از خمینیزم تا عروج و تجدد توحش بقایای عثمانی در ترکیه / رشید علیزادە

با پیدایش خمینیزم بار دیگر جهان شاهد رویائی روی دو قطب جهانی ؛ یا به معنی دیگر دو روند جاری افکار در سطح جهانی و فرایند گلوبالیزه کردن افکار ارتجاع بر جامعه و تجدد دوباره آن بوده و هستیم .

خمینیزم در اواخر دهه نوزده با حمایت امپریالیزم و با بکار گیری جامعه پسا فکری مذهبی؛ عنان مدیریتی جامعه را با ریا و فریب به دست می گیرد و با همان بستر پسا مذهبی و با مشروعیت گرفتن از آن ؛ هزاران انسان آزادی خواه را به جوخه های مرگ می کشاند و هزاران انسان انقلابی را به نام انقلاب فرهنگی از مراکز علمی و دانشگاهی اخراج و روانه کنج خانه ها می نماید و در چنین بستری؛ جامعه را برای حزب تک بنی ارتجاعی فراهم ساخته و با بر افراشته کردن شعار صدور انقلاب بهره برده و از این گذر مشغول بحران سازی و ایجاد نا امنی و اشاعه فتنه و ایجاد ترس و رعب ترور و جنگ در سطح وسیعی از جهان بوده ایم .

بعد از مرگ خمینی که انتظار می رفت این سیتم دچار فروپاشی و متلاشی شود بر عکس شاهد دامنه دار شدن آن که با پیش کشیده شدن طرح جامعه مدنی ( اصلاحات ) و ای نبار به بهانه انقلاب مخملی ؛ قلم ها شکسته دهها بلکه هزاران نفر از اصحاب قلم و دهها و صدها جوان دانشجو را ستاره دار , دهها و صدها انسان در سازمانهای مدنی و حقوق بشری و غیره …را روانه پشت میله های زندان , دهها و صدهها انسان مبارز را روانه صلیب های مرگ نمودند .

امروز بار دیگر با استفاده از بستر پسا فکری مذهبی در سطح منطقه ای , بار دیگر شاهد رویش افکار ارتجاعی با حمایت مادی و معنوی شیخ الشیوخ و فهدها و آل صباح ها از بقایای طالبان و القاعده گرفته تا بوکوحرام و النصر و سنییزمهای مختلف و این اواخر به اسم داعش هستیم که خاورمیانه را به نقطه نا امن جهانی کشانده و شاهد نیست و نابود کردن سرمایه های انسانی ,علمی و فرهنگی در منطقه هستیم که گسترش آن جهان را به چالش کشیده است .

در دوره معاصر؛ گروهای افراطی با الهام از خمینیزم و با پشتیبانی امپریالیزم و دول غول ئاسای سرمایه داری در بطن خاورمیانه جهان را بسوی توحش فرا می خواند و چنان می بینیم که همگام با غول رسانه جهانی و در سایه آن پدیده ی خمینیزم با عناوین مختلف هر بار خود را در انواع نقاب باز تعریف و شناسه می کند .

انفجار و کشتار پی در پی در اروپا و همزمان با اوج گیری و عروج بنیادگرائی اسلامی و به خاک و خون کشیدن جهان و منطقه ( خاورمیانه ) توسط ایادی استکبار ؛ دسیسه و نیرنگ امپریالیستی است که برای بقا و ادامه حیات سرمایه داری و گسیل کردن مهمات و اسلحه در زراتخانه ها برای به خاک و خون کشیدن مردم فقیر منطقه و به خاک سیاه نشاندن آنان و هم چنان چپاول و غارت آن از هیچ جنایتی در این راستا فروگذار نکرده و نخواهند کرد .

کشورهای منطقه و وروسای ممالک اسلامی مزدوران شرق و غرب, با استفاده از زمینه افکار ارتجاعی و با بکارگیری آن , در رهبری کردن این دو ایدولوژی خطرناک و ضد انسانی در جهان می رود که آتش جنگ را در منطقه دامن زده و با استفاده از بهینه سازی این آتش افروزی بار دیگر افکار ضد بشری خود را در پوشش تحجر به قهقرا و انقیاد بکشاند و کشورهای منطقه را درگیر جنگ فرسایشی ناخواسته کند که ویرانی فقر و فلاکت را بر مردم منطقه تحمیل و به ارمغان آورد .

