هياهو بر سر چيست!؟ / ساعد وطن دوست

انتشار کتاب «مباحث کنگره اوّل کومه‌له » موجب بحث و اظهارنظر شماری از علاقمندان سرگذشت جنبش چپ و کومه‌له شده است. چه آن‌هايی که دورانی از بهترين سالهای زندگی‌شان را آگاهانه در صفوف کومه-له و در جهت تحقق آرمان های انسانیشان فدا کرده اند و چه آنهايی که امروز در زير همان نام و البته با نشان های جداگانه به مبارزه برای اهدافی که برای خود در نظر گرفته اند به فعاليت در تشکيلات مورد نظرشان مشغول هستند. گويی بسياری از آن ها مايلند بدانند که چه بر سر اين جريان آمده است و به کجا می روند؟

شماری فرصتی يافته‌اند به کو‌مه‌له پس از کنگره اول و سال‌های اوج و قدرت آن بپردازند و گويی پرده‌ای را که سال‌های متمادی ذهنيت آن‌ها را پوشانده بوده‌ است کنار زده و به دنبال پرسشی اساسی باشند که چرا چنين شد؟ واما شمار ديگری گويی در کمين نشسته‌اند تا به هرکس که بخواهد گذشته‌ی کو‌مه‌له را به عنوان جريانی چپ و کمونيست بياد بياورد بتازند و آن‌چه از فکرو زبان و قلم‌شان جاری می‌شود از تهمت و تهديد وناسزا و القاب و عناوين ناروا نثارش کنند.

من (گرچه دير!) تنها گوشه‌ای از اين پرده را کنار زدم و فکر‌می-کردم که اين اسناد پس از گذشت 37 سال بايد در دسترس علاقمندانِ تاريخ چپ و کو‌مه‌له قرار گيرد. مسئوليت عواقب آن‌را که تاحدودی انتظارش را داشتم نيز به‌عهده مي‌گيرم. من مي‌دانستم مورد انتقاد و تهمت و تحقير و توهين و حتی تهديد قرار خواهم گرفت.آن‌‌چنانکه در لابه‌لای تعدادی از نوشته‌های تاکنونی به وفور می‌توان يافت. اما هنوز هم فکر می‌کنم کاری بود که می‌بايست به انجام برسانم. در اين کار قصد بي‌حرمتی و کاهش از محبوبيت و احترام به هيچکدام از شرکت کنندگان در آن جلسه را نداشته‌ام. زيرا به اين امر واقفم و خود شاهد آن بوده‌ام که آن جمع عليرغم هر ديدگاهی که در مقطع برگزاریکنگره اول داشته‌انددر مقاطع تاريخی غير قابل انکار منشأ اثر کارهای بزرگی بوده‌اند. (بگذريم از اينکه بازماندگان آن جمع امروز چگونه فکر ميکنند و چکار ميکنند). به اين هم آگاهم که هيچ انسانی در هر جايگاهی که باشد بَری از اشتباه نيست و دارای خصوصيات و خصايل انسانی خاص خود است. هرکس در دوران زندگی‌اش دچار لغزش‌هايی هم ميشود؛ آنان که صادقانه به رفتار و کردار خود باز می‌نگرند و با صراحت ازآن‌ سخن می‌گويند در واقع گامی در جهت تجربه اندوزی و اصلاح خود برمي‌دارند. اين دسته از انسان‌ها نمی-خواهند نه به خود و نه به ديگران دروغ ‌بگويند و برای همگان در دسترس‌اند.ما سال‌های متمادی اين را تبليغ می‌کرديم و البته به درستی که کمونيست‌ها دروغ نمی‌گويند! اين می‌بايستی شامل خودمان هم می‌شد. بسيار شايسته است از خود بپرسيم آيا چنين بوده‌ايم؟ و چنين عمل کرده‌ايم؟(البته اگر هنوز با آرمان‌های انسانی و سوسياليستی پيوندمان را حفظ کرده باشيم) انسان‌های ديگری هم هستند که خودرا در هاله‌ای از تقدس چنان می‌پوشانند که هيچ‌کس را يارای دست‌يابی به آنان نيست. در جوامع سرمايه‌داری امروز و بخصوص در ميان رهبران سياسی کم نيستند کسانی که هميشه به مردم دروغ ميگويند. رياکاران بدترين دشمنان مردم‌اند!

