هنگامه غریبی است، غریو آزادی خواب رابرپاسداران شب آشفته است. رایحه آزادگی میرود که به دم مسیحائی بدل شود.آری این آرزو شدنیست اگر دیده بر واقعیات آنگونه که هستند بگشائیم، بیاندیشیم برآنچهکهبرماگذشته است وبسازیم آنچهراکه میخواهیم.
بارها اشارە شدە است وهمگان میدانیم در جوامع بسته که امکان هیچگونه تجمع وتشکل صنفی سیاسی و…وجود ندارد، نمیشود در هنگام ضروری خواستها وانتقادات به شرایط موجود را به موقع بیان کرد، تمام کمبودهاوخواستهای صنفی، سیاسی و… انباشته میشود سپس بە ناگهان! به هر دلیلی کە باشد(ضعف قدرت حاکم، انفجار نارضایتی خودجوش ویاهراتفاق دیگری که باعث تحریک مردم تحت فشار گردد)،تمام خواستها به یک باره مطرح میشود ومشکلی در درک شعار یا خواست اصلی کە انفجار اجتماعی را بوجود آوردە است پدید می آید، طبیعی است که این خواستها با حادثهای که محرک واقعه بوده هیچ ارتباطی نداشته باشد، مثل همین طوفانی که برپا شده است، کە ظاهرن در رابطە باگرانی بیش ازحد! ویا ورشکستگی بنگاههای اعتباری!.
ازآروزهای ساده یک نوجوان در پوشیدن لباس وآرایش گرفته تاخواست مصونیت حریم دانشگاههاومراکزآموزشی تا تامین اجتماعی وامنیت شغلی، داشتن کار و امرار معاش، آزادی تجمع وایجاد سندیکا و حزب تا درخواست حقوق معوقە کارگری…میتوان لیست بلندبالائی از این خواستهای مشخص تهیهکرد کە کم وبیش بە شعارهای پراکندە بیان میشود. برای کارگر بیکار ایجاد فوری کار مهمترین است وبرای دانشجوی دانشگاه ممکن است مصونیت مراکز آموزشی دراولویت باشد، دراین جااست که متوجه میشویم اعمال خفقان ونبود احزاب وسازمانهای سیاسی علنی آزاداندیش سیاسی چه عواقبی به بار آورده است.
درقیاس با خیزش سال ١٣٨٨تفاوتهای چشمگیری وجود دارد، دراین ٨سال شاهد بروزمبارزات کارگری مشخص کە مبارزات کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی واعتصابات کارگران نیشکر هفت تپە، نمونەهائی از ان هستند، مبارزات معلمان، بازنشستگان، بیکاران… لاینقطع وجود داشتەاست، در یک سال گذشتە اعتراض مالباختگان موسسات اعتباری گوشە دیگری از ناامنی زندگی اقشاری از مردم کە متکی بر پسانداز اندک خود بودند را برملاساخت.
اشارە بە نکاتی ضروریست: نمیشود آزادی اجتماعات را انتظار داشت و خواهان حکومتی متشکل از آزادگان نبود، نمیشود ایجاد سندیکاهای مستقل کارگری را خواستار شد ولی از ناظر کارگری مطمئن ومنتخب برای حفظ امنیت این نهاد را مد نظر نداشت، نمیشود بە غارت صندوق بازنشستگان معترض بود وخواهان ناظر مطمئن و منتخب شناختە شدە( روال زندگی وزبدگی خدمت بە مردم را در کارنامەاش داشتەباشد) نبود، نمی شود محیط امن آموزشی، ورفاە معلم را تصور کرد کە نظارت مستقیم مردمی بر آن اعمال نشود و صدها نمیشود واضح دیگر کە مغایرت تام وتمام با حکومتهائی است کە در صد سالە اخیر بر کشور ایران حکومت کردە اند. می خواهم بگویم خواستهائی کە بطور وضوح اعلام میشود در بطن خود حاوی خواست ناگفتە ایست کە عنوان نمیشود، آن هم دگر گونی این حکومتهاست.
بحرانکنونیایران، راهحل قانونی ندارد؛ زیرا بحران زاده اجحاف، امتیاز، نابرابری و استثمار است واین مولفهها پروپیمان موجودیت جمهوریاسلامیراتعریف میکنند. اجحاف بهتودهعظیم کارگران، زحمتکشان، دهقانان فقیر، روزمزد کاران، حقوق بگیرانوبیکاران، بازنشستگان… و امتیاز برای بسیجیان،پاسداران وملایان وخلاصه هرآنکس درخدمت این حکومت است ونابرابری عظیم بین زن ومرد، خودی وغیر خودی ومسلمان وغیر مسلمان. اعمال ستم ملی برکرد، ترک، عرب، وبلوچ و… همە وهمە منشاء ومشدد بحران هستند.
بحرانی که کشور ایران را در برگرفته است، با ابزار پوسیدە قوانین موجود حکومت اسلامی قابل علاج نیست.
این بحران با بحران ١٣٥٧قابل مقایسه نیست چون درسال ١٣٥٧نیروی نظامی وانتظامی حکومت پهلوی بسادگی قابل تبدیل به نیروی نظامی وانتظامی وامنیتی حکومت اسلامی بودند، اما نیروهای سرکوب گر کنونی قرارنیست به سرکوب گران فردا تغییر لباس بدهند.
