دوو شه‌ممه‌ 7 تشرینی یه‌كه‌م 2024

بهره کشی پنهان از نیروی کار در صنایع غذایی

“بهره کشی پنهان از نیروی کار در صنایع غذایی” نظر به استمرار و گستردگی اعتراضات کارگران صنایع غذایی آمریکا، “جنبش پانزده دلار”، و اهمیت فرایند تولید غذا در پدیدۀ جهانی سازی سرمایه، برای مطالعۀ علاقه مندان و کنشگران جنبش کارگری از انگلیسی به فارسی ترجمه شده است.

 

“اریک لومیس” استاد رشتۀ تاریخ دانشگاه رود آیلند

برگردان: آناهیتا اردوان و مهرآفرین

تحقیقات آکادمیک

هنگامیکه پیرامون اقتصاد جهانی به تحقیق و تدقیق می پردازیم، به ندرت در خصوص مواد غذایی می اندیشیم. این، در حالی است که سیستم غذایی بسبب تحرک و پویایی سرمایه و چارچوب تسهیل گردش آن در روند جهانی سازی سرمایه بطور سهمناکی تغییر شکل داده است. از اینرو، چگونگی تولید مواد غذایی از نظر مکان و شیوه توزیع و تاثیرات زیست محیطی در جهان، دیگرگون شده است. پیمانها و معاهدههایی شبیه قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمالی ( نفتا) به کشاورزان آمریکایی اجازه می دهد که تولیدات فاسد و ناپاکشان را روانۀ بازار مکزیک نمایند. بنابراین، حیوانات در بازارهای مکزیک با غلههای بیمار آمریکایی تغذیه و پرورش می یابند. سیستم تولید مواد غذایی سراسر آمریکای جنوبی بواسطۀ قرارداد مذکور، بطور کلی متحول و متفاوت گشته است. دامداران مکزیکی در حوزۀ پرورش خوک به علت سقوط قیمت گوشت، شغلشان را رها کرده اند.

 

