هیگل ،”تاریخ” را بە قصابخانەای خون آلود تشبیهە کردەاست .
هرگز نمیتوان بە اندیشەهای انقلابی و مارکسیستی ،لنین کە نابغە و اندیشمندی جهانی بود ، کم بها داد . پرفسور “دیوید هاروی ” می گوید: رنسانسی در تفسیر، انطباق و ترجمەی انسانی مارکسیزم در دنیای مدرن و گلوبال ظهور کردە است .. دیوید هاروی معتقد است باید اندیشە های مارکسیزم با علو طبع” باز سازی ” گردندو، حتی باید دگم های سنتی ،کلاسیک. ، متحجر و کهن را کنار گذاشت. توصیە ی جناب دیوید هاروی انعطاف پذیری جنبش چپ دربستر خلاقیت ، الترناتیو های سنجیدە، توجە بە اوضاع مشخص و نوآوری است .
بعنوان یک واقعیت عینی ضرورت و احتیاج ، مادر اختراعات و ابداعات بشری است . جواب همەی مشکلات اجتماعی، فقر، بی عدالتی ، هرج و مرج ، بی قانونی ، چپاول بانک ها و اختلاف قدرت خرید تهیدستان و ثروتمندان را نمیتوان از کتاب کاپیتال انتظار داشت . چپ ها نتوانستەاند با سرعت کافی ، با خشک سالی،تکنولوژی ، پوست مودرنیزم ، کارتلها ی جهانی و فرا ملی خودرا تطبیق دهند . احزاب چپ و مارکسیستی بلا استثناء باید اکوسیستم ، بیماریهای خطرناک ،آلودە شدن هوا . تاثیر مخرب هورمون ها و مواد پتروشیمی بر انسان و طبیعت،نقش ماهوارەها در کنترل انسان ، اتمسفر و سرنوشت کرە زمین را در برنامەهای خود بزبان سادە و قابل فهم بگنجانند . و سیستمی از حکومت را بشارت دهند ، کە تحصیلات مجانی، خدمات درمانی ، خانە، مصارف زندگی،حفاظت اکوسیستم ،بیمارستان ، درمان ،آب ها، شاد زیستن و دمکراسی را تضمین نمایند . و منطقی است بە نظام سرمایەداری ، کە بنیان نهادن زیر ساخت های نظام سوسیالیستی را مهیا می سازد ارج بگذارند. خردمندانە بە مرزهای خردە بورژوازی و طبقەی کارگر نگریست ، زیرا در جوامع مدرن و صنعتی دایمأ این مرز در حال نوسان بودە است. می باید قدرت سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی گوگل، شرکتهای ساختمانی ، فیس بوک، اپل و آمازون ، کارتل های حمل و نقل و نفتی، فوند بانک ها کە سرمایەداری مالی را بە اوج خویش رساندەاند ، پذیرفت . چپ امروز باید یک ماتریالیست تاریخ شناس و جغرافی دان باشد ، زیرا سرمایەداری اقتصاد نبودە ، بلکە قدرت است .
