کدام فاکتور دولت ترکیه و اردوغان را دچار سرگیجه کرده است؟ / عبدل گلپریان

ناظران، تحلیل گران و برخی از جریانات سیاسی، معتقدند که فاکتورهایی اساسی در اوضاع و تحولات منطقه وجود دارند که چرخش سیاست دولت ترکیه در این دوره را موجب شده است. فاکتورهایی که برمیشمارند عبارتند از: “توافق جمهوری اسلامی با پنج باضافه یک، شکست حزب آک پارتی در انتخابات پارلمانی، حاشیه ای شدن ترکیه طی یکسال اخیر از سوی هم پیمانان نظامی و اقتصادی اش، همکاری دولت ترکیه با داعش و بالاخره پیشروی نیروهای احزاب سیاسی و مسلح در کردستان سوریه علیه داعش و در کنترل گرفتن مناطقی که آنان را به دریای آزاد وصل میکند و الا آخر”.

فاکتورهایی که در بالا اشاره شد بدون شک در اتخاذ سیاست دولت ترکیه و حزب آک پارتی دخیل بوده اند و هر ناظر سیاسی در نگاه اول برای تجزیه و تحلیل از روند اوضاع به سراغ آنها میرود. این نکات نادرست نیستند اما تحلیل بر اساس مولفه های فوق تنها بیانگر بررسی معادلات و تحولات در میان بالایی ها و سیاست دولتهای دخیل در اوضاع سیاسی منطقه است. آنچه که تحلیل گران مسایل جهانی و منطقه ای در این بررسی آنرا نادیده میگریدند این است که دلایل اصلی و ریشه ای فاکتورهای بالا را توضیح نمیدهند. چرا و چطور شد که این اتفاقات در روند اوضاع سیاسی در منطقه بوجود آمدند؟. لذا همچنان روند اوضاع را بطور سطحی و از منظر اتفاقات در میان بالایی ها بیان کرده و توضیح میدهند.

بدون توضیح پایه ها وعوامل بنیادی بروز فعل و انفعالات فاکتورهای بالا در اتخاذ سیاست و تصمیم دولتها و نیروهای سیاسی درگیر در تحولات منطقه، ارائه یک آلترناتیو موثر، اتخاذ سیاستی درست و دادن افق و چشم اندازی روشن را نمیتوان دم دست جامعه گذاشت. فاکتور توافق جمهوری اسلامی با غرب و آمریکا خود بتنهایی دلایل عینی و مادی تری دارد.

 

دلایل عینی، مادی و واقعی فاکتورهایی که اشاره شد کدامها هستند؟.

  1. توافق هسته ای جمهوری اسلامی با ۵ باضافه ۱ در رقابتهای منطقه ای، از منظر مردم و نیروهایی که از پایین مسایل را تحلیل و ارزیابی میکنند صورت مسئله اصلی نیست بلکه بحران سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی، رشد و گسترش اعتراضات اجتماعی و در یک کلام پایان کار این حکومت از سوی مردم است که جمهوری اسلامی را ناچار میکند که با زهر و نرمش، مذاکرات وین و لوزان را به مشغله افکار عمومی تبدیل کند. دولتهای غربی نیز در وحشت از خیزش و انقلاب اجتماعی مردم در ایران، گزینه تلاش برای رام کردن جمهوری اسلامی را بر بستر مسئله هسته ای بعنوان صورت مسئله اصلی بخورد افکار عمومی می دهند. بسیاری از تحلیلگران مسایل ایران در زمینی به تحلیل و بررسی اوضاع جامعه ایران قدم می گذارند که میدیای دول غربی و جمهوری اسلامی برایشان فراهم کرده اند. فاکتور حضور مردم، نارضایتی عمومی جامعه، خشم و تنفر آنان از رژیم اسلامی که این دولتها را وادار به مذاکره و غیره کرده است ابدا در تحلیل و بررسی هایشان یا اصلا جایی ندارد و یا در بهترین حالت با اشاره ای سطحی و گذرا از کنارش رد میشوند. طرف اصلی مسئله هسته ای جمهوری اسلامی مردم ایران هستند که در مقابل شعار رژیم مبنی بر”انرژی هسته ای حق مسلم ماست”، گفتند: “زندگی معیشت حق مسلم ماست”. این خواست و توقع انسانی و برحق مردم در ایران است که جمهوری اسلامی را به خوردن جام زهر و فیگور نرمش به مذاکره با غرب و آمریکا وادارکرده است. از این رو فاکتور مذاکره جمهوری اسلامی با غرب و آمریکا دلایل سیاسی و اجتماعی تری دارد و آن هم نارضایتی عمومی مردم است که زهر و نرمش را به جمهوری اسلامی تحمیل کرده است.