کشور مکزیک به ترتیب در سالهای 1995 و 2010، 30000 و 811000 تن گوشت خوک از آمریکا وارد ساخته است. دامداران پرورش خوک برای امرار معاش مجبور به ترک مزارعشان گشته اند، برخی به آمریکای شمالی مهاجرت کردند و به کارگران غیرقانونی و بدون کارت شناسایی معتبر، مبدل گشتند. گروهی از این کارگران، در شرکت گوشت “اسمیت فیلد” واقع در شمال کالیفرنیا، کار می کنند. در حقیقت، شرکت “اسمیت فیلد” از نیروی کار مهاجران غیرقانونی برای تخریب اتحادیهها و اعتراضات کارگران، بهره می برد. “اسمیت فیلد” هنگامیکه برخی از کارگران مهاجر مکزیکی به اتحادیهها پیوستند زمینههای اخراج تعداد بی شماری را به بهانۀ نقض قوانین مهاجرت و تابعیت آمریکا، فراهم ساخت. یک بامداد، بیش از 21 کارگر به دفتر سرپرستان و مدیران فراخوانده شدند، دستگیر، زندانی و بابت استفاده از کارت شناسایی ساختگی، از آمریکا اخراج گشتند. صدها کارگر در هراس از اخراج به شهرهای دیگر گریختند. البته، پرداخت تاوان استخدام کارگران غیرمجاز برای مدیران “اسمیت فیلد” ارزش انتفاع از محیط کاری بدون اتحادیه را دارد. منتها، چنین کارکردهایی بطور مقطعی برای شرکتهایی نظیر “اسمیت فیلد” تاثیر برعکس بهمراه دارد. زیرا، مدیران شرکتها بایستی کارگران سیاه پوست تحت الحمایه اتحادیهها،اتحادیه جهانی مواد غذایی کارگران و بزرگترین اتحادیۀ ملی کارگری آمریکایی را جایگزین کارگران مکزیکی، می کردند. شرکتهای مانند “اسمیت فیلد” عموماً از ترفندها و راهبردهای مکارانۀ گوناگونی جهت نیل به مقصودشان، بهره برداری می نمایند. بعنوان مثال، یکی از کشتارگاههای ایالت آیاوا پس از سال 2008 و قوت یافتن بزرگترین اتحادیۀ ملی، با تمسک به راهکار مشابهِ “اسمیت فیلد”؛” تمتع از قوانین مهاجرتی و تابعیت”، در راستای امحاء سازماندهی کارگران زمینۀ بازداشت و کنارگزاری 389 نفر از 970 اعضای اتحادیهها را مهیا ساخت. در این زمان، فعالیت بزرگترین اتحادیه ملّی کارگران صنعت مواد غذایی آمریکا کاهش و سرانجام، از حرکت بازایستاد. بسیاری از کارگران مکزیکی از شهر “وراکروز” واقع در ساحل خلیج برای امرار معاش و ادامه زندگی به شمال کالیفرنیا، مهاجرت کردند. کارگرانی که به مهاجرت تن ندادند نیز راهی بغیر از ایستادگی برابر سیاستهای مخرب “اسمیت فیلد”، نداشتند. قرارداد نفتا، خصوصی سازی زمین را تسهیل کرد و سبک و شیوۀ تجارت و کشاورزی سرمایه داران آمریکایی را در مکزیک نهادینه و رسمی ساخت. بدینوسیله، “اسمیت فیلد” و شرکتهای دیگر، با احداث موسسات پردازش خوک در “وراکروز” رفتاری مشابه، بی اندازه ناپسند و ناشایست نظیر آنچه با کارگرانشان در شمال ایالت کالیفرنیا داشتند، با شهروندان وراکروز، در دستور کار قرار دادند. شرکت نامبرده به دفن خوک و گاوهای مرده در گودالهای کم عمق مبادرت ورزید که پس از تجزیه و تحلل موجب آلودگی منابع آب آشامیدنی اهالی منطقه، گشت. این واقعه، خشم شهروندان مکزیکی را برانگیخت و سرآغاز اعتراضات سازمان یافته و وسیعی را رقم زد. شهروندان وراکروز با استمرار و سماجت، بر توقف فعالیت و در فرجام، برچیدن بساط شرکت “اسمیت فیلد”، کامروا و فائق آمدند. حقایق بسیاری پیرامون نقش پدیدۀ جهانی سازی سرمایه در فرایند تولید مواد غذایی با رویدادهایی مزبور، تبیین و بر ملا می گردد. صنعت مواد غذایی نیز بمانند دیگر صنایع از منابع برون مرزی به دلایل گوناگون از جمله، ” استثمار کارگران،ملوث کردن اعتراضات آنان و نیست و نابود ساختن اتحادیهها”، بهره می برند. شرکتهای مواد غذایی بیشتر در مناطقی شبیه کالیفرنیای شمالی و ایالتهایی که سیاستمداران پاسدار قوانین و قواعدی که بازدارندۀ دخالت شهروندان، در سبک و سیاق تولید و توزیع مواد غذایی و هر گونه خرده گیری به تبعات مضر آن،هستند، فعالیت می کنند. مراکز و شرکتهای مواد غذایی در صورتیکه قواعد و آیین نامهها در ایالتی از کشور آمریکا به گونه ای منافعشان را بخطر اندازد، به نواحی دیگر نقل مکان می کنند. به هر رو، قراردادهایی نظیر نفتا مرزهای مکزیک را به روی تاجران آمریکایی گشود. رقابت گلو پاره کن مابین سرمایه داران ایالت با ایالت، ملت با ملت، کشور با کشور و … بر اساس و بنیان بهره کشی نژادی- طبقاتی و بهره برداری از نیروی کار و ویرانسازی محیط زیست کماکان ادامه و با رشد فزاینده ای روبروست. شرکتهای مواد غذایی تا جاییکه به هدف و مقصودشان دست یابند اهمیتی برای مرزهای ملی قائل نیستند. بسیاری از شهروندان دقیقا نمی دانند مواد خوراکی که تغذیه می کنند از کجا می آید، خواه کشتارگاه در شمال کالیفرنیا مستقر باشد یا وراکروز!. سود و انباشت سرمایه برای تاجران صنعت غذایی نسبت به محل و مکان، ارجحیت دارد. به دیگر سخن، محل و مکان سوداگری دارای اهمیت و ارزش نیست. آنان می توانند از مکانی به مکان دیگری که قواعد و ضوابط زیست محیطی و اتحادیهها و سازمانهای مدافع حقوق کارگران ضعیف هستند، جابجا شوند. “تیموتی پچیرات” یکی از کارگران کشتارگاه “نبرسکا” در این رابطه بدرستی می نویسد: ” مسافت و پنهان کاری نیروی محرکۀ سازوکار نظام سرمایه داری مدرن است.”

