چنان که می بینیم وشاهدیم درقرن 19 همراه و همگام با نظم نوین جهانی در میانه جنگ سرد فروکش کردن قدرت شوروی و کم رنگ شدن نقش آن در خاورمیانه , و نفوذآمریکا و پیدایش خمینیزم و شکل گرفتن بنیاد گراهای دیگر, از جمله انواع و اقسام گروهای جهادی در افغانستان و هم چنین حماس القاعده طالبان بو کو حرام , …. و این اواخر داعش و انواع واقسام گروهای بنیاد گرا های دیگربا ماسکهای مختلف که از تاثیر پذیری خمینیزم و تاثیر آن بر گروهای دیگر بنیادگرایی بوده ایم که به جزء قتل و ترور و ایجاد جنگ قبیله ای و مذهبی هیچ دست آوردی را به همراه نداشته بلکه آزادی بیان و عقیده را در سطح جهانی به مخاطره انداخته است.
هر چند در دهه ها و سالهای گذشته در مورد بنیادگرائی اسلام سیاسی مقالات و بحث های گوناگونی در رسانهای منطقه ای و فرامنطقه ای اختصاص داده شده و نقد و انتقاداتی زیاد ی را به همراه , و در بیشتر موارد نه هر شخصیت های حقیقی و حقوقی را در معرض خطر و در خاک و خون کشیده اند، بلکه نویسندگان نقادی کشورهای جهان را هم در خاک و خون کشیده ودر معرض تهدید قرار داده است .
خیلی از دین باوران و روشنگران دینی , بنیاد گرائی و افراط گرائی , در تضاد و در تقابل با دین می دانند و اسلام را از این نوع اعمال مجزا و مبرا می دارند چنین القا می شود که این نوع اعمال هیچ سنخیتی با دین مبین اسلام ندارد.
از سوی دیگر قریب به اتفاق دول اسلامی وحاکمان و مبلغین مذهبی با استفاده از زمینه اسلام باوری با دامن زدن بر حساسیتهای مذهبی , بر نقدگرایان مذهبی و ایجاد بلوا و هیاهو مانع افشای ماهیت فرط گرائی شده و تا آنجا که برای مبلغین امکان وجود داشته سد راه نقدگرایان شده و تا آنجا به پیش رفته که حکم ارتداد و مرتد وکافر بزرگترین سلاح برای رویا وری بکار بسته است و روزی نیست جمعی را در سرتاسر جهان به خاک و خون کشانده نشوند .
جای بسی تاسف است که قریب به اتفاق آرا جامعه امروز ملل اسلامی و روشنگران آن , با وجود پیشرفت علوم وتکنولوژی و ارتباطات , بدون مطالعه و تحقیق داروینی را در جامعه تجویز می کنند که بر خلاف نهاد وبطن دین اسلام است و با آیات قرآن نه هم خوانی دارد و نه هم سوئی , چنین وانمود می شود که نبض دین اسلام و مرز آن با بنیادگرایی و افراطی گری هیچ سنخیتی و ارتباطی با احکام و عقاید اسلام راستین و اعمال پیامبر ندارد و دست یازیدن به چنین اعمالی استفاده ابزاری از دین و برای بدنام کردن دین است و دین اسلام عاری از خشونت تفریط و افراطی گریست .
در اینجا برای پاسخ این نوع داروین به ظاهر روشنگری یا رفروم گری و اصلاح گری در دین , می توان بنیادگرایی اسلامی را بر پایه احکام اسلامی شناسه و تعریف نمود وآیا اساس دین با صلح و آشتی هم خوانی دارد یا ندارد؟ جهادگران بر چه اساس و پشتوانه دینی و مجوز عقیدتی رفتار و کردار خود را مشروعیت می بخشند و اساسا نقش فتوا دهندگان با چه مجوزی و بر پایه چه استدلال و استنباطی مشروعیت به فتاوای خود می دهند ؟ آیا برای همه نوع اعمال و فتواهای که می دهند با استنباط از شرع اسلام است ؟ اگر چنین است که هست .
نمی توان رفتار تروریزم و بنیادگرایان را صرف سوئ استفاده ابزاری از اسلام قلمداد کرد و تحت عنوان احترام به عقاید مذهبی و فرهنگ مسلمانی چشم خود را از خطر ایدئولوژی اسلامی که جهان را پر از نا امنی و ترس و دلهره قرار داده است ببندیم. خمینیزم در ایران پدیده ای تازه ای نیست ریشه در تاریخ شیعیزم( صفوی) دارد در واقع هیچ تفاوت و هیچ تناقضی با افراطی گری داعش خلافت سنیزم اسلامی و خلافت بن لادن و ملاعمر(عثمانی) و…ندارد و آبشخور یک عقیده و ایدئولوژیست که در بطن اسلامیزم ( توحش ) خود را تعریف می کنند و همه اساس و بنیاد آن بر پایه امت واحده اسلامی استوار است و اساسا شرعیت و مجوز خویش را با استنباط به سورها و آیه های قرآنی می گیرد و هم چنانکه می بینیم قتل وغارت و چپاول و دوزدی جهاد نکاح و نسل کشی همه و همه بر گرفته از بطن دین استخراج شده است و از ارکان اولیه اسلامی است که هر چند با عقلیت امروزی هم خوانی نداشته باشد اما در کلیت از اصل انکار ناپذیر اسلام محمدی است .