اینان ازقدرت اقتصادی ونظامی ای برخوردارند که موجودیتشان به بقای حکومت بستگی دارد، وقواره منحوسشان درقاموس هیچ نوع جامعهانسانی ودمکراتیک نمی گنجد. اگر ساخت وپاختهای پشت پرده با پادرمیانی دنبک زن های پای نقاره به اصطلاح اصلاح طلبان وملی- مذهبیها دوبارە خیزش را بە بیراهە نکشند، کە در آن حالت متاسفانه حکومت اسلامی کشتار عظیمی را برای ابقاءحکومت فاشیستی خود دردست اجرا خواهد داشت (امیدوارم نتواند ). امید میرود کە خیزش بە قیام بدل گردد.
دیگر بس است بههیچچیز به غیر از روندی که نافی حکومت اسلامی وبرقرارکنندهحکومت دموکراتیکی که شایسته حداقل زندگی انسانی باشد قناعت نکنیم.
ما ساکنان این کشور داغ لعنت خوردە بسان یک انسان سزاوار زندگی ای انسانی هستیم، بالاخرە بکوشیم تاریخمان را نە براساس قضا وقدر بلکە آن را خود بسازیم، دیگرتحقیروتوهین بە کرامت انسان را نپذیریم، تداوم حکومت دینی بالاترین وهنیست بر شعور انسانها. راە را به ریزەخواران کفتارصفت ببندیم کە بە بهانه های واهی اصلاح طلبی!و ضد خشونت درتلاش ادامەحکومت ناانسانی اسلامی هستند.
یادمان باشد “…آدمیان هستند که تاریخ خود را میسازند نه آن گونه که دلشان می خواهد،یادر شرایطی که خود انتخاب کرده باشند، بلکه در شرایط داده شده ای که میراث گذشته است وخودِآنان به طور مستقیم با آن در گیرند…”(کارل مارکس هیجدهم برومر).
مردمانی که از دست این حکومت به تنگ آمده اند در عینحال متاسفانه در تحت سیطره فرهنگی وفضای نکبت بار آخوندی حامل مسمومیت های فرهنگی وعقیدتی نیزهستند. نمیشود در منجلابی که حکومت اسلامی ساخته است زندگی وآموزش دید ولی پاک و مقدس ماند، به نمونه کمتر کسی پیدا میشودکهعمل کرد گروههای اراذل واوباش” امر به معروف” را جنایت تلقی کند ویا تعدد زوجات و قوانین زن ستیزی را جدا مورد نکوهش قرار دهد، و صدها مرض اندیشهای(اخلاق ناپسند) دیگر که ناشی از نکبت حاکمیت هائی است که بو ویژە در صدسال اخیر برما اعمال شده است. بر اساس همین کم وکسری ها است که پاسداران و بسیجیان سال های پیشین بەخود اجازه می دهند درلباس اصلاح طلبی خواهان تداوم این حکومت باشند. این است همان شرایط داده شده ای که میراث گذشته است وخودِ به طور مستقیم با آن در گیریم. بەدیگر سخن انتظارهایمان نە ارادەگرایانە کە منطبق با واقعیت پیش رو قرار دهیم.
اشارە شد در بطن تمام خواستهای بر آوردە نشدمان تغییر حکومت نهفتەاست، برای دگر گونە کردن حکومت اما تجربه نشان داده است گزینش انقلابی کم هزینەتراست . جای تردید نیست کە تلفات در انقلابات باتلفات در جنگها قابل قیاس نیست.
انقلاب را بیاموزیم! بیاموزیم که به هیچ کس یا گروه یا دسته ای که تداوم موجودیت این حکومت را توجیه میکند اعتماد نکنیم، تیتر های دانشگاهی چشمانمانرا خیره نکند، دانش دانشگاهی ممکن است در روند بهتر زندگی کردن بکارآید اما این خودلازمهاش آنست که اول به انسان بودن و آزاد بودن خود باورداشتهباشیم، و به هیچ حقارتی تن درندهیم ، این خصلت را درکتابها نمیشود جستجوکرد. بهقول حافظ:درره منزل لیلی که خطرهاست درآن///شرط اول قدم آنست که مجنون باشی.
یادمان باشد، هرخواست اعتراضی وخیزشی قیام نیست، وهر قیامی بە انقلاب و هر انقلابی بە پیروزی نمیرسد. نقش تلاش رزمندگان دراین سیر تکوین نهفتەاست کە اعتراض وخیزش را بسوی قیام، قیام را بسوی انقلاب و انقلاب را بە سوی پیروزی راهنما باشند.
…آزادگان ممکن است شکست بخورند ولی تسلیم نمیشوند، هر کدام دوستان(رفقا)ی خود را داریم، با امکانات ارتباطی امروزه بە تشکیل شبکه های مخفی وسازمان یابی در حول خواستهای دموکراتیک وگسترش آنها درمیان اکثریت مردم بپردازیم، خودرا سازمان دادە برای انقلابی که در راه خواهد بودآمادهکنیم.
شنبە ٣٠دسامبر٢٠١٧
نهم دیماه ١٣٩٦
پ.ن. این مختصر درواقع تداوم مطلبیست کە با تیتر “آزمونی دیگر” در ژانویە٢٠١٠(دیماە١٣٨٨) منتشر کردە بودم.