 

رفتار و کردار شرکتها نسبت به کارگران، حیوانات و محیط زیست با پیشگیری از مداخله شهروندان در فرایند تولید مواد غذایی در خفا باقی می ماند. خط مشی سیاستمداران و دولتمداران نیز از عملکرد ناشایست و ناپسند صاحبان شرکتها و موسسات مواد غذایی، حمایت می کند. امروزه ممکن است مشتریان غذای ارگانیک مصرف کنند. اما، این هرگز به این معنا نیست که مواد خوراکی طبیعی بطور عادلانه در جامعه تقسیم و توزیع می گردد یا غذایی که شهروندان در رستورانت مصرف می کنند به شکل صحیحی پرورش و قصابی و بطور کلی انسانی تهیه گردیده است. آگاهی بخشی و برملا سازی گرداگرد فرایند چگونگی تولید، آماده سازی و توزیع فراوردههای غذایی بی گمان به قوت، استحکام و گستردگی کارزار جهانی حراست، اعانت و حمایت از حقوق و خواستهای زحمتکشان و محیط زیست، منجر می گردد. از اینرو، بالندگی، نضج و گسترش آگاهی همگانی از شرایط کارگران، راه و روش، سبک و اسلوب تولید، هنجار شکنی و بدرفتاری نسبت به حیوانات و محیط زیست ، پیامدهای دهشتناکی برای سامانۀ سرمایه داری و مدیران و صاحبان شرکتهاست، بهمراه دارد. یک رشته قوانین در حمایت از پنهان کاری شرکتهای گوشت و تولید مواد خوراکی معروف به قوانین “اَگ- گاگ” در برخی ایالتها؛ “یوتا”،”میزوری” و “آیووا”، تصویب شده است که هرگونه افشاء گری در رابطه با فعالیت در مزارع را غیرقانونی و جرم بحساب می آورد. در فوریه سال 2014، ” آیداهو” نیز با تصویب قوانین مزبور به صف مناطق نامبرده پیوست. بر طبق این قوانین، هر کارگر و کارمندی که بدون اجازۀ مدیر شرکتها به ضبط رویدادها و فعالیتهای روزمرۀ تولید مواد غذایی بپردازد، مجرم شناخته می شود. مضاف بر این، افرادی که با شیوه و طریقۀ مدیران شرکتها، هنجارشکنی، بدرفتاری و استثمار کارگران مخالفت کنند، هرگز استخدام نمی شوند و کارگران مشمول این قوانین، از کارشان اخراج می گردند. متخلفان به یک سال زندان و پرداخت 5000 دلار جریمه نقدی، وادار و ملزم خواهند گشت. قوانینی از این دست مطامع و منافع شرکتهای مواد غذایی و بخصوص شرکتهای تولید گوشت را حمایت و تامین می کنند. بعنوان نمونه، کنشگران محیط زیست و حیوانات در پی افشاء یک فیلم ویدوئی مبین بدرفتاری، شکنجه فیزیکی و تجاوز جنسی به احشام ( گاو و گوسالهها)، در کشتارگاهی واقع در ایالت آیداهو کوشیدند تا قانون اساسی و ایالتی آمریکا را بچالش بکشند. اما، چنین تحولی با توجه به پیچیدگی و بغرنجی سازوکارهای معاملات شرکتهای مواد خوراکی، پنهانکاری و قوانین پشتیبان مصالح آنان، بسیار دشوار است.

 

