در ایران جایگا اجتماعی زن بسیار پایین میباشد. وظیفه اصلی او همخوابی با شوهر، فرزند آوردن، انجام دادن کارهای خانگی، در جوامع روستایی به انجام کارهای کشاورزی محدود میشود.
زنان و فرزندان جزء اموال پدر میباشند داشتن صیغه در ایران موسوم است.رابطه زن و شوهر نیز بر اساس تمکین زن نسبت به شوهر میباشد. همچنین میتوان به پدر تباری از دیگر معظلات رایج در ایران اسلامی اشاره کرد.
پدر تباری چیست؟ پدر تباری به روند بازگشت اصل و نسب فرزند به پدر تلقی میگردد. به این معنا که یک کودک اصالت و نام خانوادگی پدررا به دنبال نام خود یدک میکشد. جنانچه زنی بدون همسر باشد و صاحب فرزند میگردد و بنا به دلایلی نتواند وجود پدر کودک را ثابت و نام وی را به اداره ثبت احوال ارائه نماید، فرزند وی از داشتن شناسنامه محروم شده و این برابر با نداشتن هر گونه هویت، واین خود به منزله محرومیت از کلیه حقوق شهروندی و انسانی از جمله حق تحصیل، حق انتخاب شغل، ازدواج، داشتن گواهینامه،… محروم میشود. این خود در درجه اول توهینی به زن و مادر و فرزند بعنوان کسیکه فرزند را به دنیا میاورد و اورا پرورش داده و نگهداری مینماید میباشد. مادر در جامعه ایرانی هیچ حتی نسبت به فرزندش و حق سرپرستی و حفاظت او را ندارد. چنانچه بخواهد فرزندش دارای هویت شود بر سر دو راهی انتخاب قرار میگیرد. یا باید عشق واقعی را قوربانی نموده و جیگر گوشه خود که بهتر است بگویم نیمی از وجودش را از خود دور نموده و او را بدست پرورشگاها و بهزیستیها داده تا از او در محیطی ناامن و نا آرام شخصی عقدهای با کوله باری از از احساسات سرکوب شده بسپارد و یا اینکه او را نزد خود نگه داشته و آینده کودکش را بعنوان شخصی بی هویت و فاقد هر گونه ۆق شهروندی و انسانی به جان بخرد. این است عدالت اجتماعی اندیشه و رآفت اسلامی حاکم بر ایران.
این کودکان هیچ شانسی در جامعه ندارند، هیچ شانسی برای رسیدن به آرزوها و هدفهایشان ندارند زیرا آنها هویتی نداشته و این برابر است با نداشتن وجود خارجی بعنوان شهروند دارای حق و حقوققانونی و مدنی.
سازمان حقوق بشر با صدور کنوانسیونی دولت ایران رامواظف به حمایت از این کودکان و تحت قیومیت قرار دادن آنان نموده هر چند تاکنون اقداماتی از سوی دولت ایران در جهت بهبود وضعیت این کودکان صورت نگرفته است.
وگاها الفاظ و کلماتی که در جامعه اسلامی و حتی در قوانین و مقررات اسلامی در باره این کودکان نظیر فرزند نامشروع به کار میرود باعث ترور شخصیت این اشخاص میشود. در چنین جامعهای آیا امیدی برای آنگونه کوداکان هست؟ و تمام اینها فقط و فقط بخاطر وجود باور مسخره و مسحک پدر تباری میباشد که سرمنشاء تمام این مشکلات و معضلات میباشد.
در پایان یک سوال باقی میماند آن اینکه آیا این بدور از انسانیت نیست که زندگی یک شخص تنها به یک نام بستگی داشته باشد و آن هم یدک کشیدن نام و تبار پدر میباشد. براستی جایگا زن در این میان کجاست؟ و معنی تمسخر آمیز بهشت زیر پای مادران است در اینجا رنگ میبازد و بیشتر مرا به این باور میرساند که اینها جز فریب و نیرنگ بیش نیست.