 

۲ وقایع و تحولات اخیر در ترکیه را نیز باید بر همین اساس ارزیابی کرد. شکست انتخاباتی حزب آک پارتی، مسئله صلح و آشتی با پ ک ک بعد از سی سال جنگ و خونریزی، ابراز وجود حزب دمکراتیک خلقها با بدست آوردن ۸۰ کرسی پارلمانی در صحنه سیاسی ترکیه، اعتراضات و نارضایتی عمومی مردم در سراسر ترکیه بعد از شروع انقلابات در منطقه، یک شبه اتفاق نیافتادند. اینها را نمیشود صرفا با تقابل دولت ترکیه و پ ک ک توضیح داد. تحولات سیاسی و اجتماعی چهار سال اخیر در ترکیه گویای خواست و توقعات اجتماعی مردم برای فراهم شدن جامعه ای بدون تنش، بدون جنگ و همچنین پس زدن قدر قدرتی حزب حاکم ترکیه بود. موفقیت حزب دمکراتیک حلقها در انتخابات پارلمانی صرفا یک مسئله “ملی” برای این حزب در ترکیه نیست بلکه ایفای نقش جامعه ترکیه در سوق دادن ( ه د پ ) بجلو و کسب ۱۳ درصد از آرا، یکی از فاکتورهای اساسی در تحولات سیاسی و اجتماعی در ترکیه است. چپ اجتماعی و نیروهای رادیکال و مترقی و جریانات برابری طلب و لائیک در پیروزی این حزب نقش ایفا کردند. برای اولین بار مردم در ترکیه فارغ از تعلقات ملی و مذهبی که تاریخا بر پیشانی اشان کوبیده اند، از زاویه منافع اجتماعی، انسانی و طبقاتی ظاهر شدند. اینجا هم این واقعیت عینی، مادی و اجتماعی در بررسی از تحولات سیاسی و اجتماعی در ترکیه در برخی از تحلیلهای سیاسی و سطحی نگرانه مد نظر قرار نمیگیرد.

 

۳ حاشیه ای شدن دولت ترکیه از سوی همپیمانانش و همکاری این کشور با داعش در یکسال گذشته را باید به مرور و بر بستر روند تحولات چهار سال گذشته در خاورمیانه ارزیابی کرد. تا قبل از انقلابات موسوم به بهارعربی، دولت ترکیه با آمریکا و غرب و دیگر همپیمانانش در منطقه که در جایگاه دیکتاتورهای مادام العمر جا خوش کرده بودند، داشتند کارشان را میکردند. چهار سال قبل عمق جنایت بشار اسد در سرکوب و به شکست کشانیدن انقلاب مردم این کشور و خلق یک فاجعه انسانی هنوز اتفاق نیافتاده بود. نه ارتش آزاد در کار بود و نه دولت اسلامی داعش، نه جبهت النصر و نه بقیه جریانات دیگر اسلامی. انقلاب در تونس، مصر، لیبی و سوریه برای بهرمند شدن از یک زندگی انسانی، آرامش این حکومتها و سران آنها را برهم زد. در کمتر از دو سال چهار دیکتاتور منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به زیر کشیده شدند. متعاقب آن تحولات در کردستان سوریه با ویژه گی هایش متاثر از این انقلابات بود تا جاییکه مردم و نیروهای سیاسی مسلح در مناطقی دست به ایجاد کانتونهای محلی زدند تا خود را از فاجعه ای که بشار اسد مشغول اجرایش علیه تمامی مردم سوریه بود حفاظت کرده و اداره کنند. در کنار این و در وحشت از ادامه این انقلابات، بشار اسد جنایت علیه بشریت را آفرید، بر بستر بن بست و بحران سرمایه داری در ابعاد جهانی، سیاست دولتهای غربی، آمریکا، عربستان، ترکیه و برخی دیگر از کشورهای منطقه و در هراس از سیل بنیان کن انقلابات که همچون شبح بر فراز کشورهای خاورمیانه تا ایران در گشت و گذار بود، هر دولت و هر حکومتی در منطقه برای نجات خود از طوفان انقلاب سیاست پیشگیرانه را اتخاذ کردند. پا به میدان گذاشتن ارتش آزاد، داعش و بسیاری دیگر از جانوران اسلامی، حاصل اتخاذ همین سیاستها از سوی دولتهای دستپاچه شده در منطقه و برای ایجاد سد در مقابل موج نارضایتی عمومی و انقلابات یکی پس از دیگری مردم بود. نود و نه درصدیها حق دارند در مقابل یک درصدی های حاکم که دچار بن بست و بحران همه جانبه شده اند و زندگی مردم را با فقر، فلاکت و سرکوب مواجه کرده اند دست به انقلاب بزنند و خواهان یک زندگی انسانی شوند. این روند و تحولات چند سال اخیر را نمیشود صرفا با توافق جمهوری اسلامی با غرب که گویا دولت ترکیه خود را از قافله جامانده احساس کرده است توضیح داد. اگر نیرویی این فاکتور اصلی و تعیین کننده را نبیند و تحلیل و بررسی خود را فقط بر روی سیاست، معادلات و مواضع دولتها استوار کند به نقاشی شباهت دارد که نمیداند ماده اصلی رنگ بکار گرفته در نقاشی از کجا و چگونه ترکیب و تولید شده اند بلکه هدفش تنها بتصویر کشیدن نقاشی بر روی تابلو است.