جنگ سوریه و کشمکش قدرت توسط ایادی و مزدوران شرق و غرب در آن ( ایران ترکیه کشورهای عربی از جمله عربستان ) ؛ بحران و کشمکش قدرت در عراق و تلاش برای ایجاد هلال شیعی زمینه ای است برای ایجاد جنگ های قومی و قبیله ای به سرمداری روسای استکبار جهانی ؛ می رود تا سالهای سال این جنگ دامنه دار و گریبانگیر مردم فقیر و زحمتکش گردد. در نتیجه چنین سیاست های پس مانده است که راه را برای جاده یک طرفه آماده می کند تا حاکمین جهل و جهالت بدون دخالت دادن قشر نوگرا در سیاست های کلان مملکتی جامعه را بسوی ناهنجاریهای اجتماعی و کشمکش بر سر قدرت ، جامعه را بسوی انسداد و کشتار سوق دهد .

امروز دیگر بر کسی پوشیده نیست که نمایش عروسکی به ظاهر کودتا و عوام فریبی آن توسط اردوغان و عوان و انصار آن می رود هم چنان انقلاب فرهنگی در اوایل انقلاب ایران , بار دیگر نه یاران خود را د ر قالب و قواره دیگر راهی سلاخ خانه های مرگ کرده و بار دیگر قدرت را در قبضه خود نگه داشته و جامعه را بسوی ارتجاع و انقیاد سوق دهد .

کودتاگران گرچه ناراضی از عملکرد اردوغان و نتیجه سیاست های غلط و پسگرای وی بود ، اما شکست یا به معنی دیگر سناریوی بود که می توان گفت : بهانه خوبی برای تسویه حسابهای گروهی و یک طرفه کردن قدرت و سرکوب جنبش دمکراسی خواهی برای حلقه حاکمان ترکیه است . گرچه کودتا گران قطعا در هم سوی با طبقه ستمدیده و محروم ملت ترکیه مخصوصا مردم همیشه ستم دیده کورد نبوده نیستند و هیچ مشکلی را در بوته داخلی ترکیه حل نخواهند کرد اما می توان گفت جنگ زرگری است که در بطن این جوامع وجود دارد .
تجربه سالهای گذشته در بر پای کودتا های یکی پس از دیگری در عراق و ترکیه و هم چنان جنگ های قومی و مذهبی در منطقه برای ما اثبات نموده که نتیجه کودتا به جز سیه روزی و بی خانمانی کشت و کشتار و استبداد برای طبقه محروم هیچ دست آوردی در بر نداشته و نخواهد داشت .

در نیمه دوم قرن بیست ویک و در اوج گیری دنیای مدرن و تکنولوژی به جای پیشرفت آن و آسایش و امنیت در حالی که در منطقه حلبی آبادها بیشتر از بیش گسترش پیدا و سلاخ خانه های مرگ گورستانها را به صورت وحشتناکی وسعت داده است ، بر پای چین کودتاهای در کشورهای منطقه ، نه در راستای منافع طبقه محروم و ملت زیر دسته ، بلکه دامنه بروز جنگها قومی و مذهبی در راستای خدمت به امپریالیزم وبه دراز کشاندن عمر رژیم های دد منش و دیکتاتور منطقه و خدمت به چپاولگران است . با برپای چنین کودتاها یست که عمر چنین رژیم های ددمنشی بیمه می گردند زیرا چنین حرکتی فرصت خوبی خواهد بود که در زیر لوای امنیت؛ دست آنان را باز گذاشته تا هر جنبش آزادی خواهی را در بوته قلع و قمع کنند .هم چنان که در سالهای گذشته با کودتای خزنده سپاه پاسداران در زمان محمود احمدی نژاد در ایران وسیله بود برای ادامه بقای ارتجاع در ایران بود و شکی نیست هم چنین حرکتی نمی تواند کمکی به اعتراضات به حق طبقه محروم نماید و تنها توده های به ستو آمده می توانند پرچم رهبری خویش را به دست بگیرند نه مهره های اجیر و دست نشانده دول امپریالیستی که قطعا امروز در منطقه هیچ حکومت مردمی و به پا خواسته از توده های مردمی نیست .

بابەتی هاوپۆل

قفس، یادداشت چهارم: پیش‌بند “به یاد سپیده فرهان”

مژگان کاوسی تا کنون دو بار بازداشت شده‌ام و هر دو بار در خانه‌ی خودم؛ …