مواد غذایی بخصوص “گوشت” تا پیش از جنگ داخلی در آمریکا بصورت محلی و ملی در آمریکا، تولید می گردید. مصرف کنندگان به فراوردههای گوشتی که بیرون از آمریکا قصابی می شدند، اعتمادی نداشتند و تنها محصولات قلیلی نظیر شکر و قهوه و قند از خارج از آمریکا بدست مصرف کنندگان می رسید. اغلب محصولات توسط خود دامداران و کشاورزان آمریکایی بصورت منطقه ای و محلی، پرورش می یافتند و این روند تا قرن نوزدهم، ادامه داشت. شهروندان حین خرید از فروشندگان و قصابیها بخوبی از تمامی مراحل تولید؛ تدارکات و آماده سازی تا تکمیل مواد غذایی، آگاهی داشتند. شهرهای بزرگ مانند “بوستُن” و “نیویورک” نیز از کشتارگاههای حامل گوشت تازه، برخوردار بودند. تولید مواد غذایی بشکل محلی بواسطۀ بسط شهرهای آمریکا پس از سال 1880، سختتر گردید. شهری با جمعیت نزدیک به یک میلیون دیگر بسادگی نمی توانست تنها به پرورش محصولات غذایی و گوشت محدودۀ خود، بسنده کند. موادغذایی و گوشت با ظهور یخچالهای متحرک در دهۀ 80 به یکی از بخشهای مهم صنعت کشور، مبدل گشت و نقش سترگی در گسستگی فراوردههای خوراکی از روند زندگانی شهروندان، بازی کرد. تکنیک و فن آوری یخچالهای متحرک باعث شد تا فراوردههای گوشتی منجمد و بسته بندی شده بسهولت و بدون ضایعه ای به مناطق دور و گوناگون کشور، ارسال گردند. شرکتها با کاهش قیمت گوشت بر اضطراب و دلواپسی همگانی دربارۀ افت کیفی، چیره گشتند. البته، خسارت کاهش قیمت را نیز با تعطیلی- ورشکست کردن قصابیهای محلی به مثابۀ رقبای کوچک و گشایش بازارهای بزرگ، ترمیم و جبران نمودند. میلیونها گاو بدون هیچ راز و نیازی برای سلاخی روانۀ کشتارگاههای عظیم بویژه در شیکاگو می گشتند تا به فراوردههای گوشتی متعددی، تبدیل گردند. سپس، در بستههای منجمد با قطار به بازارهای بزرگ در سراسر کشور برای عرضه به مصرف کنندگان گسیل گردند. بدین ترتیب، گوشت در اوایل قرن بیستم دیگر از یک گاو، گوساله یا مرغ، نبود. بلکه، از بستههایی یخ زده ای بود که توسط شهروندان از مغازههای محلی می خریدند. آمریکاییها به مرور زمان به گوشت یخ زده و کنسروی عادت کردند و پنداشتند؛” گوشت خوبی است”. این پنداشت معمولاً اشتباه و نادرست است. بخش بسته بندی گوشت در شیکاگو به شیوۀ بسیار خائنانه ایی شکل و فرم گرفت و به محلی جذاب برای توریستها مبدل گشت. اما، همانطور که “آپتون سینکلیر” در داستان معروف سال 1906، “جنگل” شرح می دهد، ” این کارخانهها محیط کاری بسیار سبعانه و محصولات خوراکی آلوده و نامطبوعی پدید آوردند. کارگران کشتارگاهها در دمای بسیار پایین بر زمینهایی غرق در نمک و خون در محدوده ای آکنده از چنگک و چاقو که اعضای بدن و زندگی اشان را هرآن تهدید می کرد بمدت طولانی سرپا، کار می کردند.”

 