 

اصل داستان جنگ بین یک درصدی ها و نود و نه درصدی ها است    

برای تحلیگران رسانه های بورژوایی این سطحی نگری یک قاعده و یک شغل است. اما برای احزاب، سازمانها، شخصیتها و نیروهای چپ و کمونیست توجه به جایگاه و نقش مردم بعنوان فاکتور و کلید اصلی و تعیین کننده در هر تحول سیاسی، اجتماعی و انقلابی، نه تنها در بررسی از اوضاع کنونی در ترکیه بلکه در ارزیابی، تحلیل و بررسی از اوضاع و تحولات دنیای امروز، برای اتخاذ سیاست و تاکتیک درست و برای ارائه افق و چشم انداز روشن رو به جامعه و نیروهای انقلابی اهمیت پایه ای و تعیین کننده ای دارد. از این سر است که میتوان تحولات و سیاست دولتها، بحرانهایشان، دعواهایشان و چرخشهای سیاسی اشان را توضیح داد. چپ و کمونیسم بدون اتکا به فاکتور مردم، بدون اتکا به روند مبارزه اجتماعی و طبقاتی بعنوان عاملی در بروز بحران در صفوف بهم ریخته بالایی ها، قادر نخواهد بود افق، سیاست و چشم انداز روشنی در مقابل کل جامعه برای برون رفت از این اوضاع را ترسیم کند. اصل داستان جنگ بین یک درصدی ها و نود و نه درصدی ها است. در مورد کیس ترکیه نیز همین فاکتور است که زمین را زیر پای اردوغان و دولتش داغ کرده است. دست و پا زدن های اردوغان و دولت ترکیه و کودتای پارلمانی برای اعاده دوران یکه تازی آک پارتی بر این نگرانی استوار است که از یک سو مردم ترکیه ( کرد و ترک زبان ) در یک همسرنوشتی انسانی بساط این دولت را برچینند و بخواهند همچون انسان بدور از توحش اسلامی و فاشیستی دولت حاکم سرنوشت خود را بدست گرفته و زندگی کنند، و از سوی دیگر شرایطی که اکنون برای مردم و نیروهای سیاسی مسلح در کردستان سوریه برای بیرون کشیدن خود از زیر یوغ مثلث، دولت ترکیه، دولت بشار اسد و دولت اسلامی داعش با آن مواجه هستند، برای دولت ترکیه قابل تحمل نیست.

 

تحقق پروسه صلح و آشتی بین پ ک ک و دولت ترکیه قرار نیست که لقمه نانی به سفره کارگران و شهروندان در کردستان ترکیه اضافه کند اما پایان یافتن جنگ و توافق دو طرف برای برقراری صلح خاصیت و حکمتش این بوده و هست که مبارزه اجتماعی و توده ای مردم علیه حاکمیت در سراسر ترکیه را هموار میکند. بخودی خود وجود چنین جنگی که بیش از سی سال است بین ارتش ترکیه و پ ک ک در جریان است، مانع بزرگی در برابر گسترش روند مبارزه توده ای، اجتماعی و مانعی در برابر همسرنوشتی طبقاتی در سراسر این کشور است. تجربه آتش بس دو سال گذشته و وجود فضایی بدور از جنگ تا حدی این واقعیت را به اثبات رسانید. ادامه سیاست دولت ترکیه در شروع دور دیگری از جنگ علیه پ ک ک آنهم در مقطعی که اردوغان و حزبش با بحران همه جانبه ای روبرو است، بدلیل وجود شرایط و فضای سیاسی و اجتماعی در سراسر ترکیه و خطری که این دولت از جانب مردم، جوانان، احزاب و نیروهایی سیاسی چپ و مترقی احساس میکند میباشد. خواست و توقعات انسانی و انقلابی مردم و گسترش هم سرنوشتی انسانی، آن فاکتور بنیادی و زیرو رو کننده ای است که دولت ترکیه و اردوغان را دچار سرگیجه کرده است.

جمعه, ۹ام مرداد, ۱۳۹۴

 

۳۱ ژوئیه ۲۰۱۵

 

بابەتی هاوپۆل

قفس، یادداشت چهارم: پیش‌بند “به یاد سپیده فرهان”

مژگان کاوسی تا کنون دو بار بازداشت شده‌ام و هر دو بار در خانه‌ی خودم؛ …