از گوشهای برون آی، ای کوکب هدایت
آن گاه که سطحِ مطالباتِ اجتماعی به قناعت در مقابلِ استبداد آن هم از نوعِ دینی برسد انتخاب میانِ خوب و خوبتر جای خود را به بد و بدتر میسپارد؛ عارضهی شومی که راهی جز ورطهی بی سرانجامی و ادبار در پی ندارد و در این قصهی پر غصه در زیرِ سایهی اهریمنی، بازیگرانی در کاراکترهای مختلف برای ماندگاریِ فردِ مستبد تلاش میکنند که در آن مثلا هاشمی بد و خاتمی خوب و احمدی نژاد دوستِ مستمندان میشود و روحانی مشکل گشا و کروبی و موسویاش آزادیخواه! که البته هر بار یکی از این اعوان و انصارِ لنگرِ زمین و آسمان٬ بدتر میشود و دیگری بد که مردم برایش هم به خیابان میریزد و به شادی نیز میپردازد.
در کنارِ این ملغمهی تباهی اما بگیر و ببند و خفقان و شکنجه و زندان و اعدام باقی و حتی روز به روز هم رو به پیشرفت و البته یکی هم در نقشِ توابِ حکومتی ناگهان نازل میشود و با دروسِ دیکته شده به اعتراضهای مدنی میپردازد که اگر حرکتِ نیمه جانی از سوی فعالانِ اجتماعی هم صورت گیرد آن را کنترل کرده تا جایی که به لیدرِ نافرمانیِ مدنی هم ارتقایش میدهند، چنانچه اگر کسی از زندانی به زندانی دیگر منتقل گردد هم قهرمانش خوانده و هم به جامعه تبریکش را می گوید که این یک پیروزی بزرگ است! یا حرکاتی از این دست . . . و بعد غیب میشود و به قولِ مش قاسمِ دایی جان دود میشود و در هوا گم!
طرفه حکایتی است و پیروِ همین پدیدهای دیگر ظهور میکند که به غایت متناقض سخن میگوید و هنوز کسی دلایلاش را نیز جویا نشده است! و گونهای وانمود مینماید که نه کسی تاکنون در جمهوری اسلامی زیسته و نه آن را شناخته است هر چند خود در مصاحبههایش از هرگونه تاختنی اما علیهِ حکومتِ اسلامی نمیهراسد و بیان داشته چون سالیانِ زیادی در زندان جمهوری اسلامی بوده الان حق دارد حرف بزند و چنان میگوید که پنداری از آزادیِ بیانِ کامل بهرهمند میباشد و هر چند عدهای بر این دیدگاه هنوز ماندهاند که چون ایشان در داخلِ ایران هستند نباید بعضی سوالها مطرح شود و به همین خاطر نباید از ایشان نیز انتقاد شود مبادا برایشان مشکل ایجاد گردد؛ گرچه از بعد از آزاد ساختنش از زندان به خاطِر حملاتِ تندش به نظامِ اسلامی کسی سراغش برای دستگیری و بازداشت نرفته است.
حشمتالله طبرزدی معتقد است که حقِ شهروندی از بعد از انقلاب و با جمهوری اسلامیِ مطبوعش معنا یافته! و گرچه الان جمهوری اسلامی به آن اعتنایی ندارد اما باید مردم و روشنفکران این حق را خواستار شوند و به همین دلیل تصمیم دارد در انتخاباتِ مجلسِ شورای اسلامی که ایشان آن را مجلس شورای ملی! میخواند شرکت کند.
وی که از طرفداران دیدگاههای خامنهای در پیامِ دانشجوی بسیجی بود و اولین بار او را امام و مرجعِ شیعیان خطاب کرد، این نشریه را در کنار نشریات آزادِ جهان قرار داده و معتقد است علیهِ فسادهای دولتی به افشاگری پرداخته است، اما ایشان اکنون از رهبری که حامیاش بود تا افرادی در پایینترین سطوح را دزد و فاسد دانسته و دولت وقتِ روحانی را غیر دموکراتیک و غیر شفاف میداند و پیروِ آن اضافه میکند که بنا به دلایلی که دارد معتقد است اگرچه دولت روحانی به وعدههای خود پس از دو سال عمل نکرده اما این دولت دوست ندارد تعدادِ اعدامها رو به افزایش گذارد و نمیخواهد مطبوعات موردِ سرکوب قرار گرفته و زندانیِ سیاسی وجود داشته باشد! و به این خاطر است که ولیِ فقیه اجازه نمیدهد که روحانی به این امور بپردازد (پویش).
نتیجه این است که آقای طبرزدی شاید در زندان مورد حمایتِ افراد و گروههای مختلف بوده اما باید بداند حمایت از حقوقِ یک زندانی یک امر انسانی است و این حمایتها دال بر صحه گذاشتن بر تفکراتش نیست و زندانی شدن برای هر مدتی دلیل اعتبار پیدا کردن نیست؛ همچنان که افراد زیادی با افکار و عقیدههای گوناگون و مدت طولانیتر از ایشان در زندان بوده و موردِ حمایتهای مختلفِ انسانی نیز قرار گرفتهاند و هیچ ادعای رهبری نیز ندارند که نامشان در فراموشگاهِ ذهنِ ایشان قرار دارند.
به هر روی عملکردِ توابانِ حکومتی را مردم خود بهتر تشخیص میدهند؛ اما اینکه همین توابان حکومتی قصد دارند آپوزیسیون را کانالیزه کرده و به سمت خود منتهی و ختم کنند از نکاتِ مهمی است که نیروهایی که اشراف کامل بر حکومتِ مزورِ جمهوری اسلامی دارند باید مورد توجه قرار دهند تا از افتادن به دامِ این انحراف که حداقل اینان در داخل هستند و میتوانند حرکتی در کنارِ مردم انجام دهند جلوگیری کنند، چرا که از توابِ حکومتی جز تناقضگویی تولیدی دیگر دیده نمیشود، و تنها راهِ رسیدن به آزادی را دورتر میکند.