خالدبایزیدی(دلیر)ازشاعران خوش قریعه ای است که سالهاغربت راتجربه کرده واین تجربه ی فلسفی واندوهناک دراشعاراودیده می شود.دراشعاراین شاعررگه هایی ازشعرمدرن وپست مدرن نیزدیده می شود. برسی اشعاراین شاعرخوداحتیاج به کتابی جداگانه دارد.ومن این برسی رابه خودخوانندگان وامی گذارم اماهرکدام ازاین اشعارخود کشوری است بی پرچم وآواره وزیریوغ زوروستم وددمنشی.اشعارخالدزبان گویای هرمبارزوهرکوردوفلسطینی و پارتیزانی است که برای احقاق حق خودوبرای رسیدن به دروازه های آزادی تلاش می کندوسپس آوای امیدسر می دهد.خالدصدای رسای جامعه کوردودیگرمبارزان ومظلومان تاریخ است.خالدشاعری است همچون عبدالله پشیو. لطیف هلمت.رفیق صابر.شیرکوبیکس.ودیگرشاعران بزرگدیگرکه صدایشان امروزدرهمه ی جهان پیچیده است.
تلخی واندوه اشعارخالدصدای کودکان حلبچه ای است که هنوزبه خاطرعوارض شیمیایی جان می سپارند.صدای کودکان هیروشیماوناکازاکی است که هنوزدرجهان طنین انداز است. مجموعه شعرتبسم تاکستان چندمین اثرازخالداست این مجموعه نیزهمچون مجموعه های قبلی سرشار از آثار فلسفی واجتماعی شاعراست که دراین مجموعه نوآوری هایی نیزدراشعارکوتاه شاعردیده می شود.ازنظم نوین.
جهانیتافلسطین وحلبچه شهیدکه حکایت تلخ قرن بیستم جنایت ومکافات است وکودکان مرده به گهواره وعشق های مرده.همراه بادختران قندیل وپرنده های زندانی.شاعراین بارفلسفه راباشورشعرهمراه کرده است.
گرسنگی گنجشک هاوسیلوهای انباشته ازگندم وتنهایی شاعرکه ازنردبان کودکی بالا می رودتاچندستاره برای مادربچیندوشاعراین گونه قرن کنونی رابه تصویرمی کشد:تبسم چون تاکستانی ست.سرشارازخوشه های گندم…شاعربه دنبال روزنه ای است تامردم جهان رابه روشنایی برساندچرا که
ترازوی عدالت
اگرکج نبود
عشق هیچگاه
سنگسارنمی شد…
وچه خوش به ضیافت شام مدافعان حقوق کودک اشاره می کنددرشعر سمینار
درسمیناری
ضمن ضیافت شام مفصلی
مدافعان حقوق کودک
ازکودکان گرسنه ای سخن گفتند:
که همان شب
گرسنه خوابیدند
خالدشاعری ست که درد رامی فهمدودرانتقال آن نیزبسیارموفق است.چه آن هنگام که درمام میهن به سرودن اشعاردلنشین می پرداخت وچه امروز که درخاک غربت پیام رسای مردم میهن اش رابه سراسرجهان وجهانیان می رساند:
ازبوی خاک غربت
بوی خاک دیارم رااستشمام کردم
هنگامیکه خواستم
پروبال بگشایم
وباخاک مقدس سرزمین ام
تیمم کنم
دیارم باخاک یکسان شده بود
شعرخالدشعرهمه ی انسانهای مظلوم تاریخ است.شعرملتی که هزاران سال برهمه ی جهان حکومت کرده اند این سرزمین مقدس شاعران وادیبان وپژوهشگران زیادی رادرخودپرورده است که هرکدام امروزدرجهان درزمینه. های شعروادب آثارسترگی راارایه داده اند.خالدنیز یکی ازشاعران وادیبانی می باشدکه درزمینه شعروادب آثار سترگ وپرباری راارایه داده است.خالداهل مهاباداست سرزمین خون و قیام وشعروشوروحال.مهابادشاعران ومشاهیربسیاربزرگی رادرخودپرورانده است هم چنین ادیبان ونویسندگان بزرگی که درسطح جهان آثارونام شان می درخشد.مهابادقلب کوردستان است شهری که همه ی مردم کورددرگستره ی ایران بزرگ به آن می بالند:
