هه‌ینی 22 تشرینی دووه‌م 2024

مبارزه‌ مسلحانه‌ و مبارزه‌ مدنی در کردستان / مەعروف کەعبی

(در باره‌ درگیری‌های اخیر)

‘پیشمرگایه‌تی’ یا مبارزه‌ مسلحانه‌ به‌ عنوان یک فرم مقاومت، سنتی قدیمی و جاافتاده‌ در کردستان بوده‌ است. چندین عامل در بوجودآوردن و تداوم آن تأثیر داشته‌‌اند. مهمترین آنها میلیتاریزه‌ کردن و اشغال نظامی کردستان است. میلیتاریزه‌ کردن جامعه‌ امکان هر نوع فرم دیگری را برای دنبال کردن خواست‌های اجتماعی و مشارکت سیاسی در سرنوشت جامعه‌ از بین می‌برد. برای مثال در بهار 1359 و به‌ دنبال اینکه‌ شهرهای کردستان به‌ مدت یکسال یک شبه‌خودمختاری را تجربه‌ کرده‌ بودند، توسط نیروهای نظامی جمهوری اسلامی و به‌ دنبال یک ماه جنگ، دوباره‌ به‌ تصرف این نیروها درآمدند. این حملات با انقلاب فرهنگی به‌ رهبری بنی‌صدر و حمله‌ به‌ دانشگاه‌ها در سراسر ایران همزمان بود. بنی‌صدر به سربازان دستور داد که‌ تا غائله‌ کردستان را تمام نکرده‌اند، بند پوتین‌هایشان را باز نکنند (کیهان، 14 فروردین 1359)؛ او اصول انقلاب فرهنگی را اعلام کرد (کیهان، 2 اردیبهشت 1359)؛ و خود برای بستن دانشگاه تهران به‌ آنجا رفت. حکومت نظامی در کردستان تا سال‌ها ادامه‌ داشت؛ اعدام‌ها و دستگیری‌ها گسترش یافت و دهها خانواده‌ از کردستان به‌ مناطق دیگر ایران تبعید شدند. در ادامه‌ این روند پیشمرگایه‌تی نه‌ تنها به‌ عنوان تنها فرم مقاومت پناهگاهی برای هزاران نفر شد، بلکه به‌ عرصه‌ای بسیار جذاب هم تبدیل گشت.

از آن زمان به‌ بعد و در سراسر دهه‌ 1360، در مبارزه‌ مسلحانه‌ در کردستان این تنها ‘کردها’ نبودند که‌ می‌جنگیدند. صدها نفر از فعالان سیاسی و اعضای سازمان‌ها دیگر نیز در این عرصه‌ خود را یافتند: برای مثال سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، سازمان پیکار در راه آزادی طبقه‌ کارگر، سازمان رزمندگان، اتحادیه‌ کمونیست‌های ایران که‌ دهها نفر از اعضایشان نیز جان باختند. به‌ عنوان نمونه‌‌ای دیگر در صفوف کومه‌له‌ نیز دهها نفر از افرادی که‌ زبان اول آنها کردی نبود، جان باخته‌‌اند. تاریخأ تشكیلات‌هایی که‌ به‌ ‘سازمان‌های کردی’ نام برده‌ می‌شوند، در اساس از نظر زبانی و جغرافیایی هیچگاه‌ به‌ کردستان محدود نشده‌‌اند. این را در ترکیب کمیته‌‌ مرکزی و تشکیلات شهرهای آنها در دوره‌ قبل و بعد از انقلاب چون تهران و تبریز می‌توان دید. این کردستان به‌ عنوان جامعه‌‌ای در حاشیه‌ و سرکوب‌شده‌، دارای سنت‌های قوی چپ، مترقی و آزادیخواهانه‌ است، که‌ امکان مبارزه‌ برای همه‌ را فراهم کرده‌ است. کردستان بعد از انقلاب به‌ ‘سنگر انقلاب’ شناخته‌ شد و برای مثال نیروهای سیاسی با امید به‌ تداوم این انقلاب، دفاع از آزادی و با درک خود در آن دوره‌ به‌ اتحادها و تشکیل حزب سراسری‌تر اقدام کردند. گذشته‌ از سرنوشت سیاسی اتحادهای سازمانی، اما اتحاد سراسری‌تر و پیوندها هنوز هم نکته‌‌ای برجسته‌ است، اگرچه‌ غوغاهای ساختگی دنیای مجازی و یا قدرتمندترشدن گرایشات تندروانه‌ ملی و مذهبی در دنیای واقعی بر آن سایه‌ انداخته‌ است.

