هه‌ینی 22 تشرینی دووه‌م 2024

اصلاح طلب‌ها در نقش چوبِ زیر بغلِ رژیمِ اسلامی / ستاره میهن‌دوست

اخیرا آقای آرش صادقی از مبارزانِ داخلِ ایران در فیس بوکِ خود پیروِ چراییِ عدمِ موفقیت و یا شکستِ خیزشِ سالِ هشتاد و هشت را با چند پرسش موردِ بررسی قرار داده بودند که قصد دارم در این زمینه به آن بپردازم.

آقای آرش صادقی می‌نویسد: «بعد از گذشتِ این چند سال هنوز تحلیلِ جامعی از هیچ تحلیل‌گری در موردِ چرایی و دلایلِ شکستِ این جنبشِ مردمی بیان نشده است. شاید پاسخ به چند سئوال بتواند هر چند کوچک ابعاد و دلایلِ شکست این جنبش را مشخص کند.

1- نسبتِ جنبشِ سبز با حاکمیتِ جمهوری اسلامی و قانون اساسی چه بود؟
2- جنبشِ سبز یک جنبشِ اصلاحی بود یا انقلابی؟
3 – هدفِ جنبشِ سبز اصلاحی بود یا براندازانه؟
4- آیا جنبشِ سبز خواهانِ عبور از جمهوری اسلامی بود یا به گفته‌ی رهبرانِ این جنبش هدفش اجرای بی تنازلِ قانونِ اساسی بود؟»

معتقدم، گوهرِ اعتراض‌های مردمیِ سال 88، سکولار بوده و ساختارشکن، با شعارهایی از قبیلِ «جمهوری ایرانی» و شعارِ «حکومتِ اسلامی نمی‌خواهیم نمی‌خواهیم» و «مرگ بر اصلِ ولایتِ فقیه»… و شعارهای دیگرِ ساختارشکنانه که به خوبی در اذهانِ همگی باقی‌ست، می‌توان به این واقعیت پی برد.

به نظرِ نگارنده یکی از دلایلی که موجبِ شکستِ جنبشِ 88 شد فراخواندنِ مردم به خانه‌های‌شان از طرفِ میرحسین موسوی و اصلاح طلب‌ها بود. زیرا اصلاح طلب‌ها در آغازِ اعتراض‌ها (به ظاهر) نشان دادند با اعتراض‌های مردم و خواسته‌های آنها همراه هستند و خواهند بود ولی به محض این که سمت و سوی اعتراضات به سرنگونی و شعارهای ساختار شکنانه رفت آقایان موسوی و کروبی و جماعت اصلاح طلب کنار کشیدند و فتیله‌ی اعتراض‌های میلیونی را پایین کشیدند.

قابلِ ذکر و تاکید است که رهبریِ اصلی به دستِ موسوی و کروبی نبود! بلکه این دو خواهانِ چنین اعتراضِ ساختار شکنانه و وسیعی نبودند، و تنها این (آقایان کروبی و موسوی) خواهانِ اجرای بی تنازلِ قانونِ اساسی و حفظ کلیتِ رژیمِ اسلامی بودند. این گفته‌ی میرحسین موسوی را همگان به خوبی بیاد داریم که: ” شعارِ کليدیِ مردم در راه سبزی که برگزيده‌اند،«جمهوری اسلامی نه يک کلمه کمتر و نه يک کلمه بيشتر» است.

در واقع این دو پشتِ دری بودند که با هجومِ مردم، به طور ناخواسته واردِ این جریانِ اعتراضی شدند و در واقع مردم بودند که آنها را به سوی این اعتراض‌ هُل دادند و در جریانِ این اعتراض‌های میلیونی بود که اصلاح طلب‌های حکومتی در راسِ آن موسوی کروبی، تصور می‌کردند که فرصتی مناسب خواهد بود که از این اعتراضات میلیونیِ مردم برای به دست آوردنِ رای خود و رسیدن به قدرتِ دوباره‌ی اصلاح طلب‌ها استفاده کنند و رای شان را به اصطلاح پس بگیرند.

بعد از کشته شدنِ خواهر زاده‌ی موسوی به دستِ رژیمِ اسلامی، حساب دستِ موسوی و اصلاح طلب‌های حکومتی آمد و کم کم از مواضعِ هر چند کوچکِ خود عقب نشینی کردند. میرحسین موسوی با وجود این که اعلام کرده بود به عنوانِ یک مسلمان غسلِ شهادت کرده و آماده‌ی پرداختنِ  هرگونه هزینه‌ای می‌باشد ، ولی نه تنها برای گرفتنِ همان حق کوچک‌اش (رای) حاضر به مبارزه نشد هیچ، بلکه مردمی هم که در اوایل با شعارِ «رای من کو»؟ به خیابان‌ها آمده بودند را هم خانه نشین کرد.

البته با گسترشِ جنبشِ مردمی و شعارهای براندازانه‌، جریانِ اصلاح طلبی با اسبِ تراوای سید ابراهیم نبوی ختمِ قضیه را عملا اعلام کردند! در یک کلام دلیلِ نخست این بود که اصلاح طلب‌های حکومتی به دلیلِ داشتنِ تفکرِ حفظِ رژیمِ اسلامی موجب توقف اعتراضات 88 شدند و دلیلِ بعدی که موجبِ شکست و توقف خیزشِ مردمیِ 88 شد، عدمِ انسجام و رهبری و عدم تشکیلاتی بودنِ مردم که ناشی از نبودِ یک جانشین به عنوانِ (آلترناتیو) سکولار بود، رقم خورد، تا همین عوامل بر اسکلتِ بی جانِ حکومتِ اسلامی بدمد و چنان سرکوبی را اعمال کند که نطفه‌ی هرگونه اعتراضِ کوچکِ مدنی را نیز با چوبه‌های دار پاسخ دهد.

بابەتی هاوپۆل

قفس، یادداشت چهارم: پیش‌بند “به یاد سپیده فرهان”

مژگان کاوسی تا کنون دو بار بازداشت شده‌ام و هر دو بار در خانه‌ی خودم؛ …