من اهل مهابادم
آن جاکه خاک اش ازلاله هانشان دارد
وآسمان گلگون اش
خالی ازابرسیاه
آن جاکه گل های زیبایش
بی نوایان رابه هماغوشی فرامی خواند
وگل های وحشی
آرام آرام
سرازخاک مهربرمی دارند
این جادریایش
محل آشیان مرغ ماهی خوارنیست
من اهل مهابادم
خالددرسطرسطراشعارش زندگی وفرهنگ شوروشعرمردم رابه تصویرکشیده ودراین کارنیزموفق بوده است .من خالد را زبان گویای مردم کوردمی شمارم شهیددکترق هیمنhemn مهابادی راشاعرملی خطاب کرده بود. من نیز خالد راشاعرملی وزبان گویاورسای مردم کوردخطاب می کنم.چراکه مجموعه شعرهای خالدزبان حال ملت بافروجاهکوردرابازمی گویدزبان حال ملتی که سال هاست خون می دهد.خالدنیزهمچون شاعرمبارز کورد دکتر: عبدالله پشیو هم آوا باهمه مردم کورد در سطرسطر اشعارو نوشته هایش . دردورنج واندوه زنان وکودکان پدر.مادرو شوهر ازدست داده رابیان می کند.نگاه شاعربه جامعه نگاهی ژرف وعمیق است نگاه یک مادربه فرزند.مام میهن به فرزندان اش می باشدچه سخت است جان کندن دلبندرادیدن قتل عام هزاران فرزندبی گناه رانظاره کردن.چه تلخ است سکوت دربرابراین همه ددمنشی وجنایات عظیم جباران وددمنشان تاریخ
خورشیدراازسینه افق
بیرون آوردند
خورشیدگریست
سکوت شب شکست
وکبوتری پروازکنان می رفت
درمسیری
که چندی پیش
کبوتری دیگردرآن ناپدیدشده بود..
ودردیارخالدگل ها بی باغبان می شکفندودرآستانه ی شکوفایی به خزان بی هنگام می پیوندندوچه خوش سروده است زبان حال مردمی بافرجاه راکه:
ماازمیخ هاآموختیم
چگونه پایداربمانیم
هرچندبرسرمان کوبیدند
مقاوم ترشدیم…
آری خالدشاعری است که هیچ گاه برای آقاوارباب هابله قربان نمی گویدوواژه های شعرخالد.همچون اشعارهمه
شاعران مبارزومیهن پرست برده نیستند:
واژه هایم برده نیستند
که دربازاربردگان خریدوفروش شوند
دست برسینه نهند
وازبرای آقاوارباب بله قربان بگویند
تلخی وآزارفراوانی چشیده اند
فرزندکاوه ی آهنگرن اند
ودشمن ضحاک خون خوار
مبارزند
وعقاب بلندپرواز
تنهاهراس خالدبایزیدی(دلیر)ازاین است که مبادادرخاک غربت بمیرد:
یک فکرآزارم می دهد
به دورازوطن مردن
پرپرشدن همچون گل های پائیزی
سوختن همچون شمع
آرام…
آرام…
درکوچه پس کوچه های غربت
بخوانیم وبه جان خریدارباشیم تبسم تاکستان راعصیان غربت راودلمویه راشاعری مبارزومیهن پرست راوهم آوابا
همه ی مظلومان تاریخ.سرودانتقام ورهایی رادربلندترین چکادکوه قندیل واورست سردهیم