سال 1890، برای بهبود و تنظیف محیط کارشان برای برپایی اتحادیههای کارگری بشدت، تلاش کردند. اما، تنها پس از پی ریزی نخستین کمیتۀ همبستگی کارگران کارخانجات بسته بندی آمریکا، ” یو پی دبلیو اِی” سال 1937، به حصول مطالبات چشمگیری در رابطه با دستمزد و محیط کار، نائل آمدند. مبارزات سازمان یافتۀ کارگران نقش بسیار برجسته ای در حوزۀ مواد غذایی آمریکا پس از سال 1930، بازی کرد. کارگران متحد کارخانجات گوشت در سال 1960، 28 درصد افزونتر از کارگران کارخانجات کالاهای فاسد شدنی، دستمزد دریافت می کردند. دریافت دستمزد بهتر بواسطۀ مبارزه و تکوین اتحادیههای کارگران کارخانجات بسته بندی گوشت پدیدۀ مقبول و مطلوبی برای مجموعۀ عریض و طویل؛ کارخانجات ترابری ، مغازههای زنجیره ای خواربارفروشی و حزب جمهوریخواه، بهمراه نداشت. اتحادیههای کارگران کارخانجات بسته بندی گوشت در سال 1955 با اخذ یک قرارداد، مبلغی برابر با 50 میلیون دلار را به جیب کارگران بازگرداندند. این قرارداد و پیروزی کارگران موجب آشفتگی خاطر و خشم مدیران و مسوولان دولت آیزنهاور گشت. وزیر کشاورزی و دستیار وقت، “تافت بنسون” و “ایرال باتس”، خواستار افزایش سود کشاورزی و پرورش حیوانات و ..بدون افزایش هزینههای مصرف کنندگان بودند. از این حیث، با جابجایی کارخانجات تولید گوشت به حاشیه شهرها، مناطق فاقد اتحادیههای کارگری و در نزدیکی مکان پرورش حیوانات ( گاو و خوک) به تهدیم و تخریب اتحادیهها، له کردن دستاوردهای مبارزات و کاستن دستمزدهای کارگران، واکنش نشان دادند. صاحبان کارخانجات تازه بدوران رسیده با حمایت مغازههای زنجیره ای خواربار فروشی و کارخانجات ترابری و بهره برداری از کامیونهای مجهز به سیستم خنک کننده، توانستند فرایند آماده سازی محصولات گوشتی را به نوایح روستایی فاقد اتحادیه، انتقال دهند. بدین ترتیب، برهمکنش کارخانجات بزرگ و اتحادیههای شیکاگو مورد ضربه قرار گرفت. شرکتهای جدید واقع در مناطق روستایی با کارگران بسیار ظالمانه رفتار می کردند. شرکت گوشت گاو ایالت آیووا ” اِی بی پی” که امروزه بخشی از شرکت مواد غذیی “تایسون” می باشد، به عمده ترین کارخانۀ بسته بندی گوشت در سال 1960، مبدل گشت. “ای بی پی”، کلیۀ روستاهای غرب میانۀ آمریکا را با تاسیس شرکتهای بدون اتحادیه، پوشش داد. سال 1969، کارگران “ای بی پی” در شهر داکوتا، اعتصاب کردند. صاحبان “ای بی پی” لمپنها را جایگزین کارگران فعال کردند. اعتصاب کارگران به خشونت گرایید و یک نفر در درگیری جان خود را از دست داد. “ای بی پی” با استخدام اعضای مافیا (سازمان تروریستی مخفی) در اعتصاب قصابهای نیویورک نقب زد و آنرا به بیراهه و سرانجام شکست داد. قصابهای مزبور از فروش گوشت به ” ای بی پی” امتناع می ورزیدند. اعتصابهای کارگری یکی پس از دیگری با توطئه و ترفند صاحبان شرکتهای جدید، شکسته شد. میزان دستمزد کارگران “ای بی پی” سریعاً به کمتر از پنجاه درصد اجرت همکارانشان در شیکاگو رسید. شرکت بسته بندی غذای شیکاگو توان رقابت را از دست داد و تعطیل گشت و بیش از دوازده هزار کارگر بیکار گشتند. کمیتۀ همبستگی کارگران کارخانجات بسته بندی آمریکا، بواسطۀ راهبردهای ضد اتحادیه ایی “ای بی پی” بسیار تحلیل و ناتوان و در سال 1979 به همبستگی کارگران مواد غذایی و تبلیغاتی “یو اف سی دبلیو” تغییر نام، کرد. یقیناً، استخوان بندی صنعت مواد غذایی نوین؛ دستمزدهای اندک و محیط نامناسب کاری، باعث کسب و انباشت سود افزونتری برای صاحبان سرمایه و زمین گشت. مصرف کنندگان که میان صاحبان ثروت و کارگران قرار می گرفتند، هرگز نیروهای اصلی تولید کننده را نمی دیدند. صاحبان شرکتها خواستار تولید هر چه بیشتر و بنابراین استثمار بی حد و حصر نیروی کار، بودند. این، پیامدی بجز فلاکت،فرسودگی، خستگی شدید، جراحتهای مکرر و آسیبهای جبران ناپذیر در حین کار برای کارگران بهمراه نداشت. در همین رابطه، یکی از مدیران “ای بی پی” میانگین سود خالص سالانه برابر با نود و شش درصد را،”پایین”، ارزیابی می کند. چنین بازیافتی مبین عدم پاسداشت شآن و منزلت نیروی کار و امکانات محدودی می باشد که کارفرمایان برای گردش چرخۀ خط تولید، در نظر می گرفتند. کارفرمایان خواستار محیطی بدون اتحادیه بودند، اما این خواست کارگران روستایی نبود. سال 1980،”یو اف سی دبلیو” به سازماندهی کارگران کارخانجات مرغ و خروس ناحیههای جنوبی آمریکا، توفیق یافت. اکثریت نیروی کار سیاه پوست به رغم عواقب خطرناک به سازماندهی مبارزه بمنظور بهبود شرایط کار و افزایش دستمزدهایشان، اقدام ورزیدند.

 

صاحبان کارخانجات نیز با بستن شرکتها و گشایش مراکز جدید بدون اتحادیه، اعلام ورشکستگی یا استخدام کارگران مهاجر غیرمجاز از مکزیک و آفریقای مرکزی، به فعلیت یافتگی کارگران، واکنش نشان دادند. تحقیقات ادارۀ مهاجرت و تابعیت آمریکا در سال 1991 آشکار ساخت، شرکت مواد غذایی “تایسون”، قاچاقچیان انسان را با پرداخت مبلغی قابل توجه ای به ورود کارگران مکزیکی و گواتمالایی به آمریکا، تحریض و تحریک کرده است. بدینوسیله، بسیاری از شرکتها و کارخانجاتی که کارگرانش دارای اتحادیه بودند مجددا بعلت صف آرایی گرایش قدرتمند ضد کارگری صاحبان ابزار تولید و ثروت، محو گشتند. صنعت گوشت آمریکا بوسیلۀ دیدبان حقوق بشر در سال 2005، از بابت ایجاد محیط کاری ناایمن و مخوف، نقض آزادی تشکل و حقوق صنفی کارگران، سلطه جویی و بهره کشی از نیروی کار غیرقانونی (کارگران غیرقانونی)، به لگدکوب کردن ابتدایی ترین حقوق انسانی کارگران، متهم گشت. امروزه، بیش از یک دهه از انتشار گزارش مزبور می گذرد. ولی، تغییر و تحول چشمگیری در سازوکار صنایع غذایی آمریکا صورت نپذیرفته است. کارخانجات و شرکتهای مواد غذایی آمریکا کماکان، محلی خطرناک، بدون تشکل صنفی و اتحادیه کارگری، صنعتی آلوده برای محیط زیست بشمار می آیند. کارفرمایان با بکارگیری شگرد و فنون ریاکارانه در استخدام، هراساندن و منقاد سازی، اخراج کارگران معترض، پنهان کاری و عدم رعایت استانداردهای حقوق انسانی و ابتدایی پرسنل کاری، تهدید به بستن یا انتقال شرکت و کارخانه به مکان دیگری، به تضییع و نیست و نابود کردن حقوق کارگران می پردازند و بر ضد همبستگی و پیوستگی کارگران، بسرعت و بسختی، اقدام می ورزند.

