1-قطارزندگی سرانجام درگورستان توقف می کند
2-پرنده که آلزایمرگرفت.صیادبه دام اش انداخت
3-کارمندان بانک لااقل هشت ساعت کارشان پولدارترین آدم هاهستند
4-خورذن سیب بهانه بود.آدم وحواازاول باهم رابطه داشتند
5-پرنده راکه به قفس انداختند.آسمان کرور.کروربارید
6-پرنده که ازقفس پرید.آسمان تند.تندبه آغوشش کشید
7-مستی ازاین روتعریف بهشت می نمود.که نهرهای شراب مدام جاری است
8-شکارچیان تنهازورشان به حیوانات پیرمی رسد
9-پرنده ای که پیرمی شود.زودنیزبه دام صیادمی افتد
10-برای پرنده ای پیرپروازدراوج آسمان چه سخت است
11-قطره های باران.آه دردمندان ودلشکستگان است
12-طناب دارازشرمساری .رختهایش رابه بادسهمگین سپرد
13-باران دلدادگی ام رامی دادواشکهای غربت وتنهایی ام راپاک می کرد
14-گورکن سنگ قبرکه گذاشت گفت:نگران نباشیدسنگ تمام گذاشتم
15-عزرائیل نیمه آرزوهایم راباخودبردونیمه دیگرنیزبه بادی سهمناک سپرد
16-شهرکه خالی شد.قلب من نیزخالی ازسکنه شد
17-برروی پل صراط المستقیم نوشته شده بود:اطفاازانداختن موزخودداری کنید
18-گنجشکی می گفت:آه نان اززیرسنگ بدست می آید
20-دیشب مانده بودم که برای کدامیک ازدردهایم مویه کنم
21-دردهایم که ازخواب برخاستندگفتند:اینگونه برای ماپدری می کنید
امشب همه شب ازدردمی نالیدیم
22-پرندگان ازاینکه قفس هاخالی بودند.چه خوشحال شدند
23-تنهاپرندگان ازمرگ هیچ نمی دانند.گرنه هرگزپرپروازنمی گشودند
24-سپیدی موهایم راکه انکارکردم.آئینه بمن هق.هق خندید
25-پروازراکه بخاطرسپرد.عزرائیل گفت:عجب عافظه ای دارد
26-پنجره راکه بخاطرنسپردم.یارم نیزمراازیادبرد
27-خوشه های گندم جوانه زدنددردستان پینه بسته دروگران
28-عزرائیل مرگ ام رابه تاخیرانداخت .تاکه شعرهایم یتیم نشوند
29-وقتی که رفتی درجا.جاهای پایت برگ سبزی به زردی گرائید
30-درختی اندوهگین شد.ازاینکه می خواستندازوی دسته ی تبری بسازند
31-هق.هق گریستم .گاه که آئینه هاجوانی ام به خاطرنمی سپردند
32-بادازبرهنگی درختهاحکایت می کرد.ودرختهاازهیزی باد
33-آسمان غرق درنگاه کودکی بود.که بادبادک اش رادراوج چشمان آبی اش
به بادهاسپرده بود
44-من ومرگ ودکامی نوشیدیم وعزرائیل شات.شات برایمان می ریخت
45-مادرم می گفت:سرانجام زندگی ات راباکتاب خواندن خواهی باخت
46-سیگارآزادی راکه پوک زدم .ازقول انقلاب گفت:عجب هوای مطبوعی
47-سایه ای خودراپنهان می کرد.تاکه سایه اش راباتیرنزنند
48-یاروخاکی نبود.خودراخاکی کرد
49-یارواینقدرخاکی بود.ازخاکی بودن اش خودرامی تکاند
50-ازخاکی بودن اش.چه گردوخاکی ازآن برمی خواست