آزادی خیلی باارزش است چون در جامعه بسته و بدون داشتن ازادی افکارمنجمد و بسته می شود و در درون انسانها خفه می شود بدون ازادی فکر و اندیشه و هنر و استعدادی رشد نخواهد کرد و ادمها دچار عقده های روانی می شوند و برای رفع این عقده ها به مسائل سطحی و رقابتهای ناسالم و مادیات پناه می آورد و جنگ و اختلافات قومی و قبیله ای و منطقه ای در بین مردمان بیشتر می شود و همه دچار خفقان می شوند و انجماد فکری شکل می گیرد و اندیشه ای درست کار نمی کند باعث طلاق ,اعتیاد ,بی بند و باری , درگیریهای فیزیکی , ایجاد اراذل و اوباش و…می شود و هرروز عرصه را بر مردمان تنگ تر خواهد کرد.
در ضمن هر قشری یک نوع آزادی مختص به خود می خواهد و نمی شود آزادی را یک شکل دید مثلا”آزادی بیان برای روشنفکران ,آزادی زنان که شامل آزادی پوشش و حقوق فردیشان , آزادی کودکان مثل نداشتن اجبار برای کار کردن و کودکی کردن ,آزادی جوانان , آزادی هنرمندان بدون محدودیتهای مذهبی و ملی و….می باشد .
ولی آزادی در هر جامعه ای به دو چیز بستگی دارد 1 ملت 2 دولت در بعضی جوامع دولت حاکمه به مردم آزادی می دهد ولی متاسفانه ملت و مردم دارای عقاید کهنه و پوسیده ای هستند و آزادی را باعث هرج و مرج و بی بند وباری می دانند و کنترل کردن آن را سخت می دانند پس خود مثل یک سد در برابر دولت می ایستند و مانع آزادی خودشان می شوند و از خانواده گرفته تا طبقات بالاتر این حرکت ضد آزادی را انجام می دهند و باعث تعصبات خشک و سنت پرستی می شوند و پیشرفت نمی کنند .
بر عکس در بعضی جوامع دولت حاکمه مانع آزادی می شود و احساس می کند داشتن آزادی باعث هرج و مرج و بی بند وباری می شود و کنترل آن بزایش سخت میشود حتی اگر مردم هم خواهان آزادی باشند ممانعت می کند چون به ضررش خواهد بود ومنافعش به خطر می افتد پس با تبلیغات سنتی و سرکوب ,مردم را به کهنه پرستی هدایت می کند تا به بهتر از آن فکر نکنند .
ولی جوامعی در راستای آزادی موفق هستند که هم مردمش و هم دولت حاکمه به این فکر رسیده باشند که آزادی برای بشر مفید و باارزش است و همگام با آن قدم بردارند بدون توجه به منافع و سود جوییهای قومی و ملی و دولتی ,و فقط به فکر بشریت باشند.