 

شرایط در صنعت ماهی، نرم تنان و حیوانات دریایی در جهان، ناگوارتر است. مصرف کنندگان می توانند بسته های یخ زده خرچنگ و میگو را به قیمتی نازلی از “وال مارت” خریداری کنند. ” وال مارت” دقیقا مانند پوشاک، با شرکتهایی که کارگران را برای پرداخت کمترین دستمزد تحت فشار قرار می دهند به این معنا که هر سنت را با استثمار نیروی کار به چنگ می آورند، قرارداد می بندد. کنسرسیوم حقوق کارگران با انتشار گزارشی در سال 2012، وال مارت را بدلیل امضاء قرارداد با شرکت مواد غذایی دریایی منفور” سی جی اس” که کارگر ارزان قیمت و موقت از مکزیک برای شعبۀ لوئیزیانای وال مارت می آورد، شدیداً به صلابه کشید. “سی جی اس” کارگران را به کار مشقت بار در شیفتهای شانزده تا بیست و چهار ساعته پشت درهای قفل شده وادار می کرد و در صورت کوچکترین شکایتی به اخراج از کشور، تهدید می گشتند. یکی از کارگران، “آنا رُزا دیاز”، که چهار فرزندش را برای یافتن کار در مکزیک رها و به آمریکا آمده بود به رغم نتایج خطرناک، با دفتر پیمان ملی کارگران مهمان تماس گرفت و تجاوز و تعدی وال مارت به حقوق کارگران را برملا ساخت. با این رسوا سازی، تحقیقات گسترده ای توسط وزارت کار ایالت متحدۀ آمریکا، آغاز گردید. مدیر کنسرسیوم حقوق کارگران آمریکا در این رابطه اعلام کرد:” افراد را به کار کردن در شیفتهای شدیدا طولانی و سخت در ازای دریافت دستمزدی بسیار نازل، وادار ساخته اند که بیانگر بالاترین حد وقاحت کارفرمایان و نقض کامل قانون پرداخت حقوق و دستمزد به کارگران و مزدبگیران، است. وسعت بیدادگری و ظلم و دست یازیدن به حقوق کارگران، فشار روحی- روانی و فیزیکی بی اندازه ای با اتکاء به قدرت و نفوذشان اعمال کرده اند که غیر قابل تصور و شرم آور است. کارگران را با تهدید خانواده و خویشاوندانشان به سکوت وادار ساخته اند. نتیجۀ واکاوی پیرامون وضعیت کارگران مجموعۀ غیر قابل تصور فراگیرندۀ آزار و اذیتهای غیرانسانی و ایجاد شرایط رعب و وحشت فرارویمان گشوده است که محل کار مزبور را در میان بدترین محلهای کاریِ مورد واررسی قرار گرفته،چه در خارج یا داخل کشور، انگشت نما می سازد.”

 

فشار تشکلهای حقوق کارگری و بشری و افشاء گریها سبب تعلیق قرارداد وال مارت با شرکت “سی جی اس” گشت. اما، وال مارت در رویکرد و شیوه و روش با نیروی کارش تغییری ایجاد نکرد و هیچگونه مسئولیتی در قبال خلافکاری و تولیداتش، پذیرا و متعهد نشد.

