رژیم تروریست پرور جمهوری اسلامی از تمامی توان خود جهت گفتمان سازی با نیروهای امپریالیستی و معنا بخشی به پروژه مبارزه با داعش و بطور کلی تروریسم (همانطور که به بحران هسته ای معنا بخشید) جهت تامین منافع شومش، بهره می جوید. پروژه ی از آب گل آلود ماهی گرفتن، “حفظ بشار اسد در صحنۀ سیاسی سوریه بعنوان کارت برنده”، پس از شب خونین پاریس، بسرعت پیش می رود. در این میان، گسست و افتراق نیروهای برانداز، چند گونه گویی و اهمیت ندادن به پدیدۀ موسوم به بشار اسد ( برگ برنده رژیم در منطقه) بارزتر از پیش، به چشم می خورد. تفسیر و بررسیها، بیشتر برای تبلیغات سیاسی نوشته می شوند تا ابراز آنچه در عینیت روی می دهد. بدین ترتیب، واژگان در دریای پُر تلاطمی از خوش باوری و آرزوهای شیرین معلق باقی می مانند. این، کشتیهای راجرز بیکن که بدون پارو و دریاپیمایی به ساحل می رسند یا مرد نامریی هربرت جارج که هر روز به ماه می رفت و به زمین باز می گشت، را در خاطر تداعی می سازد. هنگامیکه، آینده نگری از عناصر مقدماتی و کنونی و واقعی امروزین آن دوری گزیند،چیزی جُز پندار بافی،باقی نمی ماند. تعمیق تضاد بین بالاییها و بهره وری بهینه از آنها به سود منافع زحمتکشان از سوی برخی نادیده گرفته می شود و برخی دیگر بدون در نظر گرفتن اهمیت تضاد مزبور به شعارهای بسیار مترقی،بدون ایجاد آوندهای لازم و ضروری جهت عملی شدن آنان، کمافی السابق ادامه می دهند.
رژیم جمهوری اسلامی مانند ویروس آبولا ساختار ژنتیکی خود را در مقایسه با ویروسهای دیگر بسیار سریع، تغییر می دهد. برای اینکه از دشمن عقب نمانیم باید از پندار شاهینهایمان کمی پایین بیاییم و دریابیم چه تغییری کرده و می کند. سپس، بر افقهای بالاتر پرواز کنیم. تئوریسینها و کارگزاران نظام بر پایۀ هوشیاری ضد انقلابی تحت تاثیر فشارهای خارجی و .. …سر بزنگاه تاریخی از برخی خواستهایش، صرفنظر می کنند. ولیکن، به چه قیمتی؟! به ازای دریافت امتیاز دیگر و یا حتی امتیاز برتری!!! سرمایه های کلان و نیروی سرکوبی، پاسداران تا دندان مسلح و آموزش دیدۀ این افریتۀ شیاد،دقیقا از برای تامین منافع رژیم و مطامع سیاسی در منطقه- جان منفورشان را نثار می کنند، نه منافع مردم ستمدیده سوریه و ایران و منطقه! تسریع فرایند عقب نشینی، تضعیف یا زوال رژیم در سوریه حاضر یراق از تفسیر و ترجمان اخبار و گزارشات دربرگیرندۀ آمال و آرزوهای شهددار نویسندگان، برنمی خیزد. دورنمای وضعیت اسد ( کارت برنده رژیم) و تغییر تناسب قوا به نفع نظام یا به ضرر آن، پس از شب خونین پاریس، کماکان در فقدان جبهه ای وسیع متشکل از نیروها و شخصیتهای سیاسی و هنرمندان و نویسندگان انقلابی، آنچنان در هاله ای از ابهام و تردید قرار دارد که هیچگونه تبلیغات مطلق و صرفا حزبی و سازمانی یا رویکردهای پراگماتیستی شخصی را برنمی تابد!
