پێنج شه‌ممه‌ 25 نیسان 2024

جدال دو توحش

جدال دو توحش  “حسن رحمان پناه”

روز شنبە ٢ ژانویە ٢٠١٦ عربستان سعودی ٤٧ نفر از ناراضیان مذهبی شیعە و سنی در این کشور را از دم تیغ جلاد گذراند.

 

روز شنبە ٢ ژانویە ٢٠١٦ عربستان سعودی ٤٧ نفر از ناراضیان مذهبی شیعە و سنی در این کشور را از دم تیغ جلاد گذراند. بنا به اعلام مقامات این کشور از میان مقتولین ” ٤٣ تن سنی و ٤ نفر شیعە بودند” . طبق این اطلاعات، چندین تن از فعالین اصلی وابستە به سازمان تروریستی القاعدە از جمله برجسته‌ترین فرد این سازمان “فارس آل شویل زهرانی” معروف به “ابو جندل ازدی”، نظریه پرداز اصلی سازمان القاعده در عربستان سعودی که “دولت این کشور را مرتد می‌خواند و در سخنان ونوشته‌هایش کشتن مأموران پلیس و کارکنان دولت را از نگاه شرعی توجیه می‌کرد”، جزو اعدامی ها بود. همچنین “عبدالعزیز بن رشید عنزی” کە از وی بعنوان  مسئول رسانه‌ای و سربازگیری القاعده در “جزیره عرب” نامبردە می شود، جزو اعدامی های این روز بود. اعدام ٤٧ نفر در دومین روز سال نو میلادی ، اولین اعدام های دستەجمعی در عربستان سعودی نیست . این کشور در سال ٢٠١٥ میلادی ، بعد از چین و ایران کە در رتبە اول و دوم اعدام ها هستند، سومین رتبە اعدام در جهان را به خود اختصاص داد. اما آنچە بیشتر از همه اعدام روز دوم ژانویە را در این سطح گستردە بازتاب داد ،اهداف سیاسی عربستان سعودی از این اعدام ها و بویژه در انتقام جویی از جمهوری اسلامی در رقابت های منطقەای و اعدام یکی از چهرەهای برجستە نزدیک به رژیم اسلامی حاکم برایران  بود. علارغم حضور چندین چهرە مهم و خطرناک شبکە تروریستی اڵقاعدە در میان کشتەها ،اما اعدام آنها انعکاس جهانی نیافت. برعکس آن، اعدام فردی کە تا روز اعدام کمتر شناختە شدە و آخوندی نزدیک به ایران به اسم ” شیخ نمر باقر النمر” با واکنش سخت ایران روبرو شد. واکنشی کە کنسولگری عربستان در مشهد و سفارت این کشور در تهران را در میان خشم هواداران سازمانیافتە رژیم اسلامی با شعار “ماشاللە” در شعلەهای آتش سوزاند . عربستان سعودی در واکنشی سریع کە از قرار معلوم در جواب به اقدامات ایران از قبل طرح ریزی شدە بود، روابط دیپلماتیک ،سیاسی و اقتصادی خود با ایران را قطع و از منع رفت و آمد شهروندان این کشور به ایران خبر داد. همچنین دیپلمات های خود از ایران را فراخواند و دستور اخراج دیپلماتهای ایران را از کشور متبوع خود را نیز صادر نمود. متعاقب این اقدامات، چند کشور متحد و نزدیک عربستان نیز روابط خود با ایران را قطع و انتظار افزایش این اقدام و فشار شدیدتر بر ایران وجود دارد. عربستان از یورش و به آتش کشیدە شدن کنسولگری و سفارت خود در ایران به نحو احسن استفادە نمود و اعدام ٤٧ نفر را فارغ از مذهب و ایدئولوژی آنان ،در افکار عمومی تحت الشعاع به یورش به کنسولگری و به آتش کشیدن سفارتخانەاش قرار داد و به همت متحدین غربیش تا کنون موفق شدە کە ایران را بعنوان کشور سرکش کە به “عرف و موازین” بین المللی پایبند نیست، به جهان معرفی کند. اگرچە کارنامه هر دو دولت اسلامی حاکم بر ایران و عربستان در همه عرصەها، بویژه سرکوب و برقراری استبداد در داخل کشور و آنجام جنایت و کشتار مردم در خارج از مرزها به یکسان قطور و سیاه است . اما “شیخ نمر” کیست و چرا اعدام ایشان بر خلاف اعدامهای گذشتە و ٤٦ نفر همراه او اینچنین ابعاد منطقەای و جهانی به خود گرفت؟  “شیخ نمر” روحانی ٥٧ سالە شیعە در سال ١٩٥٩در شهر “العواميه” در استان نفت خیز و عمدەتآ شیعە نشین “القطيف” در شرق عربستان متولد شدە است . از سال ١٩٨٩به مدت ١٠ سال در ایران زندگی و درس مذهبی خواند. نامبردە در طول این مدت در حوزە ارتجاعی و آخوند پرور، کە رژیم اسلامی آن را حوزە ” علمیە” می نامد، به نام “حوزە حضرت قائم” به تحصیل مذهب تشیع  پرداخت. سپس به سوریە رفت و ادامه تحصیلات مذهبی را در “حوزه علميه زينب” این کشور در دوران زمامداری “اسد پدر” سپری نمود. این آخوند جزو آخوندهای آموزش دیدە و صادراتی توسط رژیم اسلامی ایران ، به کشورهای دارای جمعیت شیعە مذهب،  در راستای تحقق استراتژی “صدورانقلاب اسلامی ” توسط  ” روح الله خمینی”  بنیانگذار رژیم بنیادگرای شیعە مسلط بر ایران  بود. “شیخ نمر” بعد از بازگشت از ایران و سوریە به زادگاهش عربستان، به تبلیغ مذهب تشیع پرداخت. عربستان سعودی کە جمعیت آن بالغ بر ٢٧میلیون نفر است، تنها ١٦ میلیون نفراتباع این کشور و ١١ میلیون نفر دیگر را اتباع خارجی و بویژه ٩ میلیون را کارگران مهاجر تشکیل می دهند کە از کمترین حق و حقوق انسانی برخوردار نیستند، اما بیشترین ثروت و امکانات این کشور را  تولید می کنند. جمعیت منتسب به شیعیان این کشور بالغ بر ٤ میلیون و در استانهای نفت خیز شرق این کشور سکونت دارند کە تعداد آنها از جمعیت “شیعیان” تمام کشورهای منطقە خلیج فارس به جز ایران و عراق بیشتر است. این جمعیت و سکونت آنان بر شاهرگ اقتصادی عربستان سعودی(نفت)یکی از نگرانیهای اصلی حاکمان “وهابی” در قدرت گیری این اقلیت شیعە و در نگرانی از نفوذ ایران بعنوان رقیب منطقەای خود در میان آنان است. “شیخ نمر” از میان اقلیتی بود کە حتا مذهب آنان ، توسط حاکمان “وهابی” سلفی_سنی به رسمیت شناختە نمی شود و معترضین آن به شدت سرکوب می شوند.  “شیخ نمر” چندین بار دستگیر و بە جرم ” فتنه انگیزی و استفاده از خشونت ، دعوت به جدایی شهرهای “قطیف و احساء” در شرق عربستان و پیوستن آنان به بحرین برای تشکیل یک دولت شیعە” محکوم به اعدام شد. نامبردە در سال ٢٠١١ میلادی ، مرکز مذهبي “الإمام القائم” را در “العواميه” تأسيس کرد که یک مرکز مذهبی شیعە در زادگاه سلفی_سنی درعربستان بود. حاکمان عربستان سعودی این اقدامات را پروژە “ایران شیعە” برای تجزیە قلب اسلام و حافظین “حرمین شریفین” می دانستند و به هیچ وجە برایشان قابل قبول نبود. نامبردە سال٢٠١٢ دستگیر و ١٤ ماه قبل و در دوران پادشاهی “ملک عبدالله” حکم اعدام وی صادر شد، اما به دلایل سیاسی و منطقەای این حکم با تآخیر روبرو و سرآنجام در روز ٢ ژانویە سال جدید اجرا گردید. حاکمان سلفی عربستان ، با اجرای این حکم در واقع الترناتیو مذهبی و حکومتی جمهوری اسلامی در عربستان را اعدام کردند کە این اقدام ناشی از تشدید رقابت عربستان و ایران در منطقە و کوتاه نیامدن حاکمان سنی مذهب عربستان سعودی در برابر حاکمان شیعی مذهب ایران است و مرتبط با رویدادهای امروز منطقە است.  