پێنج شه‌ممه‌ 28 ئازار 2024

انحطاط اخلاقی جامعه و زوال همدلی و همبستگی ملی/محمود خادمی

 

در بخش اول مقاله به وضعیت فاجعه بار معنویت و اخلاق در جامعه و رشد و گسترش انواع ناهنجاریهای اجتماعی در کشور اشاره کردم و نوشتم که آخوندها خود را و اندیشه اخلاقی خود را به عنوان معیار خوب و بدهای اجتماعی به جامعه تحمیل نمودند و دستگاه ارزشی جامعه را به سطح دستگاهی ارزشی آخوندها و حوزه های دینی تقلیل دادند و در ادامه بیکی از عوامل پیدایش چنین فاجعه ای در جامعه ؛ یعنی رفتار و کردار سران و کارگزاران فاسد نظام اشاره کردم و از آن بعنوان یکی از عوامل اصلی تباهی اخلاق و محو فضیلتهای اخلاقی در جامعه نام بردم . 

ادامه مقاله
دوم ــ اسلام فقاهتی :
واقعیت این است که در کشور ما یکی از منابع مهم ارزشهای اخلاقی برای مردم ؛ در گذشته اسلام بوده است . اما با پیوند یابی اسلام با حکومت و حکومت گران ؛ در اثر عملکرد خیانت بار و پر از فساد و دروغ حاکمان ؛ صدمه جدی به باورهای دینی مردم وارد شده و بسیاری از مردم ؛ بدکاریهای زمامداران و سرکردگان این حکومتِ دینی را بحساب اسلام میگذارند و نسبت به پایبندی به ارزشهای اخلاقی که از اسلام گرفته اند ؛ دچار تردید و بی تفاوتی شده اند .
از طرف دیگر با حاکم شدن آخوندها در ایران ؛ ارزشهای سنتیِ جامعه که در گذشته بصورت میثاقی نا نوشته مورد احترام بود و رعایت میگردیددستخوش بحران شده اند ؛ زیرا بسیاری از این ارزشها در باورهای دینی مردم ریشه دارد . از آنجا که اکنون دولت دینی و مقامات مذهبی مبلغ این ارزشها شده اند ؛ مردم در مخالفت با آنها این ارزشها را نادیده میگیرند .
یعنی وقتی آخوندهای حاکم و مقامات فاسد و دروغگوی نظام دینی که در عمل ؛ در انواع فسادها از دروغ و ریا و فریبکاری بگیر تا رشوه و اختلاس و انواع حقه بازیها مشارکت دارند ؛ طبعا” مردم جامعه از ارزشهای مثبتی هم که آخوندها تبلیغ میکنند ــ و  در عمل به آنها پای بندی ندارند و یا ضد آن را انجام میدهند ــ ؛ پیروی نمی کنند .
بنابراین در حالی جامعه ما با خلاء ارزشی و آشفتگی اخلاقی دچار شده که ؛ در کشور ما اخلاق سکولار و غیر دینی هم سابقه چندانی نداشته و بعد از بقدرت رسیدن آخوندها هم با انواع محدودیتها و ممنوعیت ها ؛ از اجتماعی شدن آن جلوگیری شده است . ضمن اینکه ؛ جنبش اجتماعیِ که میتوانست با گسترش خود ارزشهای اخلاقیِ نوینی خلق و به جامعه ارائه دهد ؛ هم با سرکوب گسترده مواجه بوده و نتوانسته رشد لازم را داشته باشد . علاوه بر اینها ؛ جامعه مدنی پایداری که بتواند پاسدار ارزشهای اخلاقی گذشته باشد هم ؛ وجود ندارد . نتیجه اینکه ؛ در چنین شرایطی مردم و جامعه ایران با یک خلاء ارزشی برای پیروی و اجرا مواجه هستند .
از هر طرف که نگاه کنیم می بینیم که حکومتی شدن دین و سیاسی شدن اسلام ؛ یکی از منابع تزلزل اخلاق و رشد ناهنجاریها در جامعه ایران میباشد . مگر میشود و یا می توانند آخوندهای فاسد حاکم بر ایران و همدستان سیه کار آن ؛  که خود بانی و باعث رواج انواع ناهنجاریهای اجتماعی در جامعه هستند ؛ این وضعیت را اصلاح نمایند ؟!
