مرد زنداني مي خنديد شايد به زنداني بودن خويش شايد هم به آزادي ما ، راستي زندان كدام سوي ميله هاست؟
ارنست چگوارا
شايد چنان پنداريم كساني كه در چنگال جمهوري اسلامي ايران به جرم هاي سياسي اسير مي گردند و ساليان سال در اسارت به سر مي برند ويا اينكه به اعدام محكوم مي شوند، زنداني و يا اعدامي هستند و ما در اين سوي ميله ها آزاديم !
ولي در حقيقت چنين كساني كه براي باورشان مبارزه كرده اند پيروز و آزاد ميدانند،آنان آزادند زيرا تن به زندگي به قيمت اسارت انديشه ندادند وآنان پيروزند چون سر تسليم براي جبر نظام فاسد سرمايه داري فرود نياورده اند.
اين سوي ميله ها براي من زندان است زنداني به مساحت ايران و زنداني انفرادي به نام كردستان . در اين سوي ميله ها من در زندانم و محكوم به زندگي به مدت عمر نظام سرمايه داري و هر روز محكوم به اعدام زير تيغ گيوتين نا عدالتي . در جايي كه انديشه و بيان ممنوع مگر به غير آنچه حاكم بخواهد زندان است. در اين سوي ميله ها خفقان گلويت را با طناب سكوت تا مرز خفگي مي فشارد كه مبادا سخني بگويي . براستي كامو زيبا گفت كه گاهي اوقات زندگي كردن بيشتر از تير زدن به خود شجاعت مي خواهد، در جايي كه قلم ها از ترس خشك شدن جوهرهايشان شجاعت نوشتن ندارند وچشم و گوش ها از بيم كور و كر شدن نه مي بينند و نه مي شنوند . براي من اين سوي ميله ها زندان است زيرا صداي خرد شدن تك تك ثانيه هاي جواني خويش را در انديشه كار مي شنوم. زنداني كه در آن نه خستگي پدر كارگر پيرم ونه دلهره هاي مادرم تمامي ندارد . زنداني كه زندان بانش دين است و چه خوب زندان باني را گمارده اند كه اجازه كوچكترين حركتي را به كسي نمي دهد، زندان باني كه اگر بخواهي فراتر از او بينديشي تو را به دست جوخه مرگ مي سپارد . ودر اين سوي ميله ها خواهيم ماند تا زماني كه سرمايه دار در فراز و كارگر در فرود باشد. خواهيم ماند تا وقتي كه هم نوعانمان براي كسب ثروت و مقام تن به بردگي نظام فاسد جمهوري اسلامي داده و با زير پا گذاشتن تمام هر آنچه انسانيت ناميده مي شود با هم خونهاي خويش پله مي سازند و از آن بالا مي روند. در اين سوي ميله ها مي مانيم تا وقتي كه برايمان مهم نباشد كه چگونه زندگي كنيم ، چگونه بينديشيم، بي ارزش براي ما ارزش باشد وندانيم كه به چه قيمتي براي چه كسي كار مي كنيم . زنداني است كثيف و بد بو اگر براي ما مهم نباشد كه در سيطره چه كسي زندگي مي كنيم و بقاي نسلمان در چه جامعه اي شكل مي گيرد ، فرزندانمان در مكتب چه كساني درس مي خوانند وچه چيز به خورد ذهنشان داده مي شود. در بند و اسارتي هستيم كه نمي دانيم براي چه جرمي در آن گرفتاريم اگر شهداي آزادي خواه خود را نشناسيم و ندانيم كه براي چه جان باخته اند.
خوشا به حال زندانيان و اعداميان سياسي سربلند كه در آن سوي ميله ها آزادي را به قيمت عمر و جانشان خريدند. كساني همانند شهيد احسان فتاحيان وشهيد شيركو معارفي كه در راه باور و انديشه شان زندگي خود را گذاشتند تا من در آزادي و بدون در قيد و بند بودن بينديشم. آنان سر سپردند براي رسيدن به برابري و عدالت . بدانيد كه من در راهي كه كه شما براي آن كوشيديد قدم مي گذارم و راهتان زنده و استوار است.