جایگاه عربستان در رقابت های منطقەای و جهانی؟ عربستان سعودی بعنوان یکی از متحدین اصلی ایالات متحدە آمریکا، بزرگترین تولیدکنندە و صادرکنندە نفت با روزی ١٠ میلیون بشکە نفت و ششمین ذخیرە کنندە گاز طبیعی جهان است. این کشور در حدود یک پنجم کل ذخایر نفتی جهان را در خود جای داده است. نفت ۹۵درصد از صادرات و ۷۰درصد از درآمد دولت را تشکیل می‌دهد. ذخایر سرشار نفت، حاکمان این کشور را به نور چشمی آمریکا و دیگر دولت های امپریالیست غربی و شرکت های عظیم چند ملیتی، بویژە شرکت های اسلحە سازی در سال های اخیر در سطح جهان تبدیل کردە است. همزمان با اتکاء حاکمان مستبد این کشور بر اسلحە نفت و گاز، مردم عربستان سعودی از بی حقوق ترین مردمان جهان هستند. استبداد سیاسی نهادینه شدە در این کشور، بعد از ایجاد سیستم مطلقە پادشاهی در سال ۱۹۳۲ توسط” ملک عبدالعزیز بن سعود”،  تا کنون ادامه داشتە  و از فرزندان ارشد ایشان به فرزندان کوچکتر که بعد از مرگ برادر بزرگ دست به دست شدە و اکنون “ملک سلمان” هفتمین پادشاه از این سلسلە استبدای است . هرکدام از ١٣ ایالت این کشور، توسط یک شاهزادە کە پادشاه از خانوادە سلطنتی برمی گمارد، ادارە می شوند. جمعیت ٢٧ میلیونی عربستان سعودی توسط یک اقلیت ٥هزار نفرە از خانوادە و بستگان “السعود” ادارە یا به عبارت دقیق تر چپاول می شود کە کلیە امور اقتصادی، سیاسی، نظامی و اجتماعی این کشور را در اختیار دارند. در این کشور زنان بعنوان نصف جامعە از کمترین حقوق اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و خانوادگی برخوردار نیستند. عربستان سعودی تنها کشور جهان است کە هنوز رانندگی زنان در آن ممنوع است. از آزادیهای سیاسی و اجتماعی ، از نشر و اطلاع رسانی غیروابستە و غیرحکومتی خبری نیست. تمام نهادهای اطلاع رسانی این کشور در اختیار دولت است. همچنین عربستان سعودی جزو کشورهای است کە قانون اساسی آن بر اساس مذهب اسلام سلفی از نوع  “وهابی” است . اعدام کە معمولآ بوسیلە جلاد و با شمشیر آنجام می گیرد، برگرفتە از شرع اسلام و قانون اساسی این کشور است. اعدام مخالفین در این کشور رسم متداول و عربستان در صدر کشورهای اعدام کنندە در جهان قرار دارد.  جدا از این ویژەگیهای ارتجاعی و ضدانسانی ، حکومت پادشاهی عربستان سعودی از بدو تشکیل تا کنون و بخصوص بە دلیل حضور دو مکان مقدس مسلمانان(مکە و مدینە) یکی از مراکز اصلی تولید و بازتولید افکار اسلام تندرو و بنیادگرا و “ام القرای”  تروریسم اسلامی بودە و در واقع بازگشت به “سلف” توسط گروەهای بنیادگرای اسلامی ، بازگشت به “محمد” و قرآن است. بعد از پایان جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراطوری عثمانی کە عربستان سعودی در نتیجە این فروپاشی تآسیس شد، قرار گرفتن