در ایران اگر بخواهی هر مسئله ای که به صورت سیستماتیک و آگانه از جانب رژیم مورد هدف فرهنگی قرار گرفته و سقط شده است را مورد کالبدشکافی و بازبینی قرار دهی و عواقب و آسیب های را که این مسئله مورد تعرض قرار گرفته به دنبال خود یدک میکشد را بیابی، از زوایای متعددی می توانی به آن نگاه کنی و معایبش را مورد ارزیابی قرار بدهی.
امر آموزش و پرورش که یکی از بنیادی ترین اموری می باشد که ستون جامعه بر آن فنداسیون بندی می شود و اگر این مهم با معایب ریشه ای مصادف باشد، می تواند به صورت وسیع و لاینحلی به معضلات و مشکلات گوناگون اجتماعی دامن بزند و اساس و موجودیت یک جامعه را تخریب کرده و عواقب زیانباری به دنبال داشته باشد.
در ایران زیر سلطه رژیم اسلامی، تمام امور فرهنگی، اجتماعی و غیره با پوششی ایدئولوژیک صرفا مذهبی و مورد تائید حکوت دست به گریبان است، که باعث شده شهروندانی که در این جامعه زندگی می کنند در بسیاری اوقات با حقوق خود آشنایی نداشته باشند، یا به چگونگی و از چه کسی طلب کردن آن نیز بی آگاهی باشند.
بی شک در هر جامعه ای مهم ترین مشکلاتی که در جامعه دامنگیر شهروندان می شود، به اصل آموزشی آن جامعه چفت و بست خورده است. اگر به روند آموزش در ایران نگاهی گذرا بی اندازیم، میبینیم که در بدو ورود به مدرسه و از همان دوران ابتدایی با یک فضایی پادگانی و نظامی زیر لوای مذهب روبرو می شوی که شامل صبحگاه و ابراز حرکات و گفتارهای نظامی و دعا و نیایش دینی روبرو هستی که حتی درک و هضم آن برای بزرگسالان نیز سخت و طاقت فرسا است، تا چه برسد به یک کودک کم سن و سال کە تازە استارد رفتن بە مدرسە را زدە است.
زمانی که وارد کلاس درس میشوی و آماده پذیرش آموزشهای صحیح و مملو از آرامش و انسانیت می باشی و حتی یادگیری زبان مادری خودت نیز برایت سخت و دشوار می باشد، مجبور به یادگیری زبانهای دیگری همچون فارسی و بویژه عربی میشوی و با درسهای از چگونگی پیدایش اسلام و صدور آن به دیگر نقاط جهان و تعریف و تمجید از جنگهای همچون بدر و احد و غیره میشوی که مسلمانان دست به کشتار و غارت و چپاول زده اند. خود این آموزش معیوب باعث میشود که بچه از ادامه تحصیل بیزار شود و با فرهنگ حماسه و خشونت و جهل و جنون روبرو شود و در کنار آن نیز هیچ چیزی از حقوق و مطالبات برحق و درست و انسانی خود نداشته باشد و با این کار تنها تخم تنفر و انزجار و دشمنی و خشونت در بتن او کاشته میشود و خشونت و پرخاشگری بخشی از شکلگیری شخصیت وی میشود و به این امر به عنوان ارزشی هنجاری که آموزش و پرورش نیز در پشت آن قد علم کرده اند نگاه کند و در بسیاری از اوقات لاتیگری و لمپنیزم بە عنوان یک ارزش و ھنجار عامە پسند اجتماعی در جایگاھ ویژەای قرار میگیرد.
زمانی که این کودک با این خصوصیات وارد جامعه میشود، باعث و بانی دامن زدن به بسیاری از مشکلات و معضلات همچون لمپنیزم و پرخاشگری، طلاق (زیرا اسلام و آموزش اسلامی مدام زن را موجودی درجه دوم و کمتر از مرد معرفی می کند و این امر باعث از هم پاشیدن بنیان خانواده می گردد)، بی سوادی و انواع و اقسام معضلات دیگر اجتماعی می گردد.
همانگونه که در ابتدای این بحث به آن اشاره کردم، هر مشکلی که در ایران به صورت سیستماتیک از طرف حکومت مورد تهاجم فرهنگ ضد بشری قرار گرفته، می تواند به شکلی مفصل و از زوایای مختلف مورد بحث و بررسی قرار گیرد، که اینجا تنها به یک بعد آن و به صورت اختصاری به آن اشاره شد.