دولت و دمکراسی در ماهیت باهم اختلاف دارند .و هر گز نمیتوان دستاوردها ، موفقیها، پیشروی ها و نقش عظیم افکار بلشویکی و لنینی را در تاریخ مبارزات طبقات و در جامعەی روسیە دست کم گرفت . با تما م تفاصیل نکات مثبت و سازندە ی تلاش و مبارزات بلشویک ها خالی از نقص و ایراد نبودەاست. ازجملە : ١- هرکس در حزب بلشویک ها نبود ، دشمن انقلاب و نوکر سرمایەداری بحساب می آمد .٢- حزب بلشویک بصورت ابزار سرکوب در آمدە بود و همەی قدرت را قبضە کردەبود .٣- نسبت بە ملوانان، کارگران و شورای کارگری شهر کرونشتات و خانوادەی تزار، اوج سنگدلی ، قساوت و بیرحمی را نشان دادند .٤- ماکسیم گورگی را طرد کردە و نشریە او را بستند .٥- آزادی تشکیلات های دمکراتیک واحزاب بی نهایت محدود و قدغن گردید . ٦- ترور ماسمیدیا تراژدی اسفباری بود کە در این راستا سانسور جایگاە ویژەای یافت و احترام بە دگر اندیشان و آزادی بیان در منگنە قرار گرفت .٧- سازمان ها و تشکیلات هائی کە موافق بلشویک ها نبودند ، زیر فشار و محرومیت رفتند . ٨- ترور از درون این سیستم متولد شد و ترور انقلابی ظهور کرد . ٩- در مجموع زمینەها ی ارگان های سرکوب و بستر دیکتاتوری مطلق فراهم گشت . ١٠- بعضی از شوراهای منتخب مردم ، در تشکیلات حزبی خود را نیافتە بودند وبلشویک ها آنها را برسمیت نمی شناختند .١١- از مواضع تاکتیکی یا همە یا هیچ دور نشدند . آیا کمون پاریس جنین دولت شوراها بود؟ چرا حزب بلشویک د رسال ١٩٢١ سازمان های کارگری را منحل کرد ؟ چرا سرانجام این سازمان های کارگری بە ابزار حزبی تبدیل شدند ؟ چرا حزب بجای کل طبقە و کمیتەی مرکزی بجای حزب و دبیر کل حزب تنها تصمیم گیرندە بود ؟ چرا کارگران از ارگان های تصمیم گیری راندە شدند ؟ چرا بلانکیسم ( طرفدار دیکتاتوری اقلیت انقلابی و یک فرد واحد ) چنین رشد کرد ؟ چرا سرداران جنگی بسوی دیکتاتوری رفتە و هژمونی طبقە کارگر را نپذیرفتند ؟ و چرا ارگانی برای کنترل قدرت حزب بلشویک تشکیل نگردید ؟ معتقدم کە شخص لنین ، اسطورەی در تاریخ مبارزات کارگران و رنجبران دنیا بود و حیف مرگ مهلتی باو نداد تا جامعەی بشری از تراوشات فکریش بهرەمند گردد . مارکس تفسیر مستدلی در بارەی سرمایەداری و لنین تفسیر نادری در زمینەی دولت و انقلاب بە جامعەی بشری ارائە دادەاند . مارکس در کاپیتال فنومن های انقلاب، دمکراسی و دولت رادر سطح والائی تفسیر نکردەاست . لنین در زمینەی مقولات دمکراسی و دولت تفسیرهای جداگانەای عرصە می نماید و خصوصأ نظراتش در مورد دولت تا حدودی،موثق و گویا نیست . اندیشە های باکونین و کروپوتکین در زمینەی دولت گویاتر هستند . تاریخ بر اساس احتیاج و نیاز ، از درس عبرت لبریز و مالامال است . و سرنوشت انقلاب اکتبر هرچە بودەباشد ،بدون شک یکی از دستاورهای عظیم نهضت کارگری است .
* * * * *
* این متن را قبلأ در فیس بوک ، گذاشتە بودم و ، اکنون بگونەای آنرا تکمیل و هموار کردەام . منابع و اطلاعات لازم :
١- چەند لاپەڕەیەک لە مێژووی گەلی کورد بزبان کردی . از دوکتور کەمال مەزهەر. موضع گیری یک بلشویک خردمند و انقلابی : لنین در هفدهم آبان سال ١٩٢١ میلادی ، تلگرافی بە نریمان نریمان ئوف ، اولین رئیس جمهور آذربایجان شوروی ،ارسال نمودە کە درآن حل مشکلات کردهای مقیم آذربایخان را مستقیمأ توصیە کردە است . لنین بعنوان رهبر بلشویک ها، اولین کسی است کە گویش و کلمەی ” کوردستان” را در مورد مناطق کردنشین در جمهوریهای شوروی بکار بردەاست ، در این تلگراف لنین چهل میلیون روبل برای مناطق کردنشین و ساکنین کنار رودخانەی ولگا ،اختصاص دادە است . و لنین این اقدام را بهترین نشانەی آمادگی بمنظور پیشرفت در زیر پرچم سرخ انترناسیونال زحمتکشان ترجمە و تفسیرکردەاست . ٢- مصاحبەی آقای عنایت فانی با پرفسور دیوید هاروی در تلەوزیون بی بی سی .
٣- دو کتاب بنام های: بیماری چپ روی و آموزش های کمون. از ولایدیمیر ایلیچ لنین
آخر آوریل ٢٠١٦