در این میان رویکرد فرصت طلبان جامکی خوار رژیم و سوبژکتیویستها بهمراه فرزندان خلف “رامی مخلوف” زننده و مشمئز کننده تر از پیش، خودنمایی می کند. رویکردهایی که در تجزیه و تحلیل بحران سوریه تنها، مبارزه با امپریالیسم را در نظر می گیرند. ولی، منافع جمهوری اسلامی در رویدادهای منطقه ای را بدست فراموشی می سپارند. این در حالی ست که در واکاوی پدیدهها بر پایۀ تحلیل مشخص از شرایط مشخص پیوسته می بایست مشخصاتِ دو جهت تضاد، مورد مطالعه قرار گیرد. برای شناختن واقعی یک موضوع، باید بر کلیۀ جوانب، کیلۀ روابط و واسطه های آن دقت کرد و آنها را مورد تحقیق قرار داد. ما هرگز بطور کامل به چنین توفیقی دست نمی یابیم. اما با نگاهی کنکرت و همه جانبه از اشتباه و تحجر مصون می مانیم. در غیر اینصورت، به دگماتیسم و امپریسم گرفتار می آئیم. يکجانبه گری و سطحی بودن در عين حال سوبژکتيويسم نيز هست. زيرا که کليۀ اشياء و پديده های عينی در واقع متقابلاً به يکديگر مربوطند و هر يک واجد قانونمنديهای درونی خود می باشند، ولی بعضی ها بجای آنکه اشياء و پديده ها را همانطور که واقعاً هستند منعکس نمايند، به اشياء و پديده ها فقط بطور يکجانبه و سطحی می نگرند و روابط متقابل و قانونمنديهای درونی آنها را درک نمی کنند؛ بنابراين چنين متدی سوبژکتيويستی است. بدین ترتیب، برخی شخصیتها و گرایشات در هراس از داعش به آغوش بشار اسد پناه برده و با گفتار و کردار خود حیثیت مارکسیسم لنینیسم را آلوده می سازند و به شیوه ای سخیف، پوتین را مورد محبت بی دریغ خود قرار می دهند. مدعیان مبارزه با امپریالیسم زیر درفش رژیم و بشار اسد پادوی نولیبرالیسم با متدی سوبژکتیویستی، سینه می زنند و بسادگی خدمات ارزنده ی بشار اسد به نولیبرالیسم و امپریالیسم و از سیاست سرکوبی بعنوان فاکتوری تعیین کننده در رشد و نمو داعش، چشم می پوشند. به هر رو، برای موشکافی موضوع به گذشته نقبی می زنیم. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، رژیم اسد از اوایل دهه نود اقدام به اجرای سیاستهای نظام نو-لیبرالیسم اقتصادی جهت جلب سرمایه گذاران خارجی کرد. در این روند، بسیاری از بانکها و بنگاههای تجاری در سال 2000 به بخش خصوصی واگذار شد، سرویسهای خدماتی و سوبسیدهای دولتی کاهش و یا متوقف گردید. تعمیق شکاف طبقاتی، فقر و بیکاری، برآیند اجرای سیاستهای خصوصی سازی تحت عنوان “رفرم اقتصادی” و اجرای سیاستهای نظام اقتصاد بازار آزاد، در راستای پروسه جهانی سازی سرمایه به دولت بشار اسد دیکته می شد. از اینرو، توجه بسیاری از شرکتهای خارجی برای سرمایه گذاری به کشور سوریه جلب گشت. به عنوان مثال شرکت کانادایی “سان کروپ” که صاحب “پترو کانادا” است، به میزان 1.2 میلیارد دلار در استخراج منابع گازی سوریه سرمایه گذاری کرد . دیگر سرمایه گذاریهای چشمگیر شامل “رویال داچ شل” انگلیسی، “توتال اُس- اُی” فرانسوی، شرکت نفت خام چین و شرکتهای نفتی و گازی هندی می شود. شرکتهای اتومبیل سازی ایران از جمله “گروه خودرو سازی سایپا” نیز در صنعت اتومبیل سازی سوریه سرمایه گذاری کردند. کشور روسیه نیز سهم بسزایی در فروش سلاح به سوریه دارد. اکنون نیز روسیه میگوید داعش مورد هدف حملات هوایی این کشور است. اما، در بسیاری موارد، نیروهای مخالف اسد و داعش را مورد هدف قرار میدهد. همه این شواهد، بی سر و ته بودن ادعای مبارزه ضد امپریالیستی فرزندان خلف “رامی مخلوف” و احزابی مثل حزب کمونیست کانادا و حزب اتحاد کمونیست سوریه (متحد) که از دیر باز،زمانیکه سوریه در مغاک چنین دهشتی فرو نرفته و مدافع رفرم در چارچوب ساختار سیاسی بشار اسد بودند را نمایان می سازد. گرایشاتی که تحت لوای مارکسیسم درست نظیر برخی گرایشات وطنی که از مواضع ضد امپریالیستی خمینی دفاع کردند از روش اصلاحات دروغین و امروز به بهانه مبارزه با امپریالیسم از بشار اسد دفاع می کنند، در واقع صلح طلب، ضد امپریالیست،ضد جنگ یا راهی آرام تر، مطمئن تر و کندتر برای برقراری ثبات و آرامش در سوریه، طی نمی کنند. بلکه، بدلیل یکجانبه گری و چشم پوشی تعمدی از منافع زحمتکشان ایرانی و سوری از به دفاع از دو نظام غارتگر و همگن؛ بشار اسد و رژیم، برمی خیزند. اتخاذ چنین تاکتیکهای فرصت طلبانه، دست بشار اسد با حمایت رژیم را باز گذاشت تا نیروهای خسته از سالها اجرای سیاستهای نولیبرالیستی را سرکوب کند، داعش را وارد سازد و به جان نیروهای مخالف بیاندازد. ریشۀ داعش در سوریه و دخالتهای نیروهای امپریالیستی را می بایست در سیاست سرکوبی رژیم خودکامۀ بشار اسد ،اعمال سیاستهای نولیبرالیستی، همپالگی با جمهوری اسلامی نیز مطمح نظر قرار داد. از همین رو، دفاع و حمایت از بشار اسد ” تامین منافع رژیم بحران زا و بحران زی جمهوری اسلامی”، با اتکاء به هر حربه و شعار دهان پُرکنی متدی ذهنیگرایی و سیاستی ارتجاعی و ضد مردمی بحساب می آید.
