خمینی پلید در طول رهبری و ولایت سراسر ننگ و جنایت اش ؛ همواره ملاک تشخیص و دوری و نزدیکی اش به افراد ؛ شخصیت ها و کارگزاران نظام ــ بخصوص مقامات قضائی و امنیتی ــ ؛ شقاوت و بیرحمی آنها در برخورد با گروه های سیاسی مخالف نظام بود و هر کس که جلادتر ؛ جنایتکارتر و بیرحم تر بود به او نزدیکتر و قابل اعتمادتر بود .
بر این اساس حسینعلی نیری که یکی از قسی القلب ترین و بیرحم ترین حکام شرع آن دوره بود را در تاریخ 6 مرداد سال 1367 به ریاست ” هیئت مرگ1 ” زندانیانِ سیاسیِ اسیر در زندانهای تهران منصوب کرد . خمینی در این حکم از نیری خواسته بود که با قاطعیت و نهایت بیرحمی در باره زندانیان سیاسی تصمیم گیری کند و از جمله به وی توصیه کرده بود که :
قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردید ناپذیر نظامِ اسلامی است . ” وسوسه و شک و تردید نکنید و سعی کنید اشَداء علی الکفار ” باشید . و همچنین خواسته بود که ” هر چه سریعتر قتل عام آنها را به اتمام برسانند ” . بدین ترتیب کشتار زندانیان سیاسی در تابستان 67 شروع و هزاران زندانی محکوم به حبس های مختلف در زندانهای کشور ظرف دو ماه مرداد و شهریور در دادگاههای چند دقیقه ای محکوم به اعدام و تیرباران شدند و بدین ترتیب خمینی و آخوندهای جنایتکار ؛ مرگ را با سخاوت و گشاده دستی میان زندانیان سیاسی بی گناه ؛ تقسیم نمودند . و از این طریق ؛ یکی از سیاه ترین برگهای تاریخ سیاسی کشور ورق خورد و لکه ننگی ابدی بر دامان روحانیون و دستگاه روحانیت شیعه ؛ نشست .
کسانی که در آن تابستان خونین اعدام و تیرباران شدند زنان و مردان آزادیخواهی بودند که بر آرمان های آزادیخواهانه خود استوار مانده بودند و دشمن ــ هیئت مرگ ــ به آنها ” سر موضعی ” لقب داده بود . یعنی کسانی که علیرغم یک دهه زندان ؛ بازجوئی و شکنجه تسلیم دشمن نشده بودند و همچنان به آرمانهای سیاسی و به آزادی و عدالت برای مردم ایران ؛ وفادار مانده بودند .
خمینی در حکمش در مورد اعدام مجاهدین ؛ با اعتراف زبونانه به پایداری و مقاومت آنان بر سر عهد و پیمان شان میگوید ” کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر نفاق خود پافشاری کرده و میکنند ؛ محارب و محکوم به اعدام میباشند ” .
ابعاد فاجعه آنچنان بزرگ و دامنه شقاوت و بیرحمی بحدی وسیع و گسترده بود که خبر وقوع آن را آدم بسختی میتوانست باور کند . تنها پس از 4 ماه یعنی در آذر ماه همان سال ؛ خانواده های قربانیان در شرایطی در جریان این کشتار دد منشانه قرار گرفتند که از مویه کردن بر قبر عزیزان خود نیز منع شده بودند . امّا دردناک اینکه ؛ چنین کشتار فجیعی در بی اطلاعی کامل مردم و در سکوت سرد و قبرستانی آنان و بی هیچ واکنش اعتراضی از طرف مردم ؛ بوقوع پیوست .
و بعد سالها طول کشید تا از ” راز مگوی ” جنایتکاران ؛ پرده برداشته شد و مردم ایران و جهانیان تا حدودی در جریان جنایت آخوندها قرار گرفتند و گورستان خاوران ــ محل یکی از گور های جمعی قربانیان قتل عام ــ به میعادگاه خانواده های قربانیان و عاشقان آزادی و رهائی ایران تبدیل شد .
