر آوردە و باسیستم شاهنشاهی مبارزە کردەبودند ، اکنون در دام های غضبناک و متحجر فاشیزم اسلامی بدام افتادە و محبوس دژخیمان شدەبودند. بدیهی اسی کە بنیاد گرایان و واپسگرایان مذهبی باافکار زهرآلود و سمی، هژمونی سیاسی را قاپیدندو بە انقلاب میلیونی مردم ایران خیانت کردند.
٣. اهانت بە فضیلت انسانی : همەی خانوادەهائی کە بنحوی فرزندانشان در اسارت بودە ، آنها را برای دیدار موقت بە زندان ها فرا خواندە و اجازەی ملاقات میگرفتند. پروسەی دشوارو سخت دیدار زندانیان سیاسی در زندان ها، درد مشترک خانوادەها بود کە بە روابط گستردەی اجتماعی و پیوندهای نامرئی منجر شد . درد مشترک خانوادەها تا حدودی فریاد رس و التیام بخش شرایط سنگین و طاقت فرسایی آنها بودە و خوشەهای خشم و رنج هایشان را بە آستانەی پژواک تاریخی رساندەاست . شهروندان کردستان اکثرا برای دیدار پارتیزان ها و پیشمرگ هاو کادرهای مخفی بە زندان های رضائیە، تبریز وکرمانشاە رفتە ،صبح زود پشت دروازەهای زندان در انتظار بودە و شرایط طاقت فرسا و ملال آوری داشتەاند و، در دیدار با فرزندانشان می بایست اجبارا فارسی صحبت کنند. پاسداران برای جلوگیری از مبادلە اطلاعات ، هنگام صحبت بە زبان کردی بە شهروندان کردستان هتاکی و پرخاش نمودەاند.
٤. راهی صعب اما سرفرازانە : خانوادەها در پروسەی فرار و انتخاب زندگی مخفیانە و یا پناه بردن بە خانەی اقوام و نزدیکان ، دوران های تلخ تر از تلخی را با تمام وجود شاهد بودە و پشت سر گذاشتەاند و بی نهایت احساس شرمندگی و در تضاد های درونی غوطەور بودەاند. در مقاطعی همسایەها و دوستان و آشنایان از خانوادەی زندانیان سیاسی روی برگرداندەاند و انگار با جذامی روبرو بودەاند. اگر بگونەای قدرت مالی داشتە و یا افرادی آنها را کمک نمودە کە از ایران خارج شوند، از دام مرگ فاشیزم اسلامی رها شدە و با کولە باری از رنج و عذاب جلای وطن کردەاند. این کتاب در مورد مواضع کشور روسیە ، کە آزادیخواهان فراری بازگو کردەاند مطالب سر سام آور و نغزی را منعکس نمودە است . در مجموع روس ها میزبان های رئوف و مهربانی نبودە و بە فراریانی کە تعلقی بە حزب تودە و اکثریت چریک ها نداشتەاند ، با اکراە و بی میلی رفتار نمودە کە منجر بە فرار پناهندگان ایرانی از روسیە شدەاست. اعضا حزب تودە نیز کە بە شوروی پناهندە میشدند، حقیقت ها را بعد از مدتی در مورد کشور شوراها و سوسیالیزم شوروی کە ” سرابی” بیش نبود در می یافتند .
٥. اوج شقاوت وسفاکی : کودکان یکی از قربانیان این بگیر و بە بند ها بودەاند. چەبسا کودکانی در غیاب پدر و در تاریکی و قفس زندان بدنیا آمدە و مادرشان با بی حرمتی و توهین و فشار روانی مواجە شدەاند. اغلب کودکان با وحشت وگریە بە ملاقات والدینشان در زندانها رفتەاند. سایکولوژی و وضع روانی داغانی داشتە و، محنت ها و رنج های نامرئی نصیبشان شدەاست . کودکانی کە دور از والدین اصلی و نزد خانوادەها و اقوام تربیت و بزرگ میشدند، هنگام آزادی پدران و مادرانشان بشیوەای با آغوش پر مهر و محبت والدینشان بیگانە بودەاند. پروسەی برگشتن بە آغوش والدین طولانی و اهستە و خستە کنندە انجام گرفتەاست .