دولت فرانسه تا پیش از انفجارات پاریس، از انجام هر اقدامی که به تقویت موضع بشار اسد و قدرتگیری مجدد وی، منجر گردد،خودداری می کرد. بمبگذاری های پاریس سبب شد تا بشار اسد برای دولت فرانسه شاخه و شانه بکشد که حملات مزبور بجهت سیاست معیوب توست! جمهوری اسلامی و سردمداران گردن کلفت سپاه از دیرباز، برای پیشبرد سیاستهای خانمانسوزشان در منطقه از طرفداران سرسخت بشار اسد و حفظ و باقی ماندن وی در قدرت بوده و هستند. به همین دلیل دقیقا روشی که در رابطه با حمایت از مالکی در عراق اتخاذ می کردند ( باعث رشد و نمو داعش شد) را در سوریه پیرامون بشار اسد، به پیش می برند و اجرا می کنند. بدین ترتیب، از داعش به مثابه کارتی در منطقه و جهان و بخصوص تغییر مواضع دولتها ( اینجا دولت فرانسه) در مذاکراتِ بحران سوریه، استفاده می نمایند. تا جاییکه به منافع انقلاب و زحمتکشان ایرانی برمی گردد، حذف بشار اسد، دست راست و نورچشمی رژیم از آیندۀ سوریه بموازت از بین رفتن داعش و فشار جهت اجرای این امر، بسیار ارزشمند ارزیابی می شود. یک رویداد، واقعیت یا پدیده را از جنبه های مختلف میتوان مورد بررسی قرار داد، می توان طومار طومار مطلب نوشت و گفت اینها حاصل سیاستهای جنگ طلبانه و پروژه ی مدعیان نظم نوین- تشکیل خاورمیانه ی بزرگ و شکست سیاست امپریالیسم مبنی بر صدور دموکرسی در منطقه است. چنین رویکردی بدون در نظر گرفتن نقش دخالتگریهای و خصلت توسعه طلبانه رژیم، حمایت از بشار اسد و مالکی در عراق، سرکوب اعتراضات کارگران صنعت نفت و اعتراضات مسالمت آمیز توده های خسته از اعمال دهه ها سیاستهای نولیبرالیستی در سوریه و عراق، قتل عام خبرنگاران و مخالفان به مثابۀ یکی از عوامل مهم رشد و بسط داعش، مطلق گرایانه و یک جانبه گری است.
بمبگذاریهای پاریس را اگر از جنبه تضاد اصلی “رژیم تام گرای جمهوری اسلامی و تضعیف هر چه بیشتر آن به نفع جنبش انقلابی میهن” مورد ارزیابی قرار دهیم، لاجرم در می یابیم که فاجعه مزبور بیش از هر چیز به عنوان یک اهرم فشارجهت تغییر مواضع دولت فرانسه به نفع رژیم و بشار اسد صورت پذیرفته است. کشتار شهروندان فرانسوی از جنبۀ تغییر تناسب نیرو به نفع رژیم و بشار اسد برای فعالان سیاسی و نیروهای انقلابی از اهمیت بسزایی برخوردار است. جمهوری اسلامی همواره از تمامی گروههای ارتجاعی از القاعده گرفته تا ….برای پیشبرد سیاستهای مخرب و تامین منافع و فشار برای تغییر توازن قوا در منطقه و جهان،به نفع خود، استفاده کرده، سود برده و می برد.