اما اسلامی هم که آخوندها از آن دم میزنند و مروج و مبلغ آن هستند ؛ نقشی اساسی در ویرانی اخلاق و زوال فضیلتهای انسانی جامعه دارد . آخوندهای حاکم بر کشور در این 4 دهه حکومت خود ؛ همواره دینی را ترویج و تبلیغ کرده اند که به دروغ و ریا ؛ نفرت و دشمی ؛ تبعیض و نابرابری ؛ خودی و غیر خودی ؛ قتل و جنایت ؛ تجاوز و شکنجه ؛ سرکوب و زندان و ….. مشروعیت بخشیده است و در نتیجه آن ؛ امروزه بسیاری از مردم و جوانان کشور علاوه بر عارضه های روانی ــ افسردگی ؛ یأس و عصبیت و …… ــ به نفرت و دشمنی و بی اعتمادی و بی تفاوتی نسبت به همنوعان و هم میهنان خود مبتلا شده اند .
امروزه مردم ایران با نوعی تباهی معنویت و زهد از درون تهی شده در سطحی گسترده مواجه اند که  محصول مستقیم گفته های دینی و کردارهای روحانیت حاکم بر ایران بوده است . همچنین باید به بایدها و نه بایدها و وارونه گوئی های اخلاقی که اسلام آخوندی بر فرهنگ و جامعه ایران تحمیل نموده و باعث شده است که زندگی خانوادگی و زندگی عادی مردم از حالت طبیعی و نرمال خود خارج شود و جامعه به نوعی آشفتگی اخلاقی مبتلا گردد ؛ اشاره نمود .
آخوندها با تأکید بیش از اندازه بر وجوه حقوقی اسلام ــ فقه و شریعت ــ و اجرای احکام ظالمانه و وحشیانه قصاص ؛ سنگسار ؛ دست و پا قطع کردن و چشم از حدقه در آوردن و ….. ؛ستیزه گری و خشونت ؛ قتل و جنایت را در کشور گسترش داده اند و باعث شده اند که مهر و محبت ؛ دوستی ؛ همدردی و تسامح از جامعه رخت بر بندد . بعبارتی آنها بعد اخلاقی و معنوی دین را بسمت ستیزه و خشونت و خونریزی سوق دادند و جان و مال و کرامت انسانها را بی ارزش نمودند .
بطوریکه میتوان گفت ؛ جمع شدن با طیب خاطر هزاران نفر برای تماشای جان دادن یک انسان محکوم به اعدام در محل و میدان های اعدام ؛ بی تأثیر از رواج این اندیشه ها نمیباشد . خلاصه اینکه اسلام فقهی که جمهوری اسلامی بر اساس آن شکل گرفته است ؛ در گسترش تاریک اندیشی ؛ سنگدلی و شقاوت ؛ دشمنی و کینه توزی و قتل و جنایت و ….. نقشی بنیادی ایفا نموده است .
بطوریکه امروزه در حالیکه مذهب علنا” در همه عرصه ها و حتی خصوصی ترین زوایا زندگیِ افرادجامعه حضور و دخالت دارد و در حالیکه تعداد مساجد ؛ مراسم مذهبی ؛ بحت و تبلیغات دینی که در تلویزیون شب و روز جریان دارد بسیار بیشتر از گذشته است  و در حالیکه ظواهر دینی در حجم وسیعی در جامعه رعایت میشود ؛ اما جامعه ایران نه تنها به لحاظ اخلاقی و دوری از ناهنجاریها واکسینه نشده بلکه روز به روز بیشتر در باتلاق بی اخلاقی و ناهنجاریها فرو رفته است .
و این امر کاملا” طبیعی است ؛ چرا که اساسا” مقوله اخلاق در دنیای مدرن یک پدیده اجتماعی است و نمی توان آن را به مسلمات فقهی آخوندها محدود و یا به اخلاقِ دو گانه ساز دینی ــ خوب و بد دینی ؛ حلال و حرام ؛ پاک و نجس ؛ خیر و شر و …… ــ فروکاست و حق انتخاب را از شهروندان سلب نمود و با زور سنیزه ؛ با بسیجی و نیروی انتظامی و گشت ارشاد و ….. به سراغ شهروندان رفت و به گمان آخوندها ؛ آنها را براه راست هدایت کرد .
بنابراین تحمیل اخلاق دینی از طرف آخوندها به جامعه ؛ نه تنها هیچ دستاورد جدیدی برای زندگی مردم نداشته است بلکه ارزشهای مشترک اجتماعیِ گذشته  ــ ارزشهای سنتی جامعه ــ را هم از میان برده و بجای آن فردگرائی و بی مسئولیتی و بی تفاوتی نسبت به دیگران ؛ نسبت به افق آینده جامعه ایران و نسبت به وقایعی که در جلوی چشم آنها اتفاق میافتد ــ اما نه برای خودشان ــ ؛ رشد داده است . شاید حادثه قتل جوانی در میدان کاج تهران در سال گذشته را به خاطر داشته باشید ؛ این قتل در جلوی دیدگان مردم و نیروی انتظامی و با بی تفاوتی مردم صورت گرفت .