در قرآن آیات بی شماری در مورد با اهمیت بودن جهاد و جایگاه افراطی گری به چشم می خورد و این نشان دهنده اهمیت قتل عام نه یاران در اسلام است و بنیادگرای در رکن اصلی اسلام نهاده شده است هم چنان که خمینی در سال روز تولد محمد در سال 1363 می گوید: آنانی که می گویند اسلام آدم نمی کشد آدمهای نفهمی هستند که از اسلام هیچ چیز را نمی دانند .
به هر حال این چند آیه و هم چنان چند حدیثی است از دهها و شاید صدها آیه و حدیث که ثابت می کند نهان اسلام بنیاد گرایست و افراطی گری جزء ستون های اصلی آن است و اگر در مقطع و مکانی با مدارا و متانت بر خورد می کند نتیجه ضعیف بودن و نبودن پایگاه اجتماعی آن است .
سوره توبه آیه 19 آیا آبرسانی به حاجیان و تعمیر مسجدالحرام را همانند «عملِ» کسی قرار دادهاید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است؟ این دو نزد خداوند یکسان نیست و خداوند گروه ستمگر را هدایت نمیکند.
سوره توبه آیه 111 در حقیقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] اینكه بهشت براى آنان باشد خریده است همان كسانى كه در راه خدا مىجنگند و مىكشند و كشته مىشوند [این] به عنوان وعده حقى در تورات و انجیل و قرآن بر عهده اوست و چه كسى از خدا به عهد خویش وفادارتر است پس به این معاملهاى كه با او كردهاید شادمان باشید و این همان رستگاری بزرگ است.
سوره صف آیه 4 همانا خداوند کسانی را دوست دارد که صف بسته در راه او پیکار کنند، چنانکه گویی بنای بسیار مستحکم سربی هستند. ابوذر غفاری از محمد پرسیده است کدام یک از اعمال نزد خداوند دوست داشتنی تر است؟ محمد پاسخ دادهاست:ایمان به خدا و جهاد در راه او. ابوذر غفاری دوباره سوال نمودهاست که کدامین جهاد از همه جهادها برتر است؟، پیامبر خدا پاسخ دادهاست: جهاد کسی که اسبش پی شود و خونش در راه خدا بر زمین ریزد. علی ابن ابیطالب دربارهٔ جهاد این چنین گفتهاست: جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند تنها به روی اولیاء خاص خویش گشودهاست و آن لباس تقوا و زره نفوذ ناپذیر و سپر اطمینان بخش الهی بر پیکر مجاهدان است در روایت دیگری علی بن ابیطالب در رابطه با اهمیت جهاد اینطور می گوید : خداوند عزوجل جهاد را واجب کرده، و آن را بزرگ شمرده و یاری و یاورش قرار دادهاست.
به خدا سوگند که دنیا و دین جز با جهاد اصلاح نمیشود. محمدباقر از امامان شیعه در حدیثی خطاب به سلیمان بن خالد میگوید: «آیا میخواهی از اصل، فرع و قلهٔ اسلام برایت بگویم؟» سلیمان بن خالد میگوید: «آری، ای فرزند رسول خدا.»
وی اینچنین میگوید: اصل و عمود «خیمه ی» اسلام، نماز و فرع آن زکات و قله و اوج عظمتش جهاد است. هم چنان که شاهدیم جهاد که نقطه عزیمت فرهنگ اسلامیست بر پایه جنگ و قتل و کشتار نهاده شده است و مبلغین مذهبی با استفاده از سورها و آیات و احادیث قرآنی مجوز وشرعیت به اعمال خویش می بخشند ونه هر اعمال خود سرانه و دین ستیزی نیست بلکه اساس اسلام را در جای خود بکار می گیرند .
بنا براین اساس و ارکان ایدئولوژی اسلامی بر پایه غارت و قتل و کشتار و باج و خراج و در تقابل با علم و آگاهی است . این علم است که دست های نهان و آشکار دین باوران را با استفاده از ابزارهای علمی کشف و افشا می کند و نقطه دشمنی دین باوران را با آزادی بیان تداعی می کند و نمونه عداوت با آزادی بیان را می توان در کشتار نویسندگان نشریه فرانسوی در پاریس مثال زد.
ایدئولوژی اسلامی در مقابل با آزادی بیان خطر جدی محسوب شده و آن را نه هر در آسیا و افریقا بلکه کل جهان را به مخاطره انداخته است .
بنیادگرای اسلامی ریشه در تاروپود اولیه اسلام و نه هر فرعی و جدائی ناپذیر از اصل اسلام نیست بلکه گویای حقیقتی است که در رکن اساس اسلام توحش نهفته و اساسا خود را تعریف و باز تولید می کند .
25/1/2015