الف ــ ماهیت فقهیِ قتل عام :
کشتار زندانیان سیاسی ؛ یک قتلعام سیاسی با بن مایه فقهی و دینی بود که بر اساس فتوای دینی بزرگترین و پر اقتدار ترین مرجع شیعه در ایرانِ آن زمان ــ آیت الله روح الله خمینی ــ انجام شد . قربانیان این فتوا ؛ بدون داشتن هر گونه اتهام حقوقی ــ تعریف شده در قانون ــ و همچنین بدون داشتن اتهام جدیدی محاکمه شدند . یعنی زندانیان محبوس در زندانها ــ با حکم های مشخص ــ بدون ارتکاب جرم و اتهام جدیدی ؛ تنها بر اساس پاره ای از تعاریف و اتهام های فقهی مانند نفاق ؛ ارتداد ؛ محاربه و ….. به بیداگاههای اسلامی چند دقیقه ای برده شدند و به اعتبار همین اتهام های فقهی محکوم به اعدام و تیر باران شدند .
بر اساس فقه شیعه ــ که روحانیون و آیت الله ها سخنگو و پرچمدار آن هستند ــ ” مرتد را باید به سرعت کشت ” بطوریکه ” آفتاب روز بعد را نبیند ” و ” منافق را باید با درد کشت ” ــ یعنی زجر کش کرد ــ ؛ بهمین دلیل هم در جریان تیرباران زندانیان سیاسی ؛ برای کشتن مجاهدینِ زندانی به گلوی تعداد زیادی از آنها شلیک میکردند ؛ تا با زجر و درد بمیرند .
در قتل عام زندانیان سیاسی ؛ مجاهدین باتهام ” محاربه ” ــ جنگ و حرب با حکومت اسلامی ــ و کمونیست های زندانی باتهام ” ارتداد ” ــ برگشت و روی گردانی از اسلام ــ اعدام و تبرباران شدند . مهم است که بدانیم در مورد اتهام مجاهدین ــ خصم ایدئولوژیک آخوندها ــ ؛ تمام حکام شرع دخیل در این قتل عام ــ اصلاح طلب ؛ اصولگرا و ….. ــ ؛ اتفاق نظر داشتند .
آیت الله منتظری تنها روحانی شیعه در ایران بود که در میان دهها هزار روحانی به ندای وجدان خود پاسخ داد و به این جنایت اعتراض کرد و در مقابل حکم خمینی ایستاد . بنابراین میتوان گفت مسببین و عاملین اصلی این جنایت کل ” دستگاه روحانیت شیعه ” ؛ میباشد . روحانیونی هم که مستقیما” دستی در این جنایت هولناک نداشتند ؛ با سکوت خود ــ بهر دلیلی هم که باشد ـــ ؛ بر آن مهر تائید زدند . سکوت خفت باری که ننگ و زبونی آن ؛ تا ابد بر پیشانی دستگاه روحانیت و مرجعیت شیعه ؛ نقش خواهد بست .
ب ــ اصلاح طلبان و قتل عام :
در این جنایت غیر انسانی همه جناحهای رژیم و از جمله اصلاح طلبان امروزی ــ خط امامی های آن دوران ــ که در آن زمان عمدتا” مسئولیتهای اطلاعاتی و امنیتی و یا مقامهای حکومتی را در اختیار داشتند ؛ دخیل و سهیم هستند . محمد خاتمی لیدر اصلاح طلبان در سال 1367 وزیر ارشاد بود و همچنین ریاست مؤسسه کیهان را بعهده داشت ؛ هاشمی رفسنجانی نفر دوم قدرت ــ بعد از خمینی ــ ریاست مجلس آخوندی را بعهده داشت و بعدا” گفت ” کشتار زندانیان سیاسی نیاز زمانه بوده است ” .