سوم ــ فقر و بزه کاری :
بحران اخلاقی بزرگی که امروزه سرتاسر جامعه ما را فرا گرفته است و هر روز در گوشه هائی از کشور فاجعه میآفریند ــ انواع بزه کاریها مانند دزدی ؛ قتل ؛ تجاور ؛ فحشاء ؛ اعتیاد ؛ افزایش طلاق و تلاشی خانواده ها و ….. ــ ؛ محصول مستقیم سیستم آموزشی و تربیتی و همچنین مدیریت اقتصادی است که آیت الله های حاکم ؛ روحانیون و دین داران شریک در قدرت ؛ در کشور ما پی ریخته اند .
فقر و محرومیت اکثریت مردم ایران ؛ تبعیض و نابرابری ؛ چپاول و غارت دارائی های کشور و مردم ؛ شکاف گسترده طبقاتی و پیدایش طبقه ثروتمندان جدید و ……. در کنار سلطه ریاکارانه مذهبی و تحمیل قوانین و احکام دست و پاگیرِ عهد بوقی بر زندگی مردم ؛ از جامعه ایرانی ؛ جامعه ای به مراتب غیر اخلاقی تراز زمان شاه ساخته و راه کسب درآمد های نامشروع از راه های غیر موجه را به امری عادی در جامعه تبدیل نموده است  .
بله بهر میزان که افراد جامعه فاقد قدرت اقتصادی بوده و از استفاده منابع مادی و طبیعی و ثروت عمومی کشور محروم باشند ؛ بهر میزانی که تبعیض و بی عدالتی در جامعه افزایش می یابد ؛ زمینه گسترش انواع فسادها فراهم میشود و بستر مناسب برای روی آوردن افراد جامعه به کسب درآمد از طرق غیر عادی و ناثواب آماده میشود .
ثروت کشور که متعلق بهمه مردم است و باید برای عمران و بهبود زندگی عمومی مردم هزینه شود ؛ یا بوسیله آخوندها و مقامات رژیم غارت و چپاول میشود و یا برای کمک به لبنان ؛ سوریه ؛ یمن و عراق و دامن زدن به تروریسم در منطقه هزینه میشود و مردم ایران روز به روز فقیر تر میشوند .
در اینصورت طبیعی است که انتظار داشته باشیم که کشور ما با رشد روز افزون ناهنجاریهای ناشی از فقر و نداری مواجه شود . مگر غیر از این است که فقر روز افزون و ناتوانی خانواده های ایرانی از تأمین مایحتاج زندگی شان ؛ باعث شده است که روزانه شاهد رشد و تداوم حریصانه عفت و عصمت زنان و دختران درمانده و بی نوای کشورمان باشیم .
مگر چهره معصوم زنان و دختران ایرانی که به فحشا و اعتیاد روی می آورند , خبر از واقعیت هول انگیز و غمناک فقر و درمانگی و تحقیر زنان در این حکومت را نمی دهد ؟ بله بنا به گفته امام اول شیعیان حضرت علی ؛ فقر از هر دری که وارد میشود ایمان و معنویت از در دیگر خارج میگردد .