اکنون ببينيم هياهو بر سر چيست!؟
انتشار کتاب « مباحث کنگره اول کو‌مه‌له» هياهويي برپا کرد.
لازم ميدانم و سعی می‌کنم (شايد) در بخش‌های گوناگون توضيحاتی برای کسانی که علاقمنداند به اطلاع برسانم.

در ابتدا بايد اعتراف کنم که نه نويسنده بوده‌ام و هستم نه تاريخ نويس و نه ادعايي در اين موارد دارم. تنها آنچه هستم: مانند همه‌ی کسانی که سال‌هايی از زندگی‌شان (و برای من بيش از پنجاه سال) را برای آزادی و آزاد زيستن و در راه آرمان‌های انسانی جريان کو‌مه‌له و نه تنها تشکيلات آن به کار گرفته‌اند، شاهدی زنده هستم که در سال‌های پايانی زندگی‌ام به‌سر ميبرم. هم شاهد و هم تا حدودی در تصميم گيری‌ها در جمع رهبری اين جريان دخيل بوده‌ام و سهمی و مسئوليتی در همه‌ی کاستی‌های آن را کماکان برعهده دارم؛از آنچه برای کو‌مه‌له کرده‌ام با هر کم و کاستی و انتقادی که در کارم بوده‌باشد پشيمان نيستم و در بسياری از موارد به خود می‌بالم که چنين فرصت‌هايي را در اختيار داشتم؛ در عين حال برای نافعالی و از دست دادن فرصت‌هايي برای مقابله‌ی به موقع با ناهنجاری‌ها، کردارها و سياست‌هايي که در مغايرت با معيارها و موازين متکی بر آرمان‌های سوسياليستی کو‌مه‌له قرار ميگرفت، (به هر دليل که بوده باشد و برجسته‌ترين آن‌ها ضعف شخصی-ام)خودرا سرزنش ميکنم!

٭٭٭

با اين مقدمه به چگونگی چاپ و انتشار کتاب نام‌برده می‌پردازم:
1- اسناد مورد بحث سال‌ها پيش توسط کاک حسن شمسی و با تأييد کاک ابراهيم علی‌زاده در شهر اُپسالا در کشور سوئد به من سپرده شد تا در جايي از آن نگهداری کنم. از آن زمان تا به امروز هيچ‌کس و ارگانی تشکيلاتی از هيچ حزب و سازمانی در باره‌ی آن پرس و جويي در باره‌ی آن نکرده است.

2- در جريان آماده‌کاری برای چاپ و انتشار اسناد مربوط به کنگره اول کو‌مه‌له ابتدا وجود آن و پروژه‌ام را با کاک عمر ايلخانی‌زاده در ميان گذاشتم. ايشان خود اين‌را تأييد ميکند. اما هرگز عکس-العمل قابل استنادی از ايشان به دست من نرسيد.

3- ماه‌ها پيش از اتمام کار اين پروژه، آن‌را در يک مکالمه‌ی تلفنی با کاک ابراهيم علی‌زاده هم در ميان گذاشتم. ايشان اصل کار را تأييد کرد . اما از آن زمان و تا مقطع انتشار در اين مورد هيچ تماسی با من نگرفت.
شايد اشاره به اين جزئيات برای مخاطبين اين سطور ملال آور باشد . اين کار به دليل آن‌است که نمی‌خواهم نام و نشان بی کُد و بی آدرس به کسی داده باشم و گُمراهی به‌وجود بياورم.

4- پس از آماده‌شدن متن نهايي به ‌صورت کتاب در تعداد محدودی به چاپ رسيد و قرار بر اين شد به ترتيب زير و با رعايت اولويت در دسترس ديگران قرار گيرد:
الف: آن تعداد از شرکت کنندگان «کنگره اول کو‌مه‌له» که در دسترس-اند.
ب: پيشمرگان و اعضای ديروز و امروز کو‌مه‌له با هر جهت‌گيری سياسی-ای که به آن تعلق داشته باشند.
ج: کسانی که مايل باشند آن‌را در اختيار داشته باشند.