آنچه‌ که‌ به‌ کردستان محدود بوده‌ صرفأ خود مبارزه‌ مسلحانه‌‌ بوده‌ است. در اینجا‌ تفاوت سیاست سازمان مجاهدین (که‌ در کردستان جایی نداشته‌ است) و سیاست احزاب اصلی در کردستان را در نظر بگیرید. سازمان مجاهدین در همکاری با رژیم بعث تا غرغره‌ فرو رفت، در جبهه‌‌های جنگ ایران-عراق برای کشف کدهای نظامی که‌ از بی‌سیم‌ها رد و بدل می‌شدند شرکت داشتند، و ستون نظامی بعث برای تسخیر دوباره‌ کردستان عراق را در سال 1990 همراهی کردند. نهایتأ عملیات فروخ جاویدان نیز از امید‌های واهی در ارتباط با همان رژیم نشأت گرفت. اما تا آنجا که‌ به‌ احزاب در کردستان بازمی‌گردد، برای مثال سازمان کومه‌له‌ مورد حمله‌ شیمایی (دره‌ بوتی، اردیبهشت 1367) و توپباران ارتش عراق (مالومه‌، تابستان 1365) قرار گرفت که‌ به‌ ترتیب 24 و 3 عضو این سازمان جان خود را از دست دادند. 75 نفر از پیشمرگان همین سازمان در بمباران شیمایی هلبجه‌ در اسفند 1366 کشته‌ شدند. ارتش عراق از هیچ نقطه‌ کردستان وارد ایران نشد اما با حملات هوایی‌اش شهرهای بانه‌، سقز و مهاباد را به‌ خاک و خون کشید.
هنگامیکه‌ هر دو حزب اصلی در کردستان ادعا می‌کنند که‌ نزدیک به‌ دو هزار نفر را در دهه‌ 1360 از دست داده‌‌اند، بایستی بر جدیت موضوع دلالت کند، اگر حتی آمار تلفات نیروهای سپاه‌ و ارتش در نظر گرفته‌ نشود. به‌ علاوه‌ حضور دهها زن پیشمرگ در سازمان کومه‌له‌ در دهه‌ مذکور بر محبوبیت مبارزه‌ مسلحانه‌ در بعدی وسیع، نیروی اجتماعی زنان و سیاست و برنامه‌ حزب مشخصی دلالت می‌کند.

همه‌ این نکات تبلیغات جمهوری اسلامی را خنثی می‌کند که‌ در ر‌أس آن اتهام ‘سربریدن’ قرار گرفته‌ است. با مقبولیت‌یافتن واژه‌ ‘تروریست’ در جهان امروز برای سرپوش‌گذاشتن بر سیاست‌های نادرست و خانمانسوز قدرت‌های غربی و رژیم‌های سرکوبگر در منطقه‌، جمهوری اسلامی نیز تلاش می‌کند با ‘تروریست’ نامیدن احزاب در کردستان خود را حافظ جان و مال مردم معرفی کند. البته‌ که‌ جنگ، مبارزه‌ مسلحانه‌ و خشونت به‌ طور کلی نمی‌توانند ‘راه‌‌حل’ برای تغییر باشند. مبارزه‌ مسلحانه‌ خود نتیجه‌ ‘راه‌‌حل’ نظامی دولت در ایران است که‌ خود به‌ ‘راه‌حلی’ برای تداوم مبارزه‌ برای دستیابی به‌ حقوق سیاسی و اجتماعی مبدل شده‌ است.
در نتیجه‌، مبارزه‌ مسلحانه‌ تقدسی نداشته‌ و ندارد. اگر در خود-آگاهی انسان‌ها این نوع مبارزه‌، اسلحه‌ و پرچم‌ها جایگاه‌ مقدسی می‌یابند، نتیجه‌ وجود شرایط‌هایی است که‌ این نوع مبارزه‌ را جذاب و مقبول نگه‌ داشته‌‌اند. این سمبل‌ها تنها در شرایط جنگی است که‌ امکان حیات می‌یابند. بنابراین، با ادامه‌ این شرایط، مبارزه‌ مسلحانه‌ وجود خواهد داشت و این توجیه‌ نظامی بودن احزاب در کردستان است که‌ به‌ قول خودشان برای حفاظت رادیو، تلویزیون و اردوگا‌هایشان ضروری است.
با وجود این، بایستی همواره‌ رویه‌‌ای انتقادی در برابر سیاست‌های این احزاب در کردستان را حفظ کرد. در اینجا بحث بر سر ‘حقانیت’ این حزب و یا حزب دیگر، سیاست‌ها و برنامه‌هایشان نیست. اما آنها بخش‌های مهمی از جامعه‌ کردستان را تشکیل می‌دهند؛ از نفوذ اجتماعی چشمگیری برخوردارند، و بنابراین نمی‌توانند به‌ تغییرات و تحولات در جامعه‌ در دهه‌‌های گذشته‌ بی‌توجه‌ باشند. به‌ نظر می‌رسد که‌ آنها به‌ رشد مبارزه‌ مدنی در کردستان و همه‌ ایران حداقل به‌ طور شایسته‌ای بها نداده‌اند.