اما علیرغم توضیحات بالا و تأکید چند باره بر نقش حکومت دینی ؛ روحانیت و دیگر کارگزاران این رژیم در فاجعه کنونیِ جامعه ایران باید یاد آوری کنم که ؛ نه حکومت فاسد ایران و نه هیچ حکومت دیگری بالنفسه قادر مطلق در تنظیم مسائل اجتماعی ــ ارزش ها ؛ هنجارها و بد و خوبهای اجتماعی و …. ــ ؛ نیست . مسائل اجتماعی یک دینامیزم درونی دارند که از قواعدی تبعیت میکنند که با فرمان و دخالت هیچ حکومتی هم تغییر نمی کنند .
ارزشهای مشترک اجتماعی و قوانین مشترکِ نانوشته ای که در میان افراد جامعه درونی شده و به ثبت درونی رسیده است ؛ از عوامل بازدارنده ای است که می توانند ناهنجاریهای اجتماعی را کنترل کنند و از تولید جرم ؛ تخلف ؛ کجروی و ….. به میزان زیادی بکاهند  .
ارزشهای اخلاقی در جامعه ای نرمال و سالم ــ و نه آخوند گزیده  ــ ؛ مجموعه باید و نه بایدهایِ رفتاری مورد پذیرش جامعه است که ؛ باعث همگرائی در جامعه و محور گرد هم آمدن افراد یک جامعه میشوند . وقتی ارزشهای مشترک اجتماعی  در جامعه ای عمل نمیکنند ؛ نشانه آن است که جامعه بیمار شده است و دیگر همدلی میان آحاد جامعه وجود ندارد و مردم با هم بیگانه شده اند . بله جامعه ایران سخت بیمار است .
اگر جامعه ایران بیمار نبود که در مقابل دروغ های شبانه روزی مقامات ؛ فساد و اختلاس های میلیاردی و مکرر مقامات سکوت نمی کرد . مگر نه این است که در کشورهای آزاد و متمدن در صورت کوچکترین دروغ و یا تخلف مالیِ بالاترین مقامات کشور ؛ آن مقام مجبور به پوزش خواهی از شهروندان  و دادن استعفا میشود اما در کشور ما آب از آب تکان نمیخورد . وضعیتی که امروزه متأسفانه جامعه ایران با آن مواجه است ؛ بهم ریختگی اجتماعی ؛ بی اعتنائی به ارزشهای سنتی جامعه و … که دیگر با هیچ موعظه و نصیحتی حل نمی شوند .
فروکش کردن مبارزات اجتماعی ؛ نا امیدی از تغییر و ….. این وضعیت را تشدید نموده و به ارزشهای مشترک جمعی لطمه زده است و نوعی دلسردی و بی اعتنایی در برابر اتفاقاتی که در جامعه بوقوع می پیوندد ؛ بوجود آورده است . این وضعیت هم قابل تغییر نیست مگر جنبش اجتماعی رشد پیدا کند و ارزشهای مثبتی در تقابل با ارزشهای منفیِ موجود در جامعه  بیافریند . مگر غیر از این است که ملت ایران ارزشهای نظام دینی را پس میزند ؛ اما متأسفانه فاقد سازمانها و احزاب قدرتمند است تا گفتمان ارزشی خود را اجتماعی کند و به گفتمان غالب بدل نماید .
هم دوره ای های من خوب بیاد دارند که در سالهای آخر سرنگونی شاه ؛ وقتی که مبارزه مردم باوج خود رسیده بود ؛ چگونه اخلاق جامعه متحول شده و برای کوتاه زمانی کدورت ؛ دست به یقه شدن ؛ حسادت ؛ بغض ؛ کینه و دشمنی و … از میان افراد جامعه رخت بر بسته بود و آنچه بود دوستی و همدلی و همنوائی بود . این منطق تحول در جامعه است و هیچ حکومتی نمی تواند مانع تحقق آن شود .
بهر حال اکنون جامعه ایران به لحاظ اخلاقی در بحران گرفتار است و استبداد دینی برنده اول این وضعیت میباشد . چرا که سران و سردمداران رژیم میدانند که وقتی فساد و تباهی و انواع بی اخلاقی ها در جامعه به امری عادی تبدیل شود ؛ امن ترین مکان و شرایط برای ادامه حکومت آنان فراهم شده است . این وضعیت اسفبار ؛ نه در شأن هویت ملی ایرانیان است و نه شایسته جایگاه علمی و فرهنگی جامعه ایران و باید هر چه سریعتر چاره ای برای برون رفت از آن جستجو شود .