5- در مورد (بند الف) برای آن‌ها که آدرس پُستی‌شان در دسترس بود يک جلد از کتاب همراه نامه‌ای (که متن پايه آن ضميمه است) ارسال شد. از جمله عمر ايلخانی‌زاده، ابراهيم علی‌زاده و محسن رحيمی.همزمان برای آن‌هايي که آدرس پُستی‌شان در دسترس نبود، با استفاده از آدرس پُست الکترونيکی‌ آنها نامه‌ی نام‌برده ارسال گرديد.

و اما عکس‌العمل آن‌ها:

٭ايرج فرزاد:
بلافاصله يک آدرسی پُستی معرفی کرد. يک جلد از کتاب برايش ارسال شد. او باز هم در يک ئی-ميل ضمن سپاس دريافت آن‌را همراه با چند ملاحظه‌ ازجمله جايگزينی عکسی که از او در کتاب چاپ شده بود و برداشتن دو نام از نام‌های مستعار شرکت کنندگان در کنگره را پيشنهاد کرده بود که درنسخه‌ی اصلی و در نسخه‌های چاپ شده موجود گنجانده شد. هم‌چنين دريافت نسخه‌ی PDFکتاب را نيز درخواست کرده بود. در پاسخ اين درخواست از آنجا که تصميم به انتشار کتاب در فضای اينترنتی در ابتدای کار مناسب نبود و در انتظار عکس‌العمل ساير شرکت‌کنندگان نيز بوديم لذا از ارسال آن خودداری شد. ( شخصاً با شناختی که از روش و منش ايرج فرزاد در ذهنم مانده است اطمينان داشتم که در پُشت درخواست‌اش ناگفته‌ای وجود دارد… البته به حکم اخلاق سياسی و تنها به احترام روزهايي که در کنگره اول کو‌مه‌له حضور داشت با او تماس گرفتم و نفس کتاب را برايش ارسال نمودم. سعی خواهم کرد در بخش‌ها و فرصت‌های ديگر و در توضيحاتی پيرامون مواضع او و ديگران در اين باره نظراتم را مکتوب کنم).
ايرج فرزاد با عکس‌برداری از صفحات کتابی که به‌دستش رسيده بود و دستکاری جاهايي از آن و مقدمه‌ای که نوشت همه‌ی کينه و نفرتش را نشان داد و روال کار را نيز به مسير ديگری غير از آنچه در جريان بود راهی کرد.

٭ابراهيم علی‌زاده :
ايشان تا زمان نوشتن اين سطور هنوز وصول کتاب و نامه‌ی همراه آن-را به ما اعلام نکرده است کاری که در روابط اجتماعی دنيای امروز امری رايج است . اما حدود سه هفته پس از ارسال کتاب و نامه توضيحاتی با امضای ايشان در سايت‌های اينترنتی انتشار يافت که بعداً به آن خواهم پرداخت.

٭عمر ايلخانی‌زاده:
پس از چند روز تلفنی وصول آنرا اعلام کرد. ايشان هم پس از حدود سه هفته نظرش را در نوشته‌ای چند صفحه‌ای منتشر کرد. در اين مورد هم توضيح خواهم داد.

٭حسين مرادبيگی:
در يک نامه‌ی کوتاه که حکايت از بيماري‌اش می‌کرد ( که از همين جا تأسف عميق خودرا از اينکه در بستر بيماری مزاحمتی برايش ايجاد شده باشد ابراز می‌دارم و برايش آرزوی بهبودی می‌کنم) نوشته بود احتياجی به کتاب نامبرده ندارد و خود نسخه‌ای از کپی آن را در اختيار دارد اما نمی‌داند آنرا کجا قرار داده است!! بعداً ايشان هم نظرش را در مورد چگونگی انتشار کتاب و…. نوشت و هر آنچه خواست گفت!

عبدالله مهتدی:
پس از 19 روز از تاريخ نامه‌ی ارسالی برای ايشان در جوابی کوتاه نوشت ئی- ميل‌ را تازه دريافت کرده و می‌بايست در مورد چاپ و انتشار صورت جلسات کنگره اول مشورت ميشد.