این کشور بر دریای نفت و خاصیت ضدکمونیست و ضدچپ بودن  آن با اتکا به افکار ارتجاعی_ مذهبی برای امپریالیست های غرب در مقابل اتحاد شوری و جنبش رو به گسترش چپ و سوسیالیستی در منطقە اهمیت خاصی پیدا نمود. بعد از جنگ جهانی دوم و بویژه در طول جنگ “سرد” و سربر آوردن ناسیونالیسم میلیتانت عرب در شمال افریقا و خاورمیانه، کە “جمال عبدالناصر” در مصر پرچمدار آن بود و در بلوک بندی  “شرق و غرب” به شرق تمایل داشتند، نگرش اسلام بنیادگرا و در رآس آن “مسجد الازهر” و همچنین “دانشگاه الازهر” کە چهرە اصلی و بنیانگذار “اخوان المسلمین” ، ” حسن البنا” از شاگردان “محمد عبدە” و بسیاری از رهبران گروەهای سلفی ، از جملە سلفی های افغانستان از تحصیل کردگان این مراکز هستند، نقش مهمی در سربرآوردن اسلام بنیادگرا در قرن ٢٠ میلادی گذشتە ایفا نمودند. همچنین بنیانگذاران سازمان تروریستی “القاعدە” “اسامه بن لادن” متولد عربستان سعودی و تحصیل کردە این کشور و “ایمن الظواهری” دوست و همفکر و جانشین “بن لادن” متولد مصر و تحصیل کردە در دانشگاەهای آن کشور، از ایدەهای بنیادگرایی سلفی از مصر از نوع ” محمد عبدە، حسن البنا و سید قطب” الهام گرفتە و کمک و حمایت های مالی عربستان سعودی با اتکا به دلارهای نفتی این کشور، حمایت تسلیحاتی آمریکا و کمک لجستیکی سازمان امنیت پاکستان، بویژە در افغانستان و علیە نیروهای شوروی سابق ، جریان تروریستی خوفناک خود را (القاعدە)کە مادر تمام گروەهای تروریست بعدی شد را سازمان دادند و بیشترین استفادە را نمودند.  جایگاه ایران در رشد بنیادگرایی اسلامی؟ بعد از شکست متحدین در جنگ جهانی دوم، خلع قدرت از “رضا شاه” و تبعید ایشان به خارج کشور توسط نیروهای پیروز در جنگ (متفقین) و بویژه انگلستان به بهانه همکاری با آلمان هیتلری، فرزند بزرگ ایشان “محمد رضا شاه” را برجای پدر بر کرسی سلطنت نشاندند . شاه جوان بر خلاف پدر، فرد بی ارادە، بویژه در تقابل با جریان مذهبی و باورمند به آیین تشیع بود و مسیر دیگری در برخورد به جریانات مذهبی در پیش گرفت. مسیری که هم سرنوشت نظام سلطنتی در ایران را تغییر داد و هم با غصب قدرت توسط جریان مذهبی، جامعە ایران را به قهر تاریخ مملو از سرکوب و جنایات خود فرو برد و دهها سال به عقب برگرداند. استبداد سلطنتی و فساد نهادینه شدە در آن و وابستگی به آمریکا و قدرت های غربی ،سرکوب بیرحمانه جریان چپ به بهانه وابستگی به “شوروی” زمینه ساز رشد و گسترش بنیادگرایی مذهبی در ایران و منطقە و جهان در سال های بعد گردید. جریان مذهبی کە به رهبری “خمینی” در سال ١٣٥٧ به قدرت دست یازید، نطفە آن در رحم رژیم “شاه” شکل گرفت، پرورش یافت و سرآنجام اژدهای رژیم اسلامی از آن زایش یافت . یکی از شعارهای مهم “خمینی” برای حفظ قدرت، “صدور انقلاب اسلامی” به خارج از مرزهای ایران بود. این شعار بر اساس حمایت مادی و معنوی جمهوری اسلامی از گروەهای بنیادگرای اسلامی و کوشش برای راە اندازی حرکت های ارتجاعی_اسلامی در منطقە و در حمایت متقابل این جریانات از موجودیت نظام حاکم بر