هه‌ینی 4 تشرینی یه‌كه‌م 2024

و پس از برجام / ایرج فرزاد

برجام (برنامه جامع اقدام مشترک)، به عبارتی دیگر میتواند معنی جامع تری هم داشته باشد. جامع از منظر نگاه از درون به جمهوری اسلامی: تناقض و تخاصم جناحهای رژیم اسلامی؛ و جامع از منظر معضل رابطه رژیم اسلامی با بازار جهانی، جهان غرب و بویژه رابطه با آمریکا.
از منظر اول، همه ما کماکان شاهد ادامه و تشدید جنگ جناحهای رژیم اسلامی بودیم. خامنه ای و جناح او کمی صبر کردند که آبها از آسیاب بیافتد. اما تخاصم جناحها، بسیار جدی تر از آن بود که خامنه ای نسبت به دعوا و مرافعه ای که در مجلس و پیرامون صلاحیت یا عدم صلاحیت برای تایید متن توافقنامه در جریان بود، سکوت را ادامه بدهد.

“کوچک زاده”، از نمایندگانی که در سال انقلاب فرهنگی به سپاه پاسداران پیوسته و با شرکت در سرکوب “ضد انقلاب” در کردستان و دانشگاهها و عملیات کربلای ۵ لقب جانباز گرفته است (مثل اکثر نمایندگان مجلس اسلامی)، در یکی از آن مشاجره ها، گفت: “سگ مشائی و احمدی نژاد به لاریجانی (رئیس مجلس) شرف دارد. و لاریجانی که خود نیز در دار و دسته دیگری از باندهای کانگسترهای اسلامی است، فقط به ادای تشهُد، بسنده کرد. حجت الاسلام های مختلف و متوهمین به نقش رفسنجانی، به احمدی نژاد، رئیس جمهور هشت ساله با ادبیات همین باندها برخورد کردند و یقه پاره کردند. این جملات فقط یکی از خروارها دشنام و فحش و فضیحت رد و بدل شده بین آن دار و دسته ها است:
“اگر اندکی غیرت به این شهدا و جنازه هایشان (اشاره به تشییع جنازه غواصان است در اوائل ماه اوت امسال) داشتیم نباید اجازه می دادیم احمدی نژاد بیاید بالای سن و با پررویی ذاتی و همیشگی اش این حضور با شکوه و معنوی را به سخره بگیرد و بی ادبانه حتی هنگام سخنرانی محسن رضایی متوهمانه برای مردم دست تکان بدهد. لااقل بعد از این افتضاحات سریالی و دستگیری حلقه اولش (منظور دستگیری و محاکمه رحیمی و بقائی مشاوران اول و دوم احمدی نژاد است) نباید اجازه می دادیم.”
این نوع درگیری ها، چاقو کشی و فحاشی بین باندهای تبهکار و در حاشیه جامعه نیستند. اینها درگیری بین کسانی است که در جمهوری اسلامی، در سطوح مختلف لایه های بالای قوه مقننه، و مجریه و قضائیه و نیروهای مسلح و بسیج و سپاه پخش و پلا شده اند. اینها، برخلاف توهمات رایج، ما به ازاء اسلامی بروز اختلاف سیاسی بین جناحهای چپ و راست و میانه حکومتهای مبتنی بر دمکراسی و نظام پارلمانی نیستند. اینها لایه های مختلف قدرتی هستند که اسلام سیاسی را، با خون پاشیدن به جامعه ساخته اند و بر قدرت دولتی نشانده اند. هر لایه و جناح، بیشتر از دیگر دوائر کانگستر، خود را وارث مشروع حکومت اسلامی میداند.
برجام، علیرغم خوش باوری و ساده اندیشی ها، فقط بسیار کوتاه مدت و گذرا، این تخاصم و جنگ بین جناحهای رژیم را به سایه انداخت. فرمایشات رهبر نمیتواند از چهارچوب توازن قوا بین جناحها فراتر برود. “آقا” در نشست با مجلس خبرگان رهبری- سوم سپتامبر ۲۰۱۵- چنین فرمودند:
“درخصوص ابعاد حقوقی و قانونی این موضوع و اقتضائات آن، باید صاحبنظران و کارشناسان حقوقی نظر دهند اما از نگاه کلی، من معتقدم و به آقای رئیس جمهور هم گفته ام که مصلحت نیست، مجلس شورای اسلامی از موضوع بررسی برجام کنار گذاشته شود.”
از این نگاه و از منظر درونی، وضعیت حقوقی و رسمیت قانونی رژیم اسلامی هنوز بلاتکلیف است. رژیم اسلامی پس از گذشت سی سال هنوز حتی از نظر فرمال و طبق موازین خود معماران اولیه، بسته به معیارهای هر کدام از این جناحهای اختاپوسی، دولت در دولت است. اگر برای مثال در جائی مثل مکزیک، کارتلهای تولید و قاچاق مواد مخدر، دولتی غیررسمی با شبکه ها و نیروی مسلح و باجگیران و قاتلان حرفه ای خاص خود است، در جمهوری اسلامی همه جناحها، تبهکاران رسمی اند. گاه هر کدام به تنهائی دولت واقعی در کنار شکل فرمال و “سازمان ملل”ی آن، و دولت در دولت اند.