اعتصابات عمومی، تظاهرات‌ها و اقدامات مسالمت‌آمیز، تشکیل سازمان‌های مدنی حقوق بشر، زنان، ادبی، کارگری، دانشجویی و غیره‌ در سال‌های گذشته‌ به‌ پیشروی مبارزه‌ مدنی در کردستان دلالت دارند. این پدیده‌‌ای سراسری در ایرانی است که‌ از زیر خفقان پشت راست می‌كند. به‌ این‌ها بایستی ازدیاد شمار فصلنامه‌‌های آکادمیکی و ادبی را اضافه‌ کرد که‌ خود ریشه‌ در حضور هزاران نفر دانشجو و مدرس در دانشگا‌ها و ظهور طیف نوینی از آکادمیسین‌هایی است که‌‌ تاریخ اجتماعی به‌ مرکز ثقل کارهایشان تبدیل شده‌ است؛ و ماه‌ها در مناطقی چون اورامانات، سردشت و مهاباد و سقز به‌ تحقیق در باره‌ تغییرات اجتماعی می‌پردازند. رویه‌‌ای انتقادی به‌ تاریخ‌های سیاسی و ملی، که‌ آنها نیز همانند دولت-ملت نوین تاریخ اجتماعی مردم کرد را عملأ به‌ حاشیه‌ رانده‌‌اند، در مطالبی با عمق آکادمیکی منعکس می‌شوند و بدین‌گونه‌ درک ما را از تاریخ جامعه‌ کردستان و تحولات اجتماعی آن افزایش داده‌‌اند. اینها همه‌ در ایران در حال اتفاق افتادن است.

اگرچه‌ همه‌ احزاب در کردستان در درگیری‌های اخیر شرکت نداشته‌‌اند، توجه‌ هر چه‌ بیشتر همه‌ احزاب به‌ گسترش مبارزه‌ مدنی امری جدی بایستی تلقی گردد. آنچه‌ در تاریخ کردستان از سال 1358 به‌ ‘جنبش مقاومت خلق کرد’ نام گرفت، واکنش به‌ میلیتاریزه‌ کردن کردستان و سرکوب خشن سپاه‌ پاسداران در کردستان بود. تداوم حضور سپاه‌ در کردستان، یکی از دلایل اصلی ادامه‌ پیشمرگایه‌تی است. با وجود این، گسترش مبارزه‌ مدنی در کردستان نیز خوشبختانه‌ اهمیت مبارزه‌ مسلحانه‌ را در شرایط کنونی کاهش داده‌ است. در دهه‌ 1360 پدیده‌‌ای به‌ اسم ‘جامعه‌ مدنی’ بی‌ معنا بود. بخصوص هنگامی که‌ جرم حمل یک اعلامیه‌ سیاسی می‌توانست تیرباران باشد. اما امروز جامعه‌ مدنی جامعه‌ سیاسی در نهاد دولت را به‌ عقب رانده‌ و دستاوردهای شگرفی کسب کرده‌ است. آیا رژیم می‌تواند جامعه‌ را به‌ وضعیت دهه‌ 1360 برگرداند؟ سئوال آسانی نیست. اما آنچه‌ در حال حاضر می‌توان گفت این است که‌ کمک به‌ گسترش و ادامه‌‌کاری مبارزات مدنی وظیفه‌ اصلی احزاب در کردستان است. به‌ نظر می‌رسد حضور نظامی یک تیم کوچک مانورها و پاسخ‌های نظامی نابرابر (ویران کردن خانه‌ مردم در یکی از روستاها) نیروهای نظامی بویژه‌ سپاه‌ را توجیه‌ کرده‌ است. اینها همه‌ بر علیه‌ مبارزات مدنی و بەنفع خفقان و میلیتاریزم خواهند بود.

بنابراین، احزاب در کردستان بایستی با درک این مسئله‌ و مسئولیت در قبال مبارزات مدنی عمل کنند. و تا آنجا که‌ به‌ پیشمرگایه‌تی مربوط می‌گردد، افراد بایستی به‌ بحثهای سازنده‌ و عمیق برای بررسی دلایل بوجودآمدن و تداوم آن یاری برسانند.

(عکس شماری از زنان پیشمرگ (کرد، فارس، آذری) را در سازمان کومله‌ نشان می‌دهد. مالومه‌، 1363، www.ruwange.wordpress.com/2013/08/19).

 

13606482_10205150733086886_661528017051101241_n

بابەتی هاوپۆل

قفس، یادداشت چهارم: پیش‌بند “به یاد سپیده فرهان”

مژگان کاوسی تا کنون دو بار بازداشت شده‌ام و هر دو بار در خانه‌ی خودم؛ …