ایالتهایی نظیر “لوئیزیانا” سیاستهایی موسوم به “تجارت دوستانه” جهت جذب سرمایه گذاری شرکتها اجرا می کنند که سرمایه داران بتوانند بدون مزاحم به امضاء قرارداد با شرکتهایی بمانند “سی جی اس”، مبادرت ورزند. بسیاری شرکتها شبیه “وال مارت” نیز، خواستار پرهیز از کوچکترین تهدید و گریز از رعایت آیین نامهها و ضوابطی که سبب افزایش قیمت خرید منابع اصلی و نیروی کار می گردد، می باشند. شرکتهای تولید نرم تنان مثل حلزون طی دو دهۀ اخیر به خارج از کشور، منتقل شده اند. بیش از هشتاد درصد از میگوها و موجودات دریایی نرم تن در خلال دو دهۀ گذشته از کشورهای دیگر، نظیر بنگلادش، ویتنام و چین به آمریکا، وارد شده است. سال 2012، کارگران مهاجر کارخانۀ میگو تایلند در ناحیۀ “سانگخا” که میگوی شرکت وال مارت را تامین می کنند در اعتراض به محل زندگی بسیار آلوده و کاهش وعدۀ غذایی که به گرسنگی ایشان می انجامید، اعتراض کردند. لازم به ذکر است که، کارگران کامبوجی و میانمار(برمه) قادر به خواندن زبان تایلندی نیستند و معمولا فریب قاچاقچیان را می خورند. بدین ترتیب، بمدت طولانی مقروض و وامدار قاچاقچیان باقی می مانند و زندگی بسیار سختی را سپری می کنند. “وال مارت” در پی افشاء امضاء قرارداد با شرکت “سی جی اس”، نخست از وضعیت شکننده کارگران، ابراز بی اطلاعی نمود. سپس، داد و ستد با شرکت مذکور را به رغم انبوه شواهد عینی، دلایل و حجتهای مبسوط، کاملاً تکذیب نمود. ماموران دولتی تایلند در مسیر اعانت و همکاری با صاحبان سرمایه در حین یکی از گردهمایی ها، بسوی کارگران معترض تیراندازی کردند و بطور وحشتناکی، حقوق بنیادین کارگران را در هراس از بسط اعتراضات، لگدمال ساختند. دولت جدید تایلند نیز که با کودتا سال 2014، قدرت گرفت در تحقیر و بهره کشی و فقیر کردن کارگران به مراتب بدتر از دولت پیشین است.

 

موقعیت و جایگاه کارگران صنعت ماهیگیری در قایقها، از این نیز هولناکتر است. آنان توسط دلالان و قاچاقچیان انسان از نواحی جنوب شرقی آسیا به صنعت ماهیگیری وارد می شوند و تا پرداخت کامل بدهی، بایستی به کار کمرشکن در وضعیت بحرانی و دشوار، ادامه دهند. بر پایۀ آمار مبتنی بر شواهد مستدل و محکم، پنجاه و نه درصد از کارگران ماهیگیر در تایلند، شاهد قتل همکاران خود بوده اند. بعنوان مثال، صاحب قایقی، جهت گریز از پرداخت دستمزد ماهیگیران، کلیۀ چهارده کارگر خود را به قتل رساند. در این اثناء، صادرات ماهی صنعت رو به رشد در اقتصاد تایلند بشمار می آید. امروزه، تایلند سومین کشور صادر کنندۀ ماهی به جهان است. آمریکا بیش از 2.5 میلیارد دلار مواد غذایی دریایی تنها در سال 2012،”بیست درصد افزونتر از کشورهای دیگر”، از تایلند، خریداری کرده است.

 

فرایند تولید مواد غذایی که در راهروهای سوپرمارکتهای آمریکا خریداری می شوند از جنبۀ قیمت اصلی و کیفیت حتی از سبزیجات و گوشت نیز تیره و تارتر و مبهم تر است. شرکتهای آمریکایی نقش برجسته و شیادانه ای در اجرای مجموعه خط مشی جهانی فراگیرندۀ؛ “خردکردن و امحاء اتحادیهها”، “استفاده از شرکتهای تولیدی برون مرزی” و “مقاطعه کاری در سازوکارهای تولید مواد غذایی دقیقا نظیر پوشاک و اسباب بازی”، بازی می کنند. کارگران در این بخش از صنایع غذایی نیز با مصائب مشابه کارگران کشورهای دیگر، روبرویند. “کیلوگ”، شرکت صنایع غذایی آمریکایی و چند ملیتی تولید و توزیع غلات صبحانه و برگه ذرت و غذاهای گیاهی، در سال 2013، تمامی کارگران سیاه پوست خود را بمنظور خرد کردن اتحادیههای کارگری، اخراج کرد. چندی پیش، اکثریت شرکتهای تولید کننده مواد غذایی گیاهان گندمی شعبۀ “ممفیس- تنسی”، را به مکزیک، جاییکه از کارگران می خواهند در کارخانهها زندگی کنند، انتقال داد. سپس، با کرایه دفتر وکالت ورشکست شده ایی در اوهایو، به استخدام بزهکاران بجای کارگران اخراجی در ممفیس، اقدام کرد.

