پێنج شه‌ممه‌ 25 نیسان 2024

پاسخ کوتاه‌ يک “ناسيوناليست کرد” به‌ ” حقيقت هاي تاريخي ضربدر ناسيوناليسم کرد ” آقاي ايرج فرزاد

کامران امين آوه‌

 

آقاي ايرج فرزاد در نوشته‌‌‌اي تحت عنوان “حقيقت‌هاي تاريخي ضربدر ناسيوناليسم کرد،  چند کلمه در باره نوشته آقاي کامران امين آوه”، مطلب اينجانب تحت عنوان “زايشي نو” را دستاويزي براي تصفيه‌ حساب‌هاي شخصي با به‌ اصطلاح “ناسيوناليست”هاي کرد ايران و عراق قرار داده‌‌، بدون آنکه‌ عمده‌ نوشته‌ ايشان ربطي به‌ مطلب ‌اينجانب داشته‌ باشد هر آنچه‌ دل تنگشان خواسته‌ برزبان آورده‌‌‌اند، و در نهايت به‌ نتيجه‌‌گيري فاخرانه‌‌ “به‌ نمايش گذاشته‌ شدن خصائل و مشخصات ناسيوناليسم عقب مانده و … از سوی نگارنده‌ اين سطور رسيده‌‌اند.

اميد ميرفت  ايشان برخلاف من که‌ به‌ گونه‌‌اي “غير واقعي و غير علمي”  به‌ تحليل وقايع پرداخته‌‌ام، به‌ شيوه‌‌اي مستدل و علمي به‌ تجزيه‌ وتحليل جوهر و پيام “زايشي نو” بپردازند، ولي متاسفانه‌ ايشان مانند بسياري از رفقاي از قافله‌ عقب مانده‌‌شان طبق روال معمول، از ميان کل مقاله‌، جمله‌‌اي بيرون کشيده‌، با سنجش به‌‌زعم خويش، دون‌کيشوت وار به‌ جنگ دشمن خود ساخته‌ ميروند و با سر هم بافتن بافتن آسمان و ريسمان سرانجام فاتح از ميدان جنگ بيرون ميايند.

با توجه‌ به‌ اينکه‌ بخش عمده‌ سخنان ايشان ربطي به‌ نوشته‌ من ندارد، کوتاه‌ به‌ چند نکته‌‌ای ميپردازم که‌ ممکن است تا حد نازلي ارزش پاسخگويي داشته‌ باشد و مابقي را واگذار به‌ آنهايي ميکنم که‌ ميتواند روي سخن آقاي فرزاد با آنها باشد.

اما در آغاز نگاهي کوتاه‌ به‌ “زايشي نو” نشان ميدهد که‌ جوهر اصلي آن عبارت است از:

١.‌  دفاع از همه‌ پرسي استقلال اقليم کردستان براساس احترام و باور به‌ اصل حق تعيين سرنوشت ملل تا حد جدايي.

٢.‌ نگاهي به‌ توطئه‌‌هاي آشکار و نهان دول همسايه‌ و حکومت بغداد عليه‌ اقليم کردستان و هراس از گسترش اين پديده‌ سياسي به‌ بخشهاي ديگر کردستان در ترکيه و ايران.

٣.‌ ارج و قدرداني، همچنين ابراز خوشحالي از همبستگي ملي کردهاي ايران با اقليم کردستان.

٤.‌ پرداختن به‌ هدف‌هاي توسعه‌‌طلبانه‌ ايران و برنامه‌ درازمدت شيعه‌هاي حاکم بغداد در مسير ايجاد يک دولت توتاليتر سرکوبگر با اتکا به‌ شبه‌ نظاميان حشد شعبي.

٥.‌ مقايسه‌ اقليم کردستان از ابعاد مختلف با دول همسايه‌ از جمله‌ ايران.

٦. انتقاد از همسويي بخش قابل توجهی از چپ‌هاي ايران با نيروهای راست ايرانی و ارتجاع منطقه در مقابله با مساله همه‌‌پرسی در اقليم کردستان.

٧.‌ ارج نهادن به‌ همه‌‌پرسي استقلال کردستان که‌ با اتکا به‌ مردم کردستان و عليرغم توطئه‌‌ها و مخالفت آمريکا، انگيس و دول همسايه‌ و … به انجام رسيد.

اي کاش آقاي فرزاد که‌ گويا مسلط به‌ اسلوب علمي براي تجزيه‌ وتحليل مسائل سياسي هستند روشن می‌ساختند که‌ کدام يک از نکات اين ناسيوناليست تکفير شده‌ که‌ ناسيوناليسمش” هنوز در محدوديتهای اقتصادی، سياسی و فرهنگی دوره اقتصاد فئودالی و اقتصاد طبيعی در گشت و گذار است” مغاير با اصول غير ناسيوناليستي ميباشد و ““کُرد” و ملت و قوم و عشيره کُرد [را ] مبدا و پايان تاريخ جهان” دانسته‌ است.