قدر مسلم،سوریه به میدان رقابت نیروهای امپریالیستی برای تشکیل خاومیانۀ بزرگ در راستای جهانی سازی سرمایه و صدور دموکراسی، مبدل گشته است. رژیم جمهوری اسلامی نیز بویژه پس از برجام از هیچ کاری جهت شرکت در پروسۀ مزبور، دریغ نمی ورزد. از همین رو، بر حفظ و مشارکت بشار اسد در قدرت سیاسی به مثابۀ متحد المنافع، پیوسته دفاع کرده و می کند.
نیروهای انقلابی و مترقی اگر نتوانند از کوچکترین تضاد میان بالاییها- حتی کوچکترین اختلاف بین دول سرمایه داری با نظام استبدادی، برای تضیف فزایندۀ آن استفاده نکنند، گردن خودشان را با دستان خود، شکسته اند. اصرار و تاکید بر این موضوع به هیچ وجه به معنای غمض عین از نقش نظم سرمایه داری و نیروهای امپریالیستی و داعش در ایجاد وحشت بی پایانی که هر روز بیشتر از پیش زحمتکشان سوری و منطقه را در مغاک مرگ و نیستی، فرو می کشد، نیست. بلکه، بهره برداری بهینه از درگیری بین نظام (تضاد اصلی تا آنجا که به ما برمی گردد) با دیگر دول سرمایه داری ست. دیکتاتوری ولایی نظیر موش نقب می زند تا از کلیۀ بحرانها و فجایعی که بر اساس سرشت بحران زا و بحران زی- یکطرف قضیه بوجود آمدن انهاست، به نفع تداوم حیات ننگین اش، استفاده کند. این موش نقب می زند تا تکامل پیش روندۀ تاریخ میهنمان و منطقه را، سترون سازد. این موش را نه ازبرای دفاع از سیاستهای این و آن دولت سرمایه داری، بلکه در راستای تضعیف نظام غارتگران که دیگر نتواند مثل سابق حکومت کند و در منطقه جولان دهد و برای گشایش فضا به نفع مبارزات کارگران و مزدبگیران و ارتقاء آن تا سطح مبارزه ای تهاجمی و برانداز، می بایست به عقب کشاند و در تنگنا نگاه داشت. این امر در شرایط کنونی نیازمند افشاء رویکردهایی است که با کم رنگ جلوه دادن نقش بارز و غیرقابل انکارِ رژیم تروریستی حاکم بر طهران در فرایند عروج، تولید و بازتولید گروههای ارتجاعی خرد و درشت در منطقه، فضا را مخدوش می سازند. علاوه بر این، با بسنده کردن به گزارهها و عبارتهای دهان پُر کن نظیر شعار مرگ بر امپریالیسم و احیاء شرایط برای برگزاری انتخاب دموکراتیک، بدون تاکید و اصرار بر شعار تئوریک و راهبردی،” مرگ بر نظام استبدادی- مذهبی” و “حذف بشار اسد از صحنه مبارزه سیاسی”، عملا خاک بر چشم خوانندگان، می پاشند. نیروهای فرصت طلب و دست راستی در درازنای تاریخ بارها با سوء استفاده از فرصتهای بی بازگشت، مانع فرگشت پیش روندۀ تاریخ شده اند.عکس این نیز از واقعیتهای تاریخی است؛ نیروهای انقلابی، قادرند با اتخاذ تاکتیکی خردمندانه و ایجاد آوندهای لازم و ضروری از عوامل و شرایط بی بازگشت تاریخی، فعل و انفعالات جهانی- در مسیر واقعیت یابی مطالبات بر حق زحمتکشان ایران و منطقه، بهره جویند. نخستین آن، سبب ساز ساییدگی و دومین آن، تسریع تکامل تاریخ می گردد.
در فرجام، تمامی رویاهای بشر در درازنای تاریخ به تحقق پیوسته و می پیوندند. اما، امر بگورسپاری رژیم و امحاء نیروهای ارتجاعی و صیانت صلح و دموکراسی و عدالت اجتماعی در جهان امری خودبخودی نیست. این مهم، نیازمند استفادۀ بهینه از تضاد بین بالاییها و تعمیق آنان بموازات تلاش و کوشش جهت سازماندهی پایینی هاست. سازماندهی وسیع متشکل از تمامی نیروها وشخصیتهای سیاسی و نویسندگان انقلابی، به مثابۀ آلترناتیوی قدرتمند با حفظ مواضع راستین چپ و انقلابی قادر است تاثیرات تبلیغات مخرب عناصر دست راستی و فرصت طلب را کمرنگ و برهمکنش جهانی و منطقه را به سود کارگران و زحمتکشان میهنمان و متعاقباً،منطقه، دیگرگون سازد.