 

این سیاست راهبردی مارپیچی از زمره شگردهای شرکتهای آمریکایی جهت رقابت با دیگر شرکتها و دست یازیدن به حقوق کارگران و تاراندن و درهم شکستن اتحادیههای کارگری، می باشد. شرکت “کیلوگ” بتازگی تمامی کارخانجات و موسسه هایش شامل نیروی کار برخوردار از اتحادیه را، در کشورهای کانادا و استرالیا مسدود و به مناطق بدون اتحادیه، انتقال داد. یکی از قاضیهای دادگاه فدرال آمریکا در ماه ژوئن سال 2014، دستور لغو اخراج و استخدام کارگران سیاه پوست را به شرکت “کیلوگ” اعلام داشت. برخی از کارگران متعاقب رای دادگاه به سر کار خود بازگشتند. اما، دورنمای ماندگاری و عدم اخراج کارگران اعضای اتحادیهها بسیار تیره و تار بنظر می رسد. زیرا، کارفرمایان هیچگونه الزامی یا تعهدی از این لحاظ، ندارند.

 

تغذیه بخش قابل توجه ای از فعالیت انسانها را دربرمی گیرد و تاثیرات مهمی بر سلامت و وضعیت روحی و روانی آنان، دارد. رشد سریع بازار مواد غذایی غیر از استثمار کارگران، از حیث سلامت بدن انسانها و بهداشت ایمنی محیط نیز نگران کننده است. گوشت مرغ و گوشت گاو شکارچیهای آزاد معمولا از منظر مصرف کنندگان بخاطر مزه، ایمنی و حفظ تندرستی و بهداشت بسیار مرغوب و بنابراین، گران قیمت هستند. زیرا، مصرف کنندگان میزان کارگرانی که در کارخانجات مجروح و بقتل می رسند را از یاد می برند.

 

جنبش کنونی،” پانزده دلار” بموازت اعتراضات در حوزههای گوناگون صنعت غذایی آمریکا، واکنش شدیدی بر ضد سازوکار حاکمیت شرکتهاست. صف آرایی همگانی در برابر شرکتها و کارخانجات هر منطقه به کمالیابی دموکراسی سامانۀ تولید غذا، یاری می رساند. اهتمام برای چیرگی سیاستی مبنتی بر کاهش بکارگیری موادی که کمتر موجبات آلودگی محیط زیست، هوا، رودخانهها و اقیانوسها را فراهم سازد، سهم درخور نگرشی در پیکار جهانی برای ایجاد تغییرات بنیادین در صنعت مواد غذایی، دارد. اما، جنبش مواد غذایی بی گمان بایستی منتهای کمال و آرمان مطلوب و غایی، سوژه های اصلی و اساسی، واقعیت یابی “دموکراسی” و “عدالت اجتماعی” را در نظر داشته باشد. دموکراتیزه کردن صنایع غذایی بدون حمایت و دستگیری از کارگران مزارع و کارخانجات و دفاع از اتحادیهها، پیکار برای ارتقاء حداقل دستمزد و سرمایه گذاری افزونتر برای ساماندهی کارزار کارگری، ممکن نیست.

 

در فرجام، تمامی مشکلات صنایع غذایی آمریکا و جهان ریشه در سامانه ای دارد که کلیت جامعه جهانی را بستوه آورده و تمامی جنبههای زندگی بشر را تحت پی آمدهای مخرب خود قرار داده است. حیوانات در سیستم غیردموکراتیک صنایع غذایی کنونی شکنجه می شوند، محیط زیست آلوده و ویران می گردد و کارگران بشکل فجیعی استثمار و حتی بقتل می رسند. منتها، بسیاری از شهروندان همچنان از وقوع چنین فجایعی، ناآگاه و غافلند.

 

انتخاب آگاهانه و عزم و اراده برای پی افکندن سیستم تولیدی مواد غذایی بر اساس فراست و مشارکت بی واسطه و عادلانۀ مصرف کنندگان گام بلندی بسوی باژگونی نظم حاکم و تغییر شیوۀ تولید سرمایه داری، است. عینیت یافتگی چنین عزم و اراده ایی هولناکترین کابوس صاحبان شرکتهای غذایی از “مونسانتو” تا “مکــدونالد” را رقم می زند.

 

بابەتی هاوپۆل

قفس، یادداشت چهارم: پیش‌بند “به یاد سپیده فرهان”

مژگان کاوسی تا کنون دو بار بازداشت شده‌ام و هر دو بار در خانه‌ی خودم؛ …