عبدالکریم موسوی اردبیلی مرجع تقلید اصلاح طلبان ؛ در آن زمان رئیس ” شورای عالی قضائی ” و ” رئیس دیوان عالی کشور ” بود و نقشی اساسی در وقوع این قتل عام بعهده داشت و محمد موسوی خوئینی ها در زمان قتل عام زندانیان ؛ رهبری تشکل اصلاح طلب ” مجمع روحانیون مبارز ” و رهبر معنوی دانشجویان پیرو خط امام بود ــ دانشجویانی که در اوایل انقلاب کارمندان سفارت امریکا را به گروگان گرفتند ــ وی چند ماه بعد از کشتار زندانیان ؛ در روزنامه جمهوری اسلامی در 20 دی سال 67 نوشت ” ما از بالا رفتن آمار اعدامها واهمه ای نداریم ” .
میر حسین موسوی رهبر جنبش سبز در زمان قتل عام زندانیان سیاسی نخست وزیر کشور بود و چند ماه بعد از قتل عام در مصاحبه با خبرنگار اتریشی گفت ” آنها ــ مجاهدین خلق ــ در زندان قصد داشتند به قتل و کشتار مردم ادامه دهند و ما ناچار بودیم مانع اجرای این توطئه شویم ؛ در این چنین مسائلی ما به کسی رحم نمی کنیم ” و …… .
و مهمتر اینکه ؛ برخی از مجریان و دست اندرکاران این جنایت بزرگ اکنون هم در کابینه ” اعتدال و تدبیر ” حسن روحانی مشغول بکار هستند . از جمله خود حسن روحانی رئیس جمهور کنونی در آن زمان یار و مشاور نزدیک رفسنجانی و خمینی بود . در سال 1384 سازمان دیده بان حقوق بشر در گزارشی تحت عنوان ” وزرای مرگ ” بر نقش مستقیم مصطفی پور محمدی وزیر کنونی دادگستری دولت روحانی در ” هیئت مرگ ” صحه گذاشت ــ در دوران قتل عام وی معاون وزیر اطلاعات و نماینده اطلاعات در ” هیئت مرگ ” بود ــ .
همچنین علی ربیعی وزیر کار کنونی دولت تدبیر و امید روحانی از فرماندهان واحد اطلاعات سپاه در دهه 60 و از عاملین کشتار زندانیان سیاسی در سال 67 بوده است .
اکنون که دیگر با فعالیت های افشاگرانه افراد و گروههای سیاسیِ مخالف رژیم تا حدودی ابعاد و دامنه این جنایت هولناک بر ملا شده است ؛ سکوت و انکار و یا توجیه این جنایت هولناک از طرف اصلاح طلبان و یا زمامداران فعلی نظام و محکوم نکردن عاملین آن بهر دلیلی هم که باشد ؛ نمی تواند بر دادخواهی عادلانه وجدان های بیدار مردم ؛ چیره شود و دیر یا زود زمان حسابرسی عادلانه از مسببین و عاملین این قتل عام و همچنین توجیه کنندگان آن ؛ فرا خواهد رسید .
ج ــ دلایل قتل عام :
در حالیکه پروژه قتل عام زندانیان سیاسی در زندانهای ایران 6 ماه قبل از وقوع آن ــ مرداد و شهریور 1367 ــ و در فاصله ماههای آذر و دی 1366 با فرا خواندن زندانیان سیاسی به بازجوئی و طرح سئوالاتی از قبیل ” گروه و سازمان ات را قبول داری یا نه ” ؛ ” جمهوری اسلامی را قبول داری یا نه ” ؛ ” نماز میخوانی یا نه ” و …. و دسته بندی زندانیان و جابجائی آنان بر اساس جوابهای داده شده به سئوالات بازجویان و همچنین جدا و مستقر کردن زندانیان در بندهای جداگانه بر اساس وابستگی سیاسی آنها و بعد قطع ملاقاتها و ارتباطات زندانیان با دنیای خارج چند هفته پیش از عملیات ” فروغ جاویدانِ ” مجاهدین ؛ کلید خورده بود .