اما از منظر اينجانب ميتوان جوهر اصلي نوشته‌ آقاي ايرج فرزاد را چنين در نظر گرفت:

١.‌ تحريف يک واقعه‌ تاريخي. ايشان عامدا سعي در نشان دادن عدم حضور خط جلال طالباني بخوان اتحاديه‌ ميهني در مساله‌ همه‌پرسي اقليم کردستان دارند. برخلاف ادعاي ايشان مبني بر “کاره‌اي نبودن” خط طالباني; اتحاديه‌ ميهني کردستان از آغاز تاکنون در جبهه‌ دفاع ازاستقلال کردستان ايستاده‌، بر همگان روشن است که‌ درايت و هوشياري “کوسرت رسول” و “نجم‌الدين کريم” از سران اتحاديه‌ ميهني کردستان در شب قبل از انتخابات در کرکوک، عليرغم توطئه‌‌ها و تهديدات قاسم سليماني و عوامل وابسته‌ به‌ ايران نه‌ تنها از يک فاجعه‌ بزرگ و شروع جنگی ناخواسته در اين منطقه‌ جلوگيري کرد، بلکه‌ زمينه‌ساز همه‌پرسي آرام فرداي آن روز با شرکت اکثريت قابل توجه‌ مردم اين شهر در همه‌پرسی استقلال اقليم کردستان شد.

٢.‌  حمله‌ به‌ حزب دمکرات کردستان و خود را چون قهرمان واقعي و چپ سال‌هاي اول انقلاب در کردستان معرفی کردن! جالب توجه‌ اين که‌، آقاي فرزاد و امثالهم که‌ سالها‌ست صفوف کومه‌له‌ را ترک کرده‌ و خود را جزو نماينده‌گان راستين طبقه‌ کارگر و چپ ايران ميخوانند، با توجه‌ به‌ سرخوردگي سياسي وعدم موفقيت‌هايشان در عرصه‌ سياسي ايران و کردستان، هنوز با اتکاء به‌ مبارزه‌ کومه‌له‌ ميخواهند خودي نشان داده‌ و از مبارزات آن موقع کومه‌له‌ براي حال خويش افتخارآفرينی کنند.

٣.‌ در نقد اين پاراگراف در “زايشي نو”:

اين دوستان و بخصوص آنهايي که در زير پوشش چپ دايه مهربانتر از مادر براي کردهاي عراق شده‌اند، انگار فراموش کرده‌اند و يا بي خبر از آن هستند که سالهاست که کردهاي اقليم کردستان تنها نيروي راستين براي ايجاد کشوري فدرال و دمکراتيک بنام عراق بوده‌اند، اما تلاش آنها با توجه به حاکميت نيروهاي مرتجعي که تا مغز استخوان وابسته به ايران هستند و در پي ايجاد حکومتي توتاليتر از نوع اسلامي ايران و نيروهاي سرکوبگر شبه سپاه پاسداران در جامه حشد شعبي هستند عملا به شکست منجر شده است.”

ايشان آگاهانه‌ و يا ناگاهانه‌ سعي در تغيير نوک حمله‌ از بغداد به‌ اعضاء و فراکسيون‌هاي حکومت اقليم داشته‌، با بيان اين جمله‌”

اولا: “نيروهائي که تا مغز استخوان وابسته به جمهوري اسلامي هستند”، از اعضاء و فراکسيونهاي حکومت “اقليم” اند.

عملا به‌ دفاع از بغداد و حمله‌ به‌ نيروهايي خود ساخته‌ در حکومت اقليم پرداخته‌‌ است. احتمالا ايشان فراموش کرده‌‌اند که‌ اين نيروها و فراکسيون‌هاي وابسته‌ به‌ ايران در حکومت اقليم کردستان عملا در مقابل تهران ايستاده‌، با دهن کجي به‌ خواست‌های حکومت اسلامی و با اتکاء به‌ مردم کرد تا آخرين لحظه‌ در دفاع از همه‌‌پرسي برآمدند. امري که‌ در ملاقات رهبري ولايت فقيه‌ با اردوغان چون خيانتي بزرگ به‌ کل منطقه‌ قلمداد شد.

واقعا آقاي فرزاد در کجاي دنيا ايستاده‌‌ و جهان را از نگاه‌ تنگ ‌نظرانه‌ و خود ساخته‌ چه‌ کساني ميبيند. با توجه‌ به‌ تحولات بزرگی که در چندين دهه گذشته در عرصه‌‌های مختلف روي داده‌، مدتهاست وقت آن رسيده‌ که‌ آقای ايرج فرزاد کمی بيشتر از تجارب اين سال‌ها بياموزند، شعور و آگاهی سياسی خوانندگان را بە سخرە نگرفته و دست از برچسب زدن و اتهامات واهي بردارند. در عرصه پلميک سياسی مدتهاست کە ديگر شعار و فحاشی خريداری ندارد.

 

 

 

بابەتی هاوپۆل

قفس، یادداشت چهارم: پیش‌بند “به یاد سپیده فرهان”

مژگان کاوسی تا کنون دو بار بازداشت شده‌ام و هر دو بار در خانه‌ی خودم؛ …