ایران به منظور بقاء، طراحی شدە بود . رسالت “خمینی” و دارودستەاش کە توسط دولت های امپریالیستی نیز حمایت می شدند، سرکوب شعلەهای انقلاب در داخل ایران بود ، وظیفەای کە “محمدرضا شاه” موفق به آنجام آن نشد. همزمان با زایش حکومت اسلامی در ایران ، در زمستان ١٩٧٩کشور افغانستان نیز توسط “ارتش سرخ” اشغال شد. لذا تقابل با نفوذ “اتحاد جماهیر شوروی” و استحکام کمربند امنیتی به دور آن در همکاری و هم مرزی با ترکیە، یکی از وظایف رژیم نوظهور اسلامی در گرماگرم جنگ “سرد” و بویژە جلوگیری از دست یافتن ابرقدرت”شرق” در دست یابی به آب های گرم خلیج فارس و دریای عمان بود کە  از قرن ها پیش آرزوی آن را در سر داشت. اشغال افغانستان توسط شوری بهانه مناسبی برای غرب فراهم نمود کە اولین واحدهای نظامی سازمانیافتە و منسجم بنیادگرایی اسلامی سنی را با عنوان “مجاهدین فی سبیل الله” در جنگ علیە رقیب جهانی خود با حمایت بی دریغ پاکستان و عربستان سعودی را بسیج ، حمایت و پشتیبانی مادی و معنوی نماید. در واقع پیروزی جمهوری اسلامی در ایران و غصب قدرت توسط آن با اتکا به فریب و سرکوب و اشغال افغانستان توسط اتحاد شوروی و شکل گیری و تقابل جریانات ارتجاعی_مذهبی در تقابل با آن ،سرآغاز رشد و گسترش بنیادگرایی مذهبی(شیعی و سنی) در منطقە و جهان در آواخر دهە ٧٠ و اوایل دهە ٨٠ میلادی قرن ٢٠ در جهان است کە اکنون بشریت عوارض و لطمات آن را روزانه به قیمت جان صدها انسان بی دفاع می پردازد.  اما یک سال و نیم بعد از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی، یورش دولت عراق به خاک ایران در آواخر شهریور١٣٥٩ و آغاز جنگ ارتجاعی ٨ سالە این دو کشورتوآم شد. این جنگ اگر چه از جانب “خمینی” بنیانگذار رژیم اسلامی “نعمت الهی” برای نجات رژیم از آتش قیامی کە هنوز به تمامی سرکوب نشدە بود، مورد استقبال قرار گرفت، اما از سوی دیگر، با استفادە رژیم “صدام حسین” از ابزار مذهب (سنی) و ناسیونالیسم عرب ، بعنوان دوقلوهای سیستم طبقاتی سرمایەداری، حنای مذهبی جمهوری اسلامی در میان مسلمانان سنی مذهب فروکش نمود. سرکوب بیرحمانه مردم فلسطین توسط دولت نژادپرست اسرائیل ، سکوت و معاملە گری دولت های فاسد عرب بر سر مردم زجرکشیدە فلسطین و بویژە پیشگام شدن “انور سادات” رئیس جمهور وقت مصر در بستن عقد قرار داد صلح با اسرائیل و قرار گرفتن در جبهە آمریکا، حکومت تازە به قدرت رسیدە اسلامی را در ضدیت با اسرائیل بعنوان کشور مورد نفرت مردم عرب تشویق و ترغیب نمود و از نقطە ضعف دولت های مزدور عرب در ضدیت با خواست مشروع مردم فلسطین سوء استفادە نمود و آنرا به نقطە قوت خود در ضدیت با اسرائیل و حمایت دروغین از خواست مردم فلسطین تبدیل نمود و جا پای حکومت اسلامی را در میان گروەهای اسلامی در لبنان ، فلسطین ، سوریە، عراق و جاهای دیگر باز کرد.  