اصلاح طلبان ؛ اکثریت ؛ جریانات سیاسی راست و بعضا” افراد و گروههای سیاسی دیگر ــ بعضا” در بغض و دشمنی با مجاهدین ــ ادعا میکنند که ؛ فرمان و فتوایِ مرگ خمینی مبنی بر کشتار و قتل عام زندانیان سیاسی ؛ پاسخ و واکنش وی به عملیات ” فروغ جاویدان ” مجاهدین بوده است . این توجیه و اینگونه واقعیات را تخته بند منافع باندی ؛ گروهی و سیاسی کردن برای آن است که ؛ نقش ساختاری نظام دینی در وقوع این جنایت را کمرنگ نشان بدهند تا ؛ برای تلاش بد فرجام شان برای زنده نگهداشتن گفتمان شکست خورده اصلاح پذیری رژیم و خط بازگشت به ” دوران طلائی امام ” ؛ توجیه داشته باشد .
واقعیت اما این است که کشتار زندانیان سیاسی در سال 67 در واقع فشردهِ اجتناب ناپذیرِ عملکرد نظامی است که نظام اجتماعی خود را بر پایه درک فقهی از اسلام پی ریزی کرده است . رژیمی که در این 35 سال کل جامعه ایران را سرکوب کرده است ؛ نیمی از جمعیت کشور ــ زنان ــ را مورد تحقیر و سرکوب ویژه قرار داده و در خیابانها نمایش دار بر پا میکند و همواره مخالفین خود را تحت عنوان کافر ؛ مرتد و منافق بدار کشیده است .
ضمن اینکه برای رژیمی جنایتکاری که بهیچوجه قصد آزادی زندانیان سیاسیِ مخالفِ خود را نداشت ؛ در شرایط بالا گرفتن آمار زندانیان و خطرات ناشی از آن ؛ قتل عام و کشتار آنان تنها آلترناتیو ــ وقتی استبداد دینی اهل فضای باز و آزاد کردن زندانیان سیاسی نباشد تنها راه مقابله با افزایش آمار زندانیان ؛ قتل عام کردن مقطعی آنان است ــ ؛ برای رهائی از خطرات و حل و فصل موضوع زندانیان سیاسی ؛ آنهم قبل از مرگ خمینی ــ خمینی بدلیل اتوریته و اقتدارش تنها کسی بود که جرأت اجرای این پروژه را داشت ــ ؛ بوده است .
و اتفاقا” یکی از دلایل همدستی و تلاش آخوندها کارگزاران نظام در توطئه برای عزل منتظری از قائم مقامی رهبری بخاطر آن بود که ؛ می ترسیدند زندانیان سیاسی بجای قتل عام در اثر تلاشهای منتظری از زندان آزاد شوند و نظام را با خطر جدی مواجه سازند .
و الا روشن است که ؛ به لحاظ سیاسی و حقوقی رژیم حق نداشت هزاران زندانی دست و بال بسته ی بیگناه را که اکثرا” سالهای طولانی در زندان بوده و هیچ دخالت و مشارکتی در تصمیم گیری سازمان مجاهدین برای انجام عملیات نداشته اند را ؛ حتی باین بهانه قتل عام کند . امّا چرا آخوندها باین جنایت هولناک ؛ اقدام نمودند .