محسن رحيمی:
از عکس‌العمل ايشان چيزی به دست ما نرسيده است.

٭٭٭

ما در يک اطلاعيه مانندی اعلام کرديم که «مباحث کنگره اول کو‌مه-له» به صورت کتاب جاپ شده است و تنها تصوير جلد آن را ارائه داديم. پس از اقدامات ايرج فرزاد که اشاره شد ديگر انتظار دريافت نظر ديگر شرکت کنندگان در کنگره اول کو‌مه‌له بيهوده بود.
در پايان اين بخش می‌خواهم بگويم اگر جمع باقی‌مانده‌ی شرکت کنندگان در «کنگره اول کو‌مه‌له» که مناسبات تعدادی (و نه همه‌) آن‌ها را از لابلای نوشته‌ها و کارهايي که نسبت به همديگر کردند و همه‌ی ما از آن رنج بُرديم را در نظر بياوريم، ادعای مشورت و توافق رأی ادعای پوچی بيش نيست! رياکاری است و مصرف ديگری دارد. گيريم که به فرض محال بر سر نکاتی توافقی هم مي‌شد و هرکدام به خود حق وِتو ! هم ميدادند کدام يک از آن‌ها آماده بودند نظر ديگری را رعايت کنند؟ چه تضمينی برای جلوگيری از انتشار همه‌ی متن دست نوشته‌ها به‌وجود می‌آمد؟! و اصلاً پس از 37 سال چرا اين اسناد (و شايد اسناد ديگری) هم نبايد در دسترس عموم قرار گيرد؟

اطمينان ميدهم که اگر نه در مدت نسبتاً طولانی آگاه بودن تعدادی از شرکت کنندگان در «کنگره اول کو‌مه‌له» بلکه حتی در چند روز فاصله‌ی پيش از انتشار آن در اينترنت از هرکدام از آن‌ها و در چند کلمه در پاسخ نامه‌ای که دريافت کرده بودند ملاحظه‌ای داشتند و مي‌نوشتند بی جواب نمی‌ماند و بی تأثير نمی‌بود. آن چنانکه ايرج فرزاد کرد و تغييرات پيش‌نهادی‌اش دخالت داده شد.
ساعد وطندوست
16/4/2016
برابر 28 فروردين 1395
ادامه دارد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
متن نامه‌ی ارسالی برای شرکت کنندگان که به زبان کوردی نوشته شده است.
بەڕێز!
………
وێڕای سڵاو!
کۆپیەک لە دەسنووسی باسەکانی”کونگرەی یەکەمی کۆمەڵە”م لابوو. لە دوای پێاچوونەوە بۆ ڕێک و پێک کردنی، ئێستا وەک کتێبێک لە ژمارەیەکی کەمدا چاپ کراوەو ئامادەی بڵاوکردنەوەیە.
لە گەڵ ئەم نامەدا یەک بەرگ لەو کتێبەتان بەدەست دەگات.هیوادارم وەکوو پێویست کەڵکی لێ وەربگرن. تێ‌بینیەکانتان بێگومان بۆ چاپەکانی داهاتوو ئەتوانێ یارمەتیدەر بێت.
ئەگەر بتانەوێ بۆچاپی داهاتووی ئەو کتێبە کە لە ڕادەیەکی گشتی‌تردا بڵاو دەکرێتەوە پێشەکیەک بنووسن یان تێبینیتان هەبێت و تێا بگونجێندرێت تکایە ڕایبگەیەنن هەتا تەرتیبی پێویستی بۆ بکرێت.

لەگەڵ ڕێز
ساعد وەتەندوست
٢٠/٣/٢٠١٦
ئادرەسی E- mail:
saed_watandost@hotmail.com
kongrey1komale@gmail.com

 

بابەتی هاوپۆل

قفس، یادداشت چهارم: پیش‌بند “به یاد سپیده فرهان”

مژگان کاوسی تا کنون دو بار بازداشت شده‌ام و هر دو بار در خانه‌ی خودم؛ …