آنچه اين روز يعنى هشتم مارس، مرا به پاسدارى و جشن گرفتن آن وا مى دارد تنها يك واقعه ى تاريخى كه در تقويم بسيارى از ملت ها( البته جز تقويم سرزمينم) ثبت شده نيست، بلكه گراميداشت روزي است كه زنان سراسر جهان براى به حقيقت پيوستن آرزويى تاريخى با انگيزه اى قوى، فرامرزى و فراعقيدتى، فرياد ميزنند.
فريادى مشترك از جنس و بوى زنانه براى رسيدن به عدالت، برابرى و مبارزه عليه ظلم و خشونت.اين روز فرياد مشترك زنان براى داشتن زندگى عادلانه و برابر با حقوق انسانى، شهروندى و مدنى خود است.روزانه زنان در هر نقطه از اين كره ى خاكى بنا بر شرايط سياسى و اجتماعى جامعه اى كه در آن زندگى ميكنند به جدال و مبارزه براى گرفتن حق و حقوق خود مشغولند، شايد يادبود و گراميداشت اين روز فرصتيست براى ثبت تغييرها و دستاوردهاى زنان حاصل از تلاش و مبارزه هاى ساليانه، شايد نوعى دل خوشى و نقطه ى اميد در زندگى تاريك زنانىست كه حتى از حقوق اوليه ى خود نيز محرومند كه اين بيشتر شامل زنانيست كه در كشورهاى جهان سوم زندگي ميكنند كه شايد روزى هم فرياد آنان به گوش برسد.
كنوانسيون رفع هرگونه تبعيض عليه زنان يك معاهده ى بين المللى است كه در ١٨ دسامبر١٩٧٩ مورد پذيرش مجمع عمومى سازمان ملل متحد قرار گرفت و در ٣سپتامبر١٩٨١ به اجرا در آمد.اين كنوانسيون مهمترين معاهده ى ملل متحد در مورد تبعيض جنسيتى است كه ان گونه تعريف ميشود:”قائل شدن به هرگونه تمايز، استثنا يا محدوديت بر مبناى جنسيت در زمينه هاى سياسى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى، مدنى و يا هر زمينه ى ديگر”ايران كه عضو سازمان ملل متحد نيز است جزء يكى از چهار كشوريست كه به اين كنوانسيون ملحق نشده اند.اين خود بارزترين علت براى تائيد نقض حقوق زنان توسط دولت جمهورى اسلامى است.
“زن” يك “زن ايرانى” در سرزمين من، در سيستم عقيدتى و فرهنگى كشور من روزانه به انواع گوناگون با سيستمى زن ستيز دست و پنجه نرم ميكند. در جامعه ى ايران ميليون ها زن تحت خشونت دولتى، مذهبى و در نهاد خانواده مورد خشونت همسران، پدران، برادران و خانواده ى همسران قرار ميگيرند.
از ضرب و درد فيزيكى گرفته تا نابود كردن سرنوشت و آينده ى دختران مملكتم همه حاصل پرورش افكار زن ستيزى و ايدئولوژى مرد سالارى در جامعه ايست كه ميليون ها زن آنجا براى نجات جان و حقوق خود در تلاش و تكاپو هستند. من “زن ايرانى” در جامعه اى بزرگ شدم كه بسيارى از دختران حق تحصيلات دانشگاهى ندارند بنابر مضموناتى همچون بيهوده بودن ادامه تحصيلات براى دختران كه در نهايت بايد شوهر دارى و بچه دارى را ياد بگيرند
زنانى كه آرزوى شاغل بودن و كار كردن در زمينه ى مورد علاقه ى خود رااز دست دادن به دليل مخالفت همسرانى كه غيرتشان به كار كردن زنشان اجازه نميداد و يا با توجيه اين كه اولين وظيفه ى زنان بزرگ كردن بچه ها و كارهاى خانه است. چه زنانى كه در مقابل خشونت و آزارهاى جسمى و روحى شوهرانشان سكوت ميكنند كه مبادا آبروى خود يا خانواده را ببرند. زنانى كه زندگى اجبارى را به طلاق ترجيح ميدهند تنها به دليل دور نبودن از بچه هايشان و از دست ندادن حق حضانت كودكشان. دختران جوانى كه روزانه مورد هجوم و تجاوز انسان هاى مردنما قرار ميگيرند و براى حفظ آبرو يا سكوت ميكنند يا خودكشى. دختران و زنانى كه بارها مجبور به تحمل عناوين و حرف هاى ركيك و زشت جنس مخالف ميشوند و در صورت اعتراض با اين عنوان كه مشكل اصلى از حجاب و پوشش آنهاست محكوم ميشوند. زنان در سرزمين من هرروز به دنبال راهى براى فرياد زدن دردها و رنج ها و راهى براى بازگو كردن آرزوها و روياهاى پايمال شده ى خود توسط جامعه اى نابرابر و زن ستيز هستند. صداها و فريادهايى كه خفه شدند هرگز مانع مبارزه و جنگ و يا افتادن ترس در دل زنان اين سرزمين براى رسيدن به آزادى و برابرى نبوده و نيست. هشتم مارس هر ساله فرصتى دوباره براى به پا خواستن و هم آوايى زنان سرتاسر جهان براى به تحقق رسيدن اين آرزوى تاريخى برابرى جنسيتى است. اين روز و هرروزفرصت جديديست براى روشن كردن شعله هاى آتش مبارزه ى زنان و صبر پايان ناپذير آنان براي رسيدن به هدف است.
اين بى عدالتى و نابرابرى تنها شامل ايران و يا كشورهاى جهان سوم نيست بلكه در تمام نقاط دنيا به اشكال و درجه هاى متفاوت وجود دارد حتى در كشورى مثل سوئد كه اولين كشوريست كه كنوانسيون را امضا زد هنوز هم نابرابرى در حقوق زنان و مردانى كه هردو يك شغل با زمان بندى يكسان دارند با دريافت حقوق پايين تر زنان به چشم ميخورد. اين روز يعنى هشتم مارس را بايد در تمامى نقاط اين كره ى خاكى به عنوان “روز نابودى ستم بر زنان” گرامى داشت اما جشن گرفتن اين روز تنها زمانى فرخنده و لذت بخش خواهد بود كه اين عنوان نه فقط در قالب كلمات بيان شود بلكه در سرتاسر جهان رنگ حقيقت نيز به خود بگيرد.