تا زمانیکە دولت بعث عراق و دیکتاتور بی رحم و مقتدر آن “صدام حسین ” زمام امور را در دست داشت و بویژه با حمایت بی دریغ مالی کشورهای ثروتمند عرب از جملە عربستان سعودی، کویت، قطر، پیروز جنگ ایران و عراق شد ، خلاء رهبری در “جهان عرب” و بویژە در صفوف مسلمانان سنی و در تقابل با “ایران شێعی” احساس نمی شد. در این میان عربستان سعودی به آرامی مشغول ایجاد و تقویت شبکەهای تروریستی و سلفی در ممالک اسلام زدە از شمال افریقا تا خاورمیانه، افغانستان و پاکستان و کشمیر بود و صف آرایی بعدی خشن و مسلحانه تقابل بنیادگرای سنی و شیعی کنونی را همراه با جمهوری اسلامی حاکم بر ایران تدارک می دید. با یورش عراق به کویت در سال ١٩٩١ و ایجاد شکاف در جبهە ممالک عربی و سپس جنگ اول خلیج و شکست مفتضحانه عراق در این جنگ ، این کشور قدرت هژمونی خود در ممالک همجوار و عربی و بویژه در تقابل با ایران را از دست داد. شکست دوم عراق در جنگ دوم خلیج در بهار ٢٠٠٣ و سرنگونی دولت صدام حسین و اشغال عراق توسط آمریکا ، از هرزمانی بیشتر زمینه ساز حضور فعال ایران در این کشور رقیب و دشمن دیرینە و به طبع آن زمینه ساز حضور جریانات اسلامی بنیادگرای سنی از نوع “القاعدە” کە تا آن زمان در عراق ناشناختە بود را  فراهم نمود .جریانی کە الگوی دیگر گروەهای تندروی اسلامی بنیادگرای سنی از قبیل “داعش” ، “احرارشام” ، “جبهەالنصرە”، “بوکوحرام” و … گردید. این جریانات با وصف اینکە دشمن اصلی خود را آمریکا و دول غربی معرفی کردەاند، اما جمهوری اسلامی و تفکر شیعی حاکم بر ایران را “رافضی” و بدعت در مذهب اسلام می دانند و علیە آنان نیز اعلام “جهاد” نمودەاند.  اکنون بعد از تحولاتی کە طی سالهای اخیر در سیستم حکومتی کشورهای اسلام زدە از قبیل عراق و مصر رویدادە کە حاکمان آنان طی دورەهای مختلف ادعای رهبری جهان “عربی سنی” را داشتند، عملآ عربستان سعودی در صدر کشورهای “مسلمان نشین” سنی در مقابل ایران و هلال شیعە از افغانستان تا لبنان و فلسطین قرار گرفتە است. جنگ های گرم مستقیم و جنگ های نیابتی در کشورهای عراق، سوریە، یمن و برخی کشورهای دیگر، در واقع جنگ هژمونی طلبی ایران و عربستان سعودی با چاشنی مذهبی برسر منافع ملموس مادی و سیاسی در منطقە خاورمیانه و به قیمت کشتار صدها هزار نفر تا کنون، آوارگی و خانە خرابی دە میلیونها نفر و از بین بردن هزاران سال تمدن و شهرنشینی در یکی از قدیمی ترین مناطق اصلی محل سکونت و زیست انسان در این منطقە تمام شدە است. یکی از دلایل اصلی این جنگ ها در سە دهە اخیر، در به مسند قدرت رسیدن جمهوری اسلامی در ایران و آغاز به فعالیت “مجاهدین اسلامی” در افغانستان بعد از اشغال این کشور توسط شوروی در زمستان ١٩٧٩میلادی با حمایت ایالات متحدە آمریکا و متحدین سنی آن از قبیل عربستان سعودی و پاکستان است.  اعدام و تشدید جدال دو قدرت رقیب ؟ اعدام یکی از روشهای اعمال سیاست حاکمان مستبد علیە مخالفین برای ایجاد رعب و وحشت در میان شهروندان به منظور زدن قفل سکوت بر دهان جامعە است. اعدام شنیع ترین روش در سلب حیات و زندگی از مخالفین و به منظور تحکیم ستون های استبداد حکومت گران است. حاکمان مذهبی در ایران و عربستان سعودی از قدرت مدارانی هستند کە هر دو طرف با استناد به قرآن و شرع اسلام، این جنایت ضد انسانی را با چاشنی حقوقی و قضائی علیە مخالفین خود اعمال میکنند. لذا هیچکدام نه مشروعیت و نه حقانیتی در ضدیت با اعدام توسط طرف مقابل ندارند و از حربه مخالفت تنها به منظور فراافکنی و گمراه کردن افکار عمومی سود می برند و شیاد و دغلکارند. در متن رویداد جدال “تشیع” اسلامی حاکم برایران و “وهابی” حاکم بر عربستان سعودی بر سر اعدام “شیخ نمر” کە طی روزهای اخیر اوج بی سابقەای یافتە است و به یک بحران منطقەای تبدیل شدە است، این اعدام تنها دلیل ظاهری بیان یک جنگ دیپلماتیک، اقتصادی و سیاسی است ، کە ریشە اصلی آن در جنگ های خونین سوریە ، عراق، یمن و جاهای دیگر نهفتە است. خشم عربستان کە با اعدام ٤٧ نفر در زندان های این کشور منفجر شد، دلایل اصلی این جدال و کشمکش در منازعات شدیدتر منطقەای و بویژە در توفیق برتر ایران و متحدینش در عراق و از آن مهمتر در سوریە با حمایت های بی دریغ روسیە و ابقاء و تحکیم موقعیت “بشار اسد” طی چند ماه اخیر نهفتە است کە عربستان سعودی وترکیە بر سرنگونی آن سرمایە گذاری عظیم نمودە بودند. همچنین عربستان از تحکیم موقعیت برتر ایران در منطقە بعد از توافق “برجام” نگران است و با بحران عظیم اقتصادی و کسر بودجە ١٠٠ میلیارد دلاری در سال جاری ، در وحشت تحکیم و گسترش نفوذ رقیب دیرینەاش ایران در منطقە است . اعدام “شیخ نمر” در واقع لب ریز شدن کاسە صبر حاکمان عربستان در نگرانی از گسترش نفوذ ایران و اسلام شیعی در منطقە بود . تشدید جنگ دو جبهە و “جدال دو توحش” اسلامی با حمایت تسلیحاتی امپریالیستهای غربی و روسیە، درخدمت به حفظ مناسبات ظالمانه و طبقاتی سرمایەداری و برسر هژمونی سیاسی و اقتصادی در منطقە بحرانی و اسلام زدە خاورمیانه خوابیدە بر دریای عظیم نفت و گاز نهفتە است .  در جدال این دو جبهە اسلامی ، طرف های درگیر، تا سرمخ استخوان ضدانسان، واپسگرا، مرتجع، ضد زن و خطرناک برای بشریت و منشاء اصلی زایش آن، طبیعت هستند. اعدام “شیخ نمر” توسط عربستان سعودی ، در شرایطی از جانب رژیم اسلامی حاکم بر ایران محکوم و تقبیح می شود کە خود این رژیم، در آنجام اعدام زندانیان سیاسی و دیگر افراد دربند، چند رتبە بالاتر از رژیم حاکم بر عربستان سعودی قرار دارد و یکی از ابزارهای اصلی حفظ بقایش اعدام و سرکوب خشن و بیرحمانه مخالفین بودە  و همیشە و به درست مورد محکومیت داخلی و جهانی قرار گرفتە است . تقابل با “جدال دو توحش”، تقابل با جنگ و دفاع از صلح ، تقابل با حکم جنایتکارانه اعدام و دفاع از حرمت انسان ، فارغ از تفکر، مذهب، نژاد، جنسیت، رنگ و ایدئولوژی، مبارزە با مذهب و افشای شعب مختلف آن و خواست جدایی دین از دولت،  امر و وظیفە  طبقە کارگر، جنبش چپ و سوسیالیستی و کل بشریت اگاه، سکولار و غیرمذهبی در ابعاد محلی و جهانی است.  ٧/١/٢٠١٦  * عنوان این مطلب از کتان “جدال دو توحش” نوشتە “ژیلبراشکار” با ترجمه حسن مرتضوی گرفتە شدە است

بابەتی هاوپۆل

قفس، یادداشت چهارم: پیش‌بند “به یاد سپیده فرهان”

مژگان کاوسی تا کنون دو بار بازداشت شده‌ام و هر دو بار در خانه‌ی خودم؛ …