کارگزاران رزیم با اطلاع از بیماری خمینی و مرگ قریب الوقوع وی و با ترس و دلهره از افق ناروشن آینده نظام ــ آینده بدون خمینی ــ ؛ و با آگاهی از ناتوانی خود در حل و فصل معضل هزاران زندانی سیاسی که در شرایط بحرانی و وضعیت پیش بینی نشده ای میتوانست برای نظام مشکل آفرین باشد ؛ تصمیم گرفته بودند این مشکل را قبل از مرگ خمینی و بدست او حل کنند تا در آینده تیر و تاری که در پیش روی رژیم قرار داشت ؛ انبوه زندانیان سیاسی در زندانها ؛ انگیزه و جرقه باروت نارضایتی های فزاینده مردمی که در طول 8 سال جنگ ضد میهنی با عراق بی خانمانی ؛ فقر و سرکوب را به بهانه جنگ تحمل کرده بودند ؛ نباشند .
د ــ آیت الله منتظری ؛ نه بزرگ به قتل عام :
منتظری تنها روحانی شیعه و تنها شخصیت نظام بود که به بهای از دست دادن کرسی جانشینی خمینی نه تنها در مقابل فتوای خمینی برای قتل عام زندانیان سیاسی ایستاد ؛ بلکه تلاش های زیادی هم برای متوقف کردن پروسه قتل عام ؛ بعمل آورد . منتظری در پاسخ به سئوال عبدالله نوری که چرا در مقابل حکم خمینی ایستاد ؛ گفت :
دین ام اجازه نمیداد سکوت کنم ؛ شرفم نمی گذاشت تقیّه کنم ؛ شبها خوابم نمی برد و فریاد مادران داغدیده و زنان شوهر کشته و بچه های بی پدر در گوشم زنگ میزد ؛ یک رکعت نماز درست نمی توانستم بخوانم ؛ تصویر پیکرهای سوراخ سوراخ شده از گلوله در برابرم بود و ….. .
منتظری در جریان اعتراضات به کشتار زندانیان سیاسی در نامه ای به حسینعلی نیّری رئیس ” هیئت مرگ ” نوشت :
…… وانگهی اعدام آنان بدون فعالیت جدید ؛ زیر سئوال بردن همه ی قضات و همه ی قضاوت های سابق است . کسی را که به کمتر از اعدام محکوم گردیده ؛ به چه ملاکی اعدام میکنید ؟! .
واقعیت این است که تاریخ ایران به ندرت شاهد آراستگی ؛ پیرایش و طهارت در میان قشر روحانیت بوده است ؛ هر گاه هم تک ستاره ای از این منجلاب دروغ ؛ ریا و فساد برای دفاع از حقوق و آزادی مردم ؛ درخشیدن گرفته به گواهی تاریخ قبل از همه با سد سدید جهل و ارتجاع و عقب ماندگی همفکران و همقطاران خود مواجه شده است .
منتظری در کادر توقع حداکثری از این جایگاه ــ مرجعیت شیعه ــ از تک ستاره های تاریخ روحانیت شیعه محسوب میشود . آنچه را که من خود از نزدیک و در زندانهای شاه شاهد بوده ام صداقت ؛ سادگی و ساده زیستی ویژه مرحوم منتظری بود . همین خلوص و خصایص باعث شده بود که حتی در دورانی که هنوز علیه خمینی پلید و فتوایش قیام و طغیان نکرده بود ؛ از حقوق زندانیان سیاسی دفاع بکند . مثلا” در سال 1364 در اثر تلاش های وی ؛ از شدت فشار ها بر زندانیان کاسته شد و لاجوردی معروف به جلاد اوین از ریاست زندان اوین بر کنار شد ؛ تلاش هائی که بهیچوجه مورد رضایت و خوشایند دار و دسته خمینی نبود .
خمینی هم در سال 65 در ناخرسندی از دخالتها و تلاشهای منتظری برای گشایش در کار زندانیان در نامه ای بوی ؛ نوشت :
تقاضا میکنم با اشخاص صالحِ آشنا به امور کشور مشورت نمائید و پس از آن ترتیب اثر بدهید تا خدای ناخواسته لطمه به حیثیت شما که بر گشت به حیثیت جمهوری اسلامی است نخورد ؛ آزادی بی رویه چند صد منافق بدستور هیأتی که رقت قلب و حُسن ظن شان ؛ آمار انفجار ها ؛ ترورها و دزدی ها را بالا برده است ( نامه خمینی به منتظری بر گرفته از کتاب خاطرات سیاسی محمدی ریشهری ص 255 ) .