٦. بیعدالتی گستردە و خونین: در سراسر روایت ها و بیانات و مقالەها کە درمورد زندانیان سیاسی و خانوادەها و دربدری و ترس و وحشت و فشار بنیاد گرایان اسلامی بر شهروندان ایرانی بحث شدە ، همزمان فاکتورهای برجستەای نیز بیان گردیدەاست : اول ، پدیدەی ” تجاوز ” بە دختران زندانی ، کە با توجە بە گذار خیلی کند و آهستەی فرهنگ مردسالاری و کلتور عقب ماندە خاورمیانە و ترجمەهای آبکی وبی اعتبار اخلاقی و دینی، این پروسە خانوادە را بشدت نگران و غذاب دادە و بشدت سنگین و وحشتناک بودە است . دوم مسئلەی ” کتاب” در بعد وسیعی بعنوان ابزار محکومیت و سندسازی در محکومیت ناروا و طولانی و اعدام ها جایگاە تعیین کنندە و مخربی داشتەاست . خانوادەها آگاهانە و از ترس جان ، کتاب های نفیس و علمی را آتش زدە و نابود کردە و در اشغال دانی ها ریختەاند . سوم مقولەی ” ساک ” ( چمدان ) : کە کود و رمزشقاوت و سفاکی و کشتار بودە است . ساک از طرف زندانبانان و حكومت توتالیتر بشیوەای مشمئز کنندە و غیرە انسانی انتخاب وبە اقوام زندانی برگرداندە شدە وهمەی افقهای و روزنەهای امیدشان را بە تاریکی محض مبدل کردەاست . تحویل دادن ساک و چمدان زندانیان سیاسی ، فقط ترجمەی مرگ را بر می تابد و دشمن با این حربە ستون فقرات خانوادە را شکستە و آگاهانە امراض روانی و جسمی را بر انها تحمیل نمودە کە روان پریشی نمونەای از آنگونە امراض است . چهارم ” قبر زندانی ” در نهایت درندگی وسفاکی ، محل دفن و قبر زندانیان سیاسی کماکان ناپیدا ومجهول و خانوادەهای سیاسی از پروسە و چگونگی بخاک سپاری و گورستان عزیزانشان محروم و حتی اجازەی برگزاری مراسم سوگواری را بە آنها نداەاند. کە در واقع گریستن و سوگواری را می بایست مخفیانە انجام میدادند. گذشت زمان خانوادەها را با اعیاد وجشنها روبرو میکردە، اما بهار شادی هرگز برای خانوادەها نیامدەاست .
٧. تحقیر درندانەی نصفی از جامعە : زنان و دختران در پروسەهای زندان، هنگام بارداری در زندان، اوقات ملاقات و مدیریت خانە و نبود امکانات زندگی بیشترین فشار و محرومیت و فداکاری انجام دادەاند، آنها شاهد زندەی مرگ بودەاند کە همچنان مزرعە خانوادەهارا درو میکرد . قوانین زن ستیز و متحجر اسلامی، ازدواج دختران نە سالە را مجاز دانستە، اما هنگام ملاقات با افرادخانوادەشان در زندان، می بایست سنشان بیشتر از سی سال باشد . بیشتر مادران با ارادەی سیاسی و مصمم وبصورت سیستماتیک بە فرزندانشان در زندان توصیە نمودە کە در کمند و دام پدیدەی منحوس ” تواب ” نیفتند و سربلند بودە و مرگ را بر خفت و خواری ترجیح دهند . دختران انقلابی در زندان ها، با شرایط خشن و ناگواری کە با تحقیر و هتاکی رووبرو بودەاند ، دوران نوجوانی و جوانی را سپری کردە و زندگیشان با تراژدی بە پایان دردناکی ختم میگردید .
٨. قدرت اطلاعات و افقی روشن : معتقدم این کتاب محتوای وزینی دارد و ماتریال ساختن فیلمی مستنددر زمینەی حاکمیت فاشیزم اسلامی و مبارزات انقلابیون ایران را دارد. زیرا اکثریت آزادیخواهانی کە خاطرات تلخ تر از تلخشان بازگوشدە ،مغز های متفکر و گنجینە های علمی و سرمایەهای ایران بودەاند، کە سرنوشتشان زندان ، اعدام ، مخفیگاە و جلای وطن بودەاست. بلاشک بازیگران زیادی ، در فیلم حضورمی یابند و در بستر اسارت آزادیخواهان ، اضطراب و دلهرە و وحشت دایمی خانوادەهاو اعدام ها ،در فیلم نقش آفرینی خواهند کرد. چنین فیلمی بیگمان وزن با ارزش تاریخی خواهدداشت.
جنبەهائی نیز در کتاب وجود دارند کە نکات ارزندە و شیوای کتاب را در سطح بالائی نمایندگی نمی کنند : در مواردی” استثنائی” زبان محاورەای بخدمت گرفتە شدە کە نتوانستە فورم نگارش را بە سطح دلپذیری ارتقا دهد. زبان گفتگو فصاحت و بلاغت کلام را بشیوەای با نارسائی هائی روبرو نمودە، کە سیلیس و روان بودن متن را در بستر دستور زبان با لغزش هائی روبرو کردەاست. کمبودی برجستە در زمینە چاپ عکس آزادیخواهان ، زندان ها ، قتلگاە منفور خاوران وسیماهای منحوس مشاهدە میگردد. بلاشک عکس ها حامل پیام های گویائی بودە و مکمل فاکت ها و دیکومینت های تاریخی هستند. معتقدم وباوردارم در میان این ارکستر غم انگیز ومحزون و نالە و خشم و خونریزی، جوانە زندگی تازەای سر بر می آوردو بسوی خورشید تابناک گردن خواهد کشید.

بابەتی هاوپۆل

قفس، یادداشت چهارم: پیش‌بند “به یاد سپیده فرهان”

مژگان کاوسی تا کنون دو بار بازداشت شده‌ام و هر دو بار در خانه‌ی خودم؛ …