پس چه باید کرد , یعنی برای مقابله با این وضعیت و نجات جامعه از این بحران ؛ چه باید کرد ؟!
استبداد و انسداد فضای باز اجتماعی و نبود آزادیها از عوامل اصلی گسترش انواع فساد در جامعه است . پدیده رشوه ؛ اختلاس و انواع فساد دیگر در سطوح بالای حکومتی ؛ بتدریج در سطوح مختلف اجتماعی رخنه کرده و بتدریج به یک نرم پذیرفته شده و بیک عادت اجتماعی تبدیل شده است .
استبداد دینی حاکم بر کشور تلاش دارد تا برای حفظ سلطه و ادامه حکومت ننگین خود به جامعه القاء نماید که ” وضعیت غیر قابل تغییر است ” . متأسفانه جامعه ایران با پذیرش این گزاره ؛ تسلیم ناهنجاریهای موجود در جامعه شده و منطق ” کلاه خودت را بگیر باد نبره ” بر روابط اجتماعی حاکم شده است . این عامل باعث شده است تا علاوه بر رواج روح فردگرائی و منفعت طلبی فردی ؛ سرخوردگی و نا امیدی جامعه ما را فرا بگیرد .
علاوه بر این رژیم تلاش دارد تا با ایجاد هراس کاذب اخلاقی از مخالفین و دگر اندیشان ؛ علاوه بر اینکه همه عرصه های فرهنگی و اخلاقی جامعه را بدون رقیب به انحصار خود در آورد ؛ با غیر اخلاقی نشان دادن اندیشه ها و باورهای دیگران ؛ هم بی اعتمادی و بی اعتنائی را در جامعه رواج دهد و هم سرکوب و قلع و قمع مخالفین را موجه و قانونی نشان بدهد .
اما اولین شرط ضروری اخلاقی شدن جامعه ؛ حداقلی از آزادی در حوزه عمومی است ؛ اخلاق و آزادی از ضروریات زندگی فردی و بخصوص زندگی اجتماعی است . برای کسب آزادی در جامعه باید تلاش نمائیم ؛ فرهنگ مقاومت ــ که باعث بالا رفتن عزت نفس افراد جامعه میشود ــ ؛ خود باوری و روحیه همبستگیِ ملی و مسئولیت اجتماعی در جامعه تقویت شده و رواج یابد ؛ تا جامعه ایران بسوی یک جامعه مدنی با قوانین عادلانه ؛ جامعه ای آزاد و مبتنی بر حقوق بشر هدایت شود .
راه حل نهائی اما ؛ سرنگونی این رژیم ضد انسانی و ضد اخلاق و به زباله دانی تاریخ فرستادن ؛ اندیشه های قرون وسطائی آخوندها و سران دینی این نظام است و بعد از آن است که ؛ امکان حاکمیتی ملی و مردمی و اداره کشور بر بنیادی غیر دینی و سکولار فراهم میشود و مردم فرصت می یابند تا با خارج کردن اخلاق و رفتار اجتماعی خود از سلطه و تحمیل احکام و سنتهای عهد بوقی ؛ امکان بازگشت به فرهنگ ملی ؛ دوستی و آزاد منشی را فراهم نمایند و از تعارضات درونی جامعه و نابسامانی های اخلاقی نجات پیدا کنند .

 

بابەتی هاوپۆل

قفس، یادداشت چهارم: پیش‌بند “به یاد سپیده فرهان”

مژگان کاوسی تا کنون دو بار بازداشت شده‌ام و هر دو بار در خانه‌ی خودم؛ …