البته میدانیم که مرحوم حسینعلی منتظری یکی از پایه گذاران اصلی نظام جمهوری اسلامی بوده است . وی در ادامه و تثبیت این نظام نقش مؤثر داشته و سالهای متمادی همدوش و همراه با خمینی و دیگر کارگزاران نظام در سرکوب اعتراضات مردم و مطالبات آزادیخواهانه آنان و همچنین حمله به دانشجویان ؛ توطئه انقلاب فرهنگی و بستن دانشگاهها و اعدامهای سال های 60 و 61 ؛ همدست خمینی و سران نظام بوده است ؛ وی همچنین طراح و تئورسین اصل قرون وسطائی ” ولایت فقیه ” بوده است .
اختلافات مرحوم منتظری با دار و دسته خمینی از اواسط سال 1365 با افشای ملاقات نمایندگان رژیم با مک فارلین و خرید تسلیحاتی رژیم از اسرائیل توسط مهدی هاشمی ــ برادر داماد منتظری ــ و بعد اعدام وی توسط رژیم ؛ بالا گرفت . بعد از اعدام مهدی هاشمی ؛ شاهد انتقاد های تند منتظری در مورد وضعیت زندانها ؛ ادامه جنگ با عراق و ….. بودیم . در تابستان 1367 و در جریان قتلعام زندانیان ؛ مرحوم منتظری تمام قد در برابر خمینی ایستاد . بعد از این ایستادگی و اعتراض به کشتار زندانیان سیاسی ؛ خمینی او را ” ساده لوح ” خواند و از مقام جانشینی عزل کرد و بوی نوشت که ” شما پس از این وکیل من نیستید ” .
بعد از نامه خمینی به منتظری و خلع ید از جانشینی ؛ فشارها بر وی افزایش یافت ؛ رساله و تألیفات او در حوزه ها جمع آوری گردید ؛ از تشکیل کلاسهای درس وی جلوگیری بعمل آمد و حتی دیواره حفاظتی خانه اش در قم تخریب شد و … . اما علیرغم همه فشارها از اعتراض به خمینی در مورد قتل عام زندانیان سیاسی کوتاه نیامد و بعد هم در قیام اعتراضی مردم در خرداد 88 تمام عیار در کنار مردم ایستاد ؛ با مردم همراه شد و از مطالبات آزادیخواهانه آنان دفاع کرد .
و برای اولین بار در جریان این قیام اعتراضی سال 88 بود که منتظری ــ طراح اولیه اصل ولایت فقیه بود ــ از دیدگاه های فقهی گذشته خود در مورد رابطه حاکمیت سیاسی و مذهب ــ ضرورت ولایت فقیه ــ فاصله گرفت ؛ به پذیرش رأی مردم و احترام به خواستها و مطالبات آنها و همچنین به نقش معنوی ــ نه سیاسی ــ روحانیت اشاره کرد .
در خاتمه اما پرونده قتل عام زندانیان سیاسی همچنان گشوده میماند تا خاطره این کشتار جنایتکارانه آنقدر تکرار و یادآوری شود تا به آگاهی تاریخی بدل شود و مانع شود در آینده روش فردا ؛ وقایع تلخ و رنجبار سال 1367 ؛ بار دیگر بسراغ مردم ایران بیاید .
پاورقی :
1 ــ ” هیئت مرگ ” یا ” کمیسیون مرگ ” نام گروه و هیئتی بود که دست اندر کار محاکمه و کشتار زندانیان بود . این نام گذاری آن موقع از طرف زندانیان سیاسی صورت گرفته بود .
arezo1953@yahoo.de