از منظر بیرونی، این تناقض بسیار آشکارتر است. گرهگاه اصلی در رابطه با غرب و بویژه همان معضل دیرین، رابطه با آمریکا است. این رابطه بیرونی ارتباط تنگاتنگی با همان صف بندی جناحها در درون دارد. معضل بنابراین مهار کردن فلان نماینده چموش مجلس اسلامی و یا فلان مسئول “خودسر” وزارت اطلاعات و ارگانهای امنیتی نیست. معضل همین مشکل لاینحل است که در طول بیش از سی سال حاکمیت اوباش اسلامی بر ایران بارها از زبان سران بیرون آمده است:
“کار متفاوت از نظر آنها (از نظر دولت آمریکا) کاری متفاوت از گذشته ی جمهوری اسلامی و عبور از ارزشهای اسلامی و از دست دادن پایبندی به احکام اسلامی است، اما چنین چیزی هرگز اتفاق نخواهد افتاد و نه دولت، نه مجلس و نه مسئولین مطلقاً چنین کاری نمی‌کنند و کسی هم که بخواهد چنین کاری بکند، مردم و نظام جمهوری اسلامی از او قبول نمی‌کنند.” (همان نشست با خبرگان رهبری).
جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران “رزمایش اقتدار ثارالله” و مانور دو روزه ۵۰ هزار بسیجی در قالب ۲۵۰ گردان را برای رفع این “نگرانی” توضیح داد:
“نگرانی از برداشت برخی مسئولان” در مناسبات با آمریکا پس از توافق هسته‌ای”.
“سردار” حسین سلامی جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این رزمایش تاکید کرد:
“ما روزانه رفتار آمریکایی‌ها را رصد می‌کنیم و منتظر فرصتیم تا اگر غلطی کنند، تمام منافع اقتصادی و سیاسی آنها را به آتش بکشیم.”
به نظر من کسی که کلیت رژیم اسلامی با چنین پیشینه و جنگ و تخاصم باندها و جناحهای آنرا از هر دو منظر درونی و بیرونی می بیند و معضل را به گذار مسالمت آمیز رژیم اسلام سیاسی به موازین مبتنی بر حقوق بشر، تنزل میدهد، حتی صورت مساله را درست تشخیص نداده است. من تصور نمیکنم نیت ساده انگارانه و خودفریبانه برای جلب حمایت و رضایت خاطر نمایندگان کنگره آمریکا از برجام، فقط ناشی از نوستالژی بازگشت به “میهن” و خستگی از زندگی در تبعید است. به نظر میرسد پایان یافتن دوران سلطه حکومتهای استبدادی اعلیحضرت ها و رژیم کودتاهای سرهنگان و جونتاهای نظامی پرو غرب دوران جنگ سرد، به یک سردرگمی و اغتشاش و مبهم گوئی در تحلیل از سیاست و اقتصاد و “فرهنگ” نیز، در میان طیفی انجامیده است که هنوز هم که هنوز است، نتوانسته اند، به یک ارزیابی و انتقاد سوسیالیستی و علمی از علل و ریشه های سقوط دیوار برلین برسند. نقد “دمکراتیک” به استبداد غیرکلاسیک، و در این مورد مشخص به حاکمیت دولتی اسلام سیاسی در ایران و نیز به روبنای سیاسی سرمایه داری دولتی، در بهترین حالت، به جائی جز گذار مسالمت آمیز به دمکراسی نیابتی نمی رسد. در رابطه با حاکمیت اسلام سیاسی، و ترکتازی جنبش های اسلامی در گوشه و کنار جهان که بخشا هم از سوی مدافعان این نوع نگرش و رویکرد با تعابیری عاریه ای از مارکسیسم اردوگاهی، استبداد شرقی، نامگذاری شده اند، واگذاری اختیار شهروندان در فواصل زمانی چهار تا هشت ساله و گاها مادام العمر به نمایندگان خود، اوج آرمانخواهی حقوق بشری آنها است. این نگرش و موضع سیاسی همراه با آلترناتیو سیاسی اش، اما، در مواجهه با جهان پسادیکتاتوری های کلاسیک پرو غرب، به نظر من بی افق و عقیم؛ و در معادلات سیاسی جامعه ایران، فاکتوری بی تاثیر و فاقد جاذبه سیاسی است.

۵ سپتامبر ۲۰۱۵
iraj.farzad@gmail.com

بابەتی هاوپۆل

قفس، یادداشت چهارم: پیش‌بند “به یاد سپیده فرهان”

مژگان کاوسی تا کنون دو بار بازداشت شده‌ام و هر دو بار در خانه‌ی خودم؛ …