در وصف تو چه بگویم ،ای زن یا به چه تشبیهت کنم. به درخت!!!! زیرا همچو درخت سایبان و مامنی امن برای اسودگی فرزندانت و خانواده ات هستی .ولی نه، درخت به پایت نمی رسد.میدانی چرا؟ چون درخت دشمنی همچون تبر دارد که میتواند حتی تنومندترین درختان را نیز نقش بر زمین کند.ولی تو ای زن، ناملایماتی که در طول تاریخ گریبانت را گرفته و جور و ستمی که از هر جهت ،چه از جانب جامعه و چه از جانب خانواده و عزیزترین ،عزیزکرده هایت بر تو رو داشته شده ،نتوانسته قامت راسخ ات را خم کند.
شاید تو را کوه بنامم ،زیرا استقامت و پایداری کوهها مثال زدنی ست.ولی نه، حتی کوه نیز نمی تواند به پای تو برسد ،چون تو شیرزنانی همچون دایه بهیه را در زمره ی خود داری . مگر ندیدی که چگونه پنج جگرگوشه اش را از او گرفتند .مگر ندیدی که قامت رعنای حسین و امین اش راچگونه در پادگان مریوان بر دار اویختند .مگر میشود فراموش کرد که بعد از تنها پنج روز چگونه کاک فواد این شخصیت انقلابی و تکرار ناشدنی را چه خبیثانه از او ستاندند . از یاد برده ای که بعد از گذشت فقط چند ماه ماجد و امجداش را نامردانه ودست بسته و بی دفاع اماج گلوله قرار دادند .و دایه بهیه همچنان ایستاد و مقاومت کرد .ای کوه استقامت تو کجا و پایداری دایه بهیه کجا ؟؟؟؟؟؟
شاید تو رابه رود تشبیهت کنم،همچو رود روان و ارام و حیات بخش،و گاهی طغیان گر و سرکش.ولی مگر میشود زنی همچون ملکه را در ردیف تو قرار داد.او که غم از دست دادن پنج برادر را بر دوش می کشید بس نبود،بدنبال ان داغ فراغ همسرش را نیز بر دلش نهادند .او که خود در مقام یک زن مبارز و پیشمرگ دوشادوش مردان پیشمرگ خستگی ناپذیر کومه له در عرصه مبارزات بر علیه نا برابری و عدالتخواهی همچون تیغ برنده بود ،در عین حال غمخوار دل رنجدیده ی مادر داغدیده ،و مادری دلسوز و هم پدری مسئول برای بیان عزیز بود.
درست که می اندیشم می بینم نمی توانم به چیزی تشبیهت کنم که بتوانم تو را در قالبش بگنجانم ،همین بس که تو را زن بنامم.اری این کلمه ی دو حرفی که یک دنیا معنی در خود دارد ،دنیایی از احساسات و فداکاری ،از خودگذشتگی و پایداری و عشق .
اری 8مارس ما نیز